کتاب بهشت
http://casimir.kuczaj.free.fr//Orange/afganski.html
حجم 5
تماس از موجودات برای بازگشت به جای خود، رتبه و هدف
که برای آنها بودند ایجاد شده توسط خدا
لوئیسا پیککارتا
دختر کوچک از وات الهی
سرورم، به کمک من بيا رام کردن من سرزنش همیشه تا سرزنش در برابر ابتيض مقدس
مرا با مقدسات و شایان ستایش خود پر کنید خواهد شد تا زمانی که من سرریز، به طوری که من توسط شما مصرف خواهد شد.
من پس از آن شادی از دیگر داشته باشد مبارزه با ابتيض مقدس و تو، بی قراری مقدس ب بخشيد اگر من هميشه با تو جنگ مي کنم
به من قدرت بده که دنبالت برم صلح آمیز در همه چیز، حتی اگر گاهی اوقات شما به نظر نمی رسد بسیار به من معقول.
چگونه می توانم با شما بجنگم در این تاریخ از نوشته های من باید توسط انجام از اعتراف کننده من سر باز مي زني؟
اما کافی است، بیایید ساکت بمانیم، بیایید دیگر صبر بیایید و شروع کنیم نوشتن.. اعتراف قبلی من(1) بسیار مشغول، خیلی بیشتر از سال هایی که او داشت من رو کارگردانی میکرد
مانند او نمی تواند بیاید، اعتراف کننده فعلی من (2) به جای او می آید.
من هرگز فکر نمی کردم که اتفاق می افتد، به خصوص از آنجایی که من با دیگر بسیار خوشحال بود؛ او اعتماد به نفس کامل من بود.
حدود یک سال و نیم قبل از من اعتراف کننده حاضر با من شروع شد و در حالی که من در حالت معمول من بود، عیسی مسیح برکت بهم گفته بود که مطمئن بشم اعتراف کننده آينده ام ازش مراقبت مي کنه خوب از زندگی درونی من و او همکاری همه چیز را در با او در مورد وضعیت من انجام می شود.
او به من گفت:
وقتي روحي رو بهت مي دم قربانی به اعتراف کننده، کار خود را در زندگی داخلی از این شخص باید مداوم باشد. شما خود را بگویید اعتراف کننده آینده که او واقعا باید با من همکاری کند.
در غیر این صورت من شما را در دست شخص دیگری قرار میدهم.
خداوندا، گوش کن، اون من پاسخ دادم، چه کسی دیگر به اندازه کافی صبور خواهد بود تا قبول صلیب به آمده هر روز و قربانی به عنوان من اعتراف کننده فعلی؟
-من احضارش ميکنم، بهش مي دم نور و او خواهد آمد. -بعید است که قبول کند این صلیب. -آره، اون خواهد آمد .
اگر اون به حرف من گوش نکنه، پس من مادرم رو به اون مي فرستم از آنجا که او را دوست دارد، او را رد نمی کند این نفع.
(1. کمک مالی میشله دی بندیکتیس 2. دان جنارو دی جنارو که در سال 1889 اعتراف کننده او شد.)
هر کس که واقعا او را دوست دارد در آینده طولانی نیست. گام.
با این حال ، من چشم نگه دارید در مورد کاري که اون مي کنه هر چيزي که بهت گفتم رو بهش بگو
مدتی بعد از آمدنش من همه چيز رو بهش گفتم، اما اون مرد بقيه، به خاطر از یک کار جدید ، قادر به گرفتن جهت من زندگی درونی.
من می توانم ببینم که آن را بیشتر بود به خاطر ناتوانی او تنها با انتخاب عمدی. وقتی آنچه عیسی به من گفته بود را به او منتقل کردم، او خود را بهتر اعمال می شود، اما او به سرعت به آنهایی که قدیمی خود بازگشت. عادات.
عیسی مسیح پر برکت شکایت کرد، و من دوباره در مورد آن با او صحبت کردم. ·
یک روز، او خود را به من فرستاده اعتراف کننده جدید که روحم را به او باز کردم و به او گفتم همه. او موافقت کرد که بیاید و من تعجب کردم که او آره مي گه
اما شگفتی به زودی متوقف شد. من نمی دانم چگونه آن را توضیح دهد، اما او فقط در طول آمد دو سه روز بعدش رفت
اون مثل سايه ناپديد شد و من با اعتراف کننده فعلی من ادامه داد.
امروز صبح اعتراف کننده ام رو خيلي ديدم تحقیر شده با او عیسی مسیح برکت و سنت یوسف بود.
آنها به او گفت: «برو سر کار، خداوند آماده است که فضلی را که می خواهید به شما بده.»
سپس، دیدن عیسی عزیز من همانطور که در طول اشتیاق خود را رنج می برند، من به او گفت: "پروردگارا، آیا شما از تحمل رنج و عذاب بسیار خسته نشده اید؟
عیسی به من پاسخ داد:
"نه، رنج تنها قلب من را به قبول دیگری.
این راه رنج الهی:
رنج می برند و عمل با نگاه ن کردن چیزی جز میوه های حاصله نیست. در من زخم و در خون من من می بینم ملت های نجات یافته و موجودات دریافت فضل.
به جای احساس خسته، قلب من احساس شادی و میل مشتاق به رنج می برند بیشتر.
"باید این طور باشد. برای هر روح.
رنج اون بايد باشه مشارکت در رنج خودم. روح نمی کند نه باید به کاری که می کند نگاه کند، بلکه باید به شکوه و افتخار نگاه کند داده شده به خدا و به میوه هایی که از او رنج و اعمال او."
من از بدنم خارج شده بودم و من دیدم که اعتراف کننده من در حال تجربه مشکل بزرگ در رابطه با فضل او مورد نظر. یک بار دیگر عیسی مقدس و پر برکت
یوسف گفت:
"اگر شما قصد دارید به کار، همه مشکلات شما ناپدید خواهد شد; آنها مانند سقوط خواهد کرد فلس ماهی.
من در ايالت خودم بودم معمول. پس از بودن در مشکل بزرگ برای مدتی من عیسی شایان ستایش من در من دیدم بازو نوری از پیشانی او تابش کرد و در این نور، کلمات زیر نوشته شده بود:
"عشق همه چیز است، و برای خدا و برای انسان؛ اگر عشق متوقف شود، زندگی خود متوقف می شود. وجود دارد، با این حال، دو نوع عشق: یکی معنوی و الهی است, دیگر corporeal و بی اختلال. بین این دو عشق، تفاوت بزرگی وجود دارد.
می توان گفت که این تفاوت به اندازه تفاوت بین فکر کردن در مورد بزرگ است چیزی در ذهن او و انجام کاری با دست او. ذهن می تواند، در یک فوری، از صد چیز فکر می کنم، اما دست ها می توانند تنها یک چیز را در یک زمان به انجام برسونند.
'The خالق الهی ساخته شده موجودات از عشق تنها.
اگر خدا ویژگی های او را رو به رو نگه می دارد به طور مداوم نسبت به موجودات، آن عشق است که اصرار به انجام این کار.
ویژگی های آن ناشی از عشق.
عشق بی اختلال، مانند که از ثروت و لذت، زندگی را حفظ نمی کند مرد. این چیزها، نه تنها به اما انسان می تواند در نهایت آنها را خدایان.
اگر عشق مقدس است، آن را به مقدسات منجر می شود. اگر عشق منحرف است، آن را به لعنت منجر می شود."
امروز صبح، بعد از خيلي تلخ، عیسی مسیح پر برکت آمد و با ارتباط برقرار من در راه به خصوص آشنا
آنقدر که فکر کردم صاحبش هستم تا ابد. اما با سرعت صاعقه اون ناپديد شد
و اون موقع خيلي بزرگ بود که من احساس می کردم که دیوانه می شدم، بیشتر به این دلیل که اطمینان داشتم که من هرگز آن را از دست دادن دوباره.
در حالی که من از سقوط در درد، او با سرعت رعد و برق بازگشت، و با صدا طنین انداز و جدی ، به من گفت :
'چه کسی آیا شما وانمود می کنید که من را همیشه در کنار خود نگه دارید؟" زن دیوانه همانطور که بودم، با جسورانه پاسخ دادم:
"من همه چیز هستم وقتی که هستم با تو.
I من احساس می کنم مانند یک خواهد شد از رونق خالق آن است. با اين وس
-به شرطي که با اون متحد باقي بماند شما
-من وجود رو تجربه مي کنم زندگی، صلح و تمام امکانات.
بدون تو، برعکس، احساس ميکنم شکسته، گمشده، بی قرار، بی جان، تنها با چیزهای بد.
برای تا زندگی داشته باشه و از دست نمد، خارج از تو،
-همیشه باید به دنبال سینه خود را و
-بايد براي همش اونجا باقي بمونه .
عیسی مسیح به نظر می رسید به درک همه چیز.
اما، یک بار دیگر، او از من پرسید:
«اما شما کی هستید?»
من ادامه دادم: «خداوندا، من این کار را نمی کنم من چيزي بيشتر از يک قطره آب نيستم
و تا زماني که اين قطره آب در دریا باقی می ماند، آن را احساس می کند که اگر آن را تمام دریا.
این پاک و روشن باقی می ماند به عنوان آب های دیگر. اما اگر آن را ترک دریا، آن را گل آلود می شود
است به خاطر کوچک بودنش، گم شده. »
منتقل شده او به سمت من تکیه کرد، مرا در آغوش گرفت و گفت:
دخترم، اوني که مي خواد همیشه ماندن در ویل من در زندگی شرکت می کند الهی. حتي انگار ممکنه لحظه به لحظه از ويیل من بره از آنجا که من آن را با یک خواهد شد آزاد ساخته شده ، من قدرت کار می کند معجزه با اجازه دادن به آن را به ادامه شرکت در زندگی الهی.
به خاطر این مشارکت به طور مداوم، او چنین اتحاد قوی با الهی را تجربه می کند تمایل که، حتی اگر او می خواست، او نمی تواند ترک كردن.
این معجزه مستمر است که من به کسی که همیشه خواست من را انجام می دهد اعطا می کنم.
پس از زندگی چند روز تلخ به دلیل عدم حضور مستمر من عیسی شایان ستایش، من امروز صبح احساس کردم که من رسیده بود عمق این مشکل.
خسته و بدون قدرت، من فکر کرد که عیسی دیگر مرا در این ایالت نمی خواهد، و من تقریبا تصمیم گرفتم که همه چیز را رها کنم.
در طول که من فکر کردم، عیسی دوست داشتنی من در من هم زده و اجازه دهید آن را شناخته شده است که او برای من دعا بود.
من فهمیدم که اون التماس می کرد
-قدرت پدرش
-شکی و
-پراویدنس اون برای من
سپس او گفت:
«آیا شما نمی بینید، ای پدر،
-همانطور که او نیاز زیادی به کمک و
-چطور، بعد از اين همه فضل
او می خواهد برای تبدیل شدن به یک جن و ترک خود را؟"
I وقتی اینها را شنیدم نمی توانم بیان کنم که قلبم چگونه شکست کلمات عیسی مسیح. اون از من اومد بيرون و بعد از من مطمئن که آن را در واقع عیسی مسیح پر برکت من بود، من به او گفتم:
خداوندا، اين وساطت توست که من در این حالت به عنوان یک روح قربانی باقی می ماند؟ از آنجا که من احساس نمی کنم که قبلاً بودم، دیگر به نظر من نمی رسد. لازم است که اعتراف کننده بیاید. پس، حداقل، من من از این قربانی دری خواهم کرد."
عیسی ادامه داد: "به خاطر لحظه ای، این که شما این ایالت را ترک کنید، این خواهد بود که من نیستم. در مورد قرباني کردن اعتراف کننده صد برابر پولش رو مي دم برای خیریه خود را."
بعدش، به شدت ناراحت شدم وی افزود:
دخترم، سوسیالیست ها موفق به اعتصاب در داخل کلیسا. در فرانسه، آنها این کار را به صورت عمومی انجام دادند.
در ایتالیا، به شکلی پنهان تر.
عدالت من به دنبال فرصتی برای مجازات بفرستید."
من از بدنم خارج شده بودم و من عیسی مسیح را دیدم که در دست داشت و با آن به آن ضربه زد مردم. بعد از ضربه، مردم پرت و شورش.
عیسی به آنها گفت:
"من تو رو زدم هدف از دوباره متحد کردن تو با من اما، به جای شما جمع آوری
-تو شورشي و
-تو از دست من فرار کن
بنابراین لازم است دمیدن تروم بو
در طول وقتي اين رو گفت، شروع کرد به زنگ ترودم.
بعدش فهمیدم
که خداوند می فرستد، و آن مردان،
-به جای اینکه خودت رو تحقیر کنی
-بيشتر بهش توهین می کرد و از دستش فرار کن
پس از آن، خداوند می خواهد دمیدن ترومپ برای مجازات های جدی دیگر.
من از طریق چند روز رفت از محرومیت و اشک.
به نظرم رسید که خداوند من رو از قرباني بودن معلق کرده بود مهم نيست چي من کوشش کردم، من نمی توانستم حواس خود را خاموش کنم.
بلکه، من گرفتار شدم بسیاری از درد شکم ساخته شده است که من اضطراب و که من نمی توانستم درک کنم.
امشب، در طول خواب، من فرشته ای را دیدم که مرا در داخل یک هدایت می کرد باغ. همه گیاهان سیاه شده بودند.
اما من توجه نمی کند چرا که من فقط در مورد این واقعیت است که عیسی مسیح فکر من رو رها کرده بود
بعدش اعتراف کننده ام اومد
خودم رو بیدار می بینم اون بهم گفت که تاک ها يخ زده بودن
من خيلي ناراحت بودم فکر کردن به مردم فقیر و من می ترسید که عیسی مسیح از بازگشت من به حالت معمول خود به منظور قادر به مجازات آزادانه.
امروز صبح، با این حال، عیسی مسیح برکت آمد و مرا به دولت من آورد معمول. به محض اینکه او را دیدم، به او گفتم:
خداوندا، ديروز چي کار کردي؟ تو هیچ کدام از اینها را به من نگفتی.
من ازت التماس مي کردم که این مجازات را حداقل تا حدی به حالت تعلیق در می آورم."
عیسی پاسخ داد:
دخترم، اون بود من باید تو رو دور نگه دارم در غیر این صورت، تو جلوی من رو می گرفتی و من نمی بودم رایگان.
و بعدش، چند بار اين کار رو ن کردم با چي مخالفت کرديد؟
آه، دخترم!
لازم است که مجازات ها بر جهان وارد می شوند.
در غیر این صورت; اگر من به بدن آنها اهمیت دهم، آنها خواهند باخت روحشون"
با این حال، او ناپدید شد.
بعدش خودم رو پيدا کردم خارج از بدن من، به تنهایی و بدون عیسی شیرین. پس من کوچه رو کاوش کن
من در آسمان خورشید دیدم، اما خورشيد با خورشيد ما فرق داره نزدیک به خورشید بسیاری از قدیسان برگزار شد.
تماشای
-وضعیت دنیا،
-فساد آن، و
-چطوری خدا رو مسخره میکنه، اونا همه با یک صدا فریاد می زد:
"انتقام افتخار و افتخار تو از درستي خودت استفاده کن
برای انسان نمی خواهد به رسمیت شناختن حقوق خالق خود را."
اگرچه آنها به لاتین صحبت می کردند، من معنی آنچه را که آنها می گفتند درک کردم. توسط شنیدن، من تکان می دادم و یخ خونم را احساس می کردم.
من از عیسی التماس کردم که رحم کن
من در ایالت خود ادامه دادم محرومیت دردناک.
در اکثر موارد، عیسی ظاهر شد بدون صحبت کردن با من و برای یک لحظه کوتاه.
که صبح، وقتي بيهوش بودم، اعتراف کننده ام مجبور شد عیسی مسیح به آمده و تقریبا بی ارزش.
عیسی مسیح مجبور بود خود را نشان دهد. عطف به اعتراف کننده با بیان
جدي و عذاب زده او می گوید:
"چه می خواهید؟"
کشیش گیج به نظر می رسید و نمی می دانستم چه بگویم. پس گفتم:
خداوندا، شايد این برای فضل او می خواهد برای به دست آوردن است.
عیسی به او گفت:
"خود را از خودتان دفع و شما آن را دریافت خواهید کرد.
شما با شما قربانی روح: هر چه با او در فکر و قصد نزدیک تر بمانید، هر چه قوی تر و آزادتر باشید، احساس خواهید کرد که آنچه را که می خواهید انجام دهید.»
از عیسی پرسیدم: "سرورم، چرا نمی آیی؟"
او پاسخ داد: "شما می خواهید می دانید چرا؟ گوش کن
بعدش شنيدم که خ صداهایی که از تمام نقاط جهان می آیند و فریاد می زنند:
"مرگ بر پاپ!
-مذهب رو نابود کن !
-کليساها رو پاره کن !
- شلیک کردن تمام مقامات :
-هيچکس نبايد بالای سر ما!"
و من خيلي بيشتر شنيدم سخنان شیطانی از این نوع. پروردگار ما افزود:
دخترم، وقتي مردي به حاضر به دریافت فضل، او فضل دریافت می کند. وقتی خود را به شر دفع می کند، این شری است که دریافت می کند.
همه این صداهایی که می شنوید به تخت من می رسد و آن، اغلب. همچنین، وقتی عدالت من اون مرد رو می بینه
-مي خواد نه تنها شر،
-اما با يه سري درخواست
پس شیطان چیزی است که عدالت من مجبور به اعطای.
من این کار را به منظور آنها را درک آنچه این شر آنها می خواهند است.
شما واقعا می دانید چه صدمه دیده است زمانی که شما در آن هستید. به همین دلیل است که من عدالت در صدد مجازات انسان است."
من در ايالت خودم بودم معمول.
به محض اینکه من می بینم شایان ستایش من عیسی مسیح، او به من گفت:
"صلح قرار می دهد همه احساسات در جهت.
اما چه چیزی بر همه پیروز می شود، ایجاد خوب کامل در روح و همه چیز را به هديه?
این خلوص قصد است،
است که، انجام همه چیز با تنها قصد خشنودی خدا.
خلوص قصد
-قوانین و تصحیح فضیلت خود، از جمله بی قراری.
-اون مثل استادي که رهبري ميکنه موسیقی معنوی روح." با اين گفته، اون با سرعت صاعقه ناپديد شد
من بدنم رو ترک کرده بودم
عیسی مسیح برکت در آغوش من بود و ما در وسط بسیاری از مردم. با ميل، شمشیر و چاقو، مردم به دنبال صدمه زدن به بدن عیسی مسیح. با این حال ، با وجود تلاش های خود را ، آنها نمی تواند او را صدمه دیده است در همه.
اگر چه به خوبی توسعه یافته ، سلاح های خود را قدرت خود را برای زخمی کردن از دست داده بود.
من و عیسی بودیم خيلي متاسفم که خشونت اينها رو ديدم قلب ها.
حتی اگر تلاش های خود را نمی منجر به هیچ چیز ، آنها به هر حال تکرار ضربات با امید به موفقیت. اگر آنها باعث نمی زخم به عیسی مسیح، آن را به سادگی به دلیل که آنها نمی توانند.
آنها بسیار عصبانی شد که سلاح های خود را بی اثر بودند و نمی توانستند برآورده تمایل خود را به صدمه زدن به عیسی مسیح. آنها به خود گفتند به خودی خود:
برای چه آیا ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم؟
در شرایط دیگر، ما ما می توانیم او را برسد ، اما این بار در حالی که او در آغوش او بود. از این زن، ما هیچ کاری نمی توانیم با او انجام دهیم.
بیایید ببینید که آیا ما می توانیم صدمه دیده است این زن و جدا کردن آنها از یکدیگر."
در حالی که آنها این را می گفتند، عیسی دست هایم را رها کردم و به آنها آزادی دادم که مثل آنها انجام دهند. تحت تعقیب.
قبل از اینکه آنها می توانند دست خود را حمل از خودم، من گفته بودم:
خداوندا، من زندگی خود را برای کلیسا و برای پیروزی حقیقت. من به شما بگویم از من بخواه که قربانی ام را قبول کنم."
عیسی مسیح قرباني من رو قبول کردن و اونا
-با کمک یه شمشیر
-گردنم رو قطع کردم
اما در حالی که آنها این کار را می کردند، من دوباره به بدنم آمدم.
فکر کردم بهش رسیدم نقطه از خواست های من (که از مرگ). اما، به من ناامیدی بزرگ، همه چیز متوقف شد.
پس از عبور از آخرین روز در محرومیت از عیسی مسیح و در رنج، من خودم را پیدا کردم امروز صبح از بدن من با عیسی عزیزم در آغوش او.
از که من او را دیدم، من به او گفتم: "آه! عیسی عزیز، از تو من رو تنها گذاشتی حداقل به من یاد می دهد که چگونه باید در این ایالت عمل کنید
-غفلت و -از رنج و عذاب."
او پاسخ داد:
"دخترم"
-همه آنچه در بازوها، پاها و قلب خود رنج می برید،
-با خودم متحدش کنم رنج و عذاب
در زخم های آغوش من، من پاها و قلب من با خواندن پنج "شکوه" به پدر".
و خودت رو به عدالت پيشنهاد کن الهی در برابر
-بعضي ها بد و
-ميل بد موجودات
متحد کردن شما با آنچه من رنج می برد تاج من از شاخ.
این کار را با خواندن سه "افتخار به پدر"
در برابر به خاطر يه کاري توسط انسان از طریق سه دانشکده خود را مرتکب شده،
که آنقدر بی حال شده اند
که تصویر من در او نمی تواند شناخته شود.
همیشه به دنبال
-تا وس خودت رو حفظ کني متحد با معدن و
-هر بار که دوستم دارم لحظه.
اجازه دهید حافظه خود را مثل زنگی که به طور مداوم در تو به صدا در می آورد،
به یاد شما
-هر کاري که کردم و رنج بردم برای شما و
- بسیاری از فضل که من من بهت اجازه دادم
با تشکر از من و سپاسگزار باشید:
قدردانی کلیدی است که باز می شود گنجینه های الهی. اجازه دهید ذهن خود را نه فکر می کنم از هیچ چیز دیگری:
فقط از خدا مراقبت کن
اگر این کار را بکنید،
-من تصویر خود را در شما پیدا می کنم و
- من رضایت که من دریافت خواهید کرد نمی تواند از موجودات دیگر دریافت خواهید کرد.
شما باید این کار را انجام دهید به طور مداوم به دلیل،
اگر جرم مستمر باشد،
رضایت هم باید باشد."
گفتم: "آه! سرورم! چقدر بد بودم! من حتي خودخواه او ادامه داد:
دخترم، نترس
وقتی که یک روح همه چیز را برای من قبول دارم که اون داره چي کار مي کنه من حتی راحتی را قبول می کنم و او را به عنوان اگر آنها را دریافت می کند به بدن رنج خودم داده می شود.
همچنین، برای آزاد کردن شما از همه چیز شک
-هر کدام زمان شما احساس راحتی و
- که شما احساس نیاز به قبول این, آن را برای من و می گویند:
"خداوندا، من می خواهم به راحتی بدن رنج می برند خود را
در همان زمان به عنوان خود من بدن راحت است."
وقتي داشتم اين رو ميگفتم، اون بود به آرامی از من عقب نشینی کرد، تا زمانی که من دیگر او را دیدم و که من دیگر نمی توانم با او صحبت کنم.
خروج اون باعث شد که من درد آنقدر بزرگ است که من احساس می کردم که من به قطعات پاره شده بود.
برای پیدا کردن او، من وارد شدم در اتاق بسته که در آن او خود را قفل شده بود. اونجا، بهش گفتم: آه! سرورم! چرا من رو ترک کردی؟
تو زندگي من نيستي؟
روح من و همچنین بدن من هستند بیش از حد ضعیف به تحمل رنج محروم بودن از تو.
احساس ميکنم دارم ميميدم اين مرگ من است فقط بهت مي گيرم"
در حالی که من این را می گفتم، عیسی به من برکت داد و، یک بار دیگر، او ناپدید شد. پس من هستم برگرديم به حالت عادي
من در ايالت خودم بودم همیشه وقتی که ، من مطمئن نیستم که چگونه ، من دیدم شایان ستایش من عیسی در من.
دیدن من شگفت زده، او به من گفت:
دخترم، کسانی که خدمت می کنند از حواس خود را به من توهین تحریف تصویر من در آنها.
گنا روح را می کشد: آن مرده می شود به همه که الهی است.
اگر برعکس، شخص از حواس خود برای شکوه من استفاده می کند، من می تواند به او بگوید: «تو چشمان من هستی، گوش های من، دهان من، من دست ها و پاهایم."
بنابراین با آن همراه است عمل خلاقانه من.
"اگر علاوه بر تسلیم شدن شکوه با حواس او، او می داند که چگونه برای دیگران ارائه -رنج و عذاب
-رضایت و
-تعمير
او همچنین با عمل رستگاری من همراه است.
و اگر او خود را تسلیم حتی بیشتر به اقدام من در او ، او با عمل من مرتبط در حال هديه کردن
پس، هر کاري که توش انجام دادم خلقت، رستگاری و رستگاری،
I مشارکت در روح را دم می کند.
همه چیز وجود دارد اگر روح با عمل من در او مکاتبه می کند." ·
در حالی که من در من بود حالت معمول، من بدنم را ترک کردم و دیدم عیسی کودک. او در دست خود را نگه داشته یک فنجان پر از رنج و چوب.
او به من گفت، "می بینی، دخترم، دنیا مرا به نوشیدن می برد به طور مداوم به این فنجان از درد و رنج."
من به او جواب دادم: «خداوندا، به من کمی از این رنج را به طوری که شما تنها نیستید در رنج می برند."
اون بهم یه قطره از این رو داد نوشيدني تلخ
با چوب اون اون قلبم رو لمس کرد و سوراخی توش سوراخ کرد
از این سوراخ جریان کوچک نم نم نم آن نوشیدنی تلخی که مصرف کرده بودم. اما این نوشیدنی به شیر شیرین تغییر کرده بود که جریان را به دهان عیسی کودک، تسکین و طراوت.
او به من می گوید:
دخترم انگار وقتي دادم تلخی و عوارض به روح، آن را با متحد ویه من، این مرا خوشحال می کند.
اگر او
-من ممنون از رنجش
-اونا رو به عنوان هديه بهم پيشنهاد کن
و این حتی اگر، برای او، این رنج و تلخی باقی می ماند، بنابراین آنها تغییر برای من به آرامی و طراوت.
اگر، در حالی که کار و رنج، روح
-فقط می خواهد مرا راضی کند ،
-بدون بدون جبران خسارت،
من آن را دوست دارم و تازه کردن حتی بیشتر.
چه چیزی روح را رها می کند
گران ترین به قلب من،
زیباترین در چشمان من و
با وجود الهی صمیمی تر،
این پرمش itsance در این روش انجام کارها.
سپس تغییر ناپذیر می شود از بسیار قابل تغییر بودن خدا.
"اگر برعکس، روح می گوید "بله" در یک نقطه و "نه" در دیگر.
اگر او به دنبال یک هدف خاص این بار و هدف دیگری بعدی.
اگر، امروز، آن را به دنبال برای خشنود کردن خدا و فردا، برای خشنود کردن موجودات، سپس روح شبیه
- به ملکه یک روز و
-به يه خدمت ي پست روز بعد
-به کسي که شام مي خورد روز با غذای نفیس و روز بعد با زباله."
بعدش ناپديد شد
چندی بعد، اون برگشت اضافه کردن:
"خورشيد براي سود از همه، اما نه همه سود نه اثرات آن.
به همین ترتیب، خورشید الهی نور خود را به همه می دهد، اما چه کسی از او لذت می برد منافع؟
چه کسی چشمان خود را به نور حقیقت باز نگه دارید؟ ترين تعداد در تاريکي باقي مانده
فقط کسانی که مزرعه قصد خوشحالی من در پري از اين خورشيد
خارج بودن از بدن من و با ديده شدن ملکه ي هيالي، من خودم رو به هديه ي پاهایش و من به او گفتم:
من مادر شیرین، در چه حالت وحشتناکی خودم را پیدا می کنم، محروم از تنها گنج من، از زندگی من است. من نمی کنم بیشتر بدانید که به کدام مقدسین به من اختصاص دهید."
و داشتم گريه ميکردم
باکره پر برکت قلب او را باز کرد مثل باز کردن قفسه سینه. اون عیسی عزیزم رو به اونجا آورد و آن را به من داد، گفت:
"من دختر، گریه نمی کند، در اینجا گنج خود را، زندگی خود را و همه شما است.
بگیرش، با خودت نگهش دار برای همیشه و نگه داشتن چشم خود را در او را در درون شما ثابت.
خجالت نکن انگار که اون به خودت چيزي نگو يا چيزي براي گفتن به اون ندي
فقط چشمان خود را ثابت نگه دارید در او در شما و
شما باید بشنوید همه، انجام همه و برای همه را برآورده خواهد کرد.
"این زیبایی است از زندگی درونی یک روح:
اون نيازي به صحبت کردن ن داره يا نیاز به آموزش؛ هیچ چیز در خارج از جذب و یا ذهن.
هر چيزي که اونو جذب ميکنه و همه اش ملک در درون آن است. فقط به دنبال عیسی مسیح در او همه چیز را درک می کند و همه چیز را انجام می دهد.
در انجام این کار، شما را به بالای کالواری صعود که در آن شما عیسی را نه به عنوان یک کودک، بلکه به عنوان یکی از صلیبی را ببینید. و شما در آنجا با او خواهید ماند."
با عیسی کودک در آغوش من و در شرکت باکره پر برکت، به نظر می رسید که ما در مسیر کالواری قدم می زدیم.
در همين حال، يکي سعي کرد عیسی مسیح را از من دور کنید.
من به ملکه داد زدم برای کمک با گفتن به او:
«مادرم، کمکم کن، زیرا می خواهند عیسی را از من دور کنند.»
او پاسخ داد:
"نترس" وظیفه شما این است که چشمان درونی خود را بر او ثابت نگه دارید. این قدرتی دارد که همه قدرت های دیگر،
چه انسان هستند و چه شیطانی، خرد خواهد شد." ·
در حالی که ما به ما ادامه داد راه رفتن، ما در یک کلیسا که در آن وارد مراسم مقدس جشن گرفته شد
در زمان مراسم، من نزدیک محراب با عیسی کودک در دست های من.
عالی بود تعجب من وقتی که ، بلافاصله پس از من دریافت میزبان، عیسی مسیح از آغوش من ناپديد شد چندی بعد، من به بدنم برگشتم.
امروز صبح، من خيلي غرق در نبود عیسی شایان ستایش من. ناگهان، چنین و چنین در درون من ظاهر شد. چگونه حضور او پر شخص من همه کل.
وقتي داشتم نگاهش مي کردم، اون گفت، انگار که معنای این تجدید نظر را برایم توضیح دهد:
دخترم، چرا احساس میکنی؟ خجالت زده چون من استاد شما هستم پس مجموع؟ وقتي روحي موفق ميشه که من رو استاد کنه از ذهن او، بازوها، قلب و پاهای او، به طور خلاصه، با تمام وجود او، سین دیگر نمی تواند بر به اون
حتي انگار چيزي از غیر خود را وارد آن ، آن است که بلافاصله دفع به تصفیه و بلافاصله رد عمل بی خود، از آنجایی که من استاد این روح و اجازه دهید آن را تحت کنترل من باقی می ماند.
علاوه بر این، از آنجایی که من مقدس هستم، روح می یابد آن را دشوار است در او چیزی است که حفظ نیست
نه مقدس. علاوه بر این ، از روح همه چیز را در طول زندگی اش به من داد، درست است که من به او بدهم همه به مرگ خود را با اعتراف آن را بدون تاخیر به دید ضرب و شتم.
هر کسی که خود را به طور کامل می دهد به من در طول زندگی خود را با شعله های آتش لمس نمی شود از برزک.
من در ايالت خودم بودم معمول. عیسی شایان ستایش من آمد و مرا به شنیدن شیرین خود را صدا به من گفت: "بیشتر یک روح نوار خود را از چیزهای طبیعی، بیشتر آن را به دست می آورد چیزهای ماوراط طبیعی و الهی.
هر چه بیشتر او خود را از او نوار عشق به خود، او بیشتر به دست می آورد عشق خدا. هر چه کمتر او با هدف دانستن علوم انسانی و به دنبال لذت
از زمین، بیشتر آن را به دست می آورد دانش از چیزهای آسمانی و فضیلت."
من عمياق بودم پریشان و تقریبا دیوانه به دلیل عدم وجود من عیسی مسیح شایان ستایش. من نمی دانستم که در آن من بود : در زمين يا جهنم
ناگهان، عیسی مسیح به من ظاهر شد و گفت:
هر کسي که راه رو مي بره فضیلت زندگی می کند توسط زندگی خود من. هر کسی که در مسیر راه می رود معاون در تناقض با من زندگی می کند."
او ناپدید شد و سپس به سرعت بازگشت و اضافه شده:
"از طریق من از طریق من، من بشریت بر روی خدای من پیوند زده شد.
هر کسی که به دنبال
-در با وسايقش و کارها و قلبش با من متحد باقي مي ماند
-تا با تقلید از زندگی اش زندگی کند من، رشد می کند در زندگی خود من و
پیوندی را که من دارم توسعه می دهد انسانیت من را در خدایی من ساخته شده ، اضافه کردن شاخه به درخت انسانیت من.
اگر، از طرف دیگر، روح متحد نمی شود نه به من ، آن را نشانی از شاخه خود را در من توسعه نیست بشر.
هر کسی که انتخاب می کند که نمی شود با من نمی تواند زندگی داشته باشد : او از دست داده است و می رود به خراب کردن"
يه بار دي ناپديد شد
بعدش بدنم رو ترک کردم و من خودم را در داخل یک باغ از گل سرخ
بعضی از گل های سرخ بسیار زیبا و خوب شکل گرفته است. گلبرگ های آنها بود نیم
باز کن
گل سرخ های دیگر در حال از دست دادن خود بودند گلبرگ در کوچکترین نسیم تا آن بیشتر از ساقه خود باقی می ماند.
مرد جوانی که من نمی دانم او بود، به من گفت:
«اولین گل سرخ نشان دهنده روح زندگی در داخل کشور.
-اين روح ها زیبایی نشون میده طراوت و ثبات است که جلوگیری از خود را گلبرگ (فضیلت) از سقوط به زمین.
-اين حقيقت که گلبرگ هاشون نیمه بسته نماد باز آنها را به دنیای بیرون.
داشتن زندگی در آنها ، آنها عطر~ از خیریه مقدس. مثل چراغ ها آنها در برابر خدا و مردان می درخشند.
گل سرخ دوم نشان دهنده روح بیهوده : کمی خوب که آنها انجام می دهند ساخته شده است برای همه برای دیدن.
-گلبرگ هاشون بازه نماد ٪
که آنها خدا و عشق خود را به عنوان تنها هدف خود را ندارد.
-گلبرگ خود را (فضیلت خود را) به طور ضعیفی متصل شده اند:
به محض این که نسیم غرور، لذت ها، عشق به خود یا احترام انسانی شروع به ضربه
سقوط می کنند؛ فقط که وجدانشون رو نیش میکنه بعدش من بدنم رو دوباره یکپارچه کردم
من در زمان مراقبه بود اشتیاق
-جايي که عیسی او را ترک کرد مادر تا مرگ بره
-بیشتر دقیقا در لحظه ای که عیسی و مریم به هم برکت داديم
من براي اونا پاداش گرفتم
که برکت نمی دهد خداوند در همه چیز و
که حتي بهش توهین میکنه
I من هم دعا کردم که خدا برکت را چند برابر کند
-که ما بهش نياز داريم
-تا ما رو در بخشش نگه داره .
و من سعی کردم برای آنچه که فاقد در را تشکیل می کنند شکوه خدا
-به خاطر سهل ان ان موجودات
به برکت خدا در همه چیز.
وقتي داشتم اين کارو مي کردم، احساس عیسی مسیح در من هم بزنید و به من گفت:
دخترم
-وقتي بهش فکر ميکني برکتی که به من دادم مادر
-فکر کن همچنین به این واقعیت است که من هر موجودی برکت.
همه چیز پر برکت بود:
افکار خود را، کلمات خود را،
ضربان قلب خود را، خود را نه و
آنها اقدامات انجام شده برای من.
کاملا همه چیز بود با برکت من مشخص شده است.
همه خوب است که موجودی در حال حاضر توسط انجام شده است انسانیت من. به این ترتیب، همه چیز شیطانی شده است توسط من.
او ادامه داد:
"زندگی من واقعا ادامه دارد. روی زمین،
-نه تنها در خيلي ساکرامنت پر برکت
-بلکه در روح هایی که به فضل من زندگی می کنند.
موجودات نمی توانند هر کاري که کردم رو در آغوش گرفتم قابلیت های آنها محدود
بنابراین
در چنین روح من ادامه تعمیر من،
در چنین و چنین ستایش من،
در چنین و اعمال دیگر من لطفا
در چنین دیگری از علاقه من برای مقدسات روح ها
در چنین و چنین رنج های من، و و همین طور.
بسته به کیفیت با که روح با من متحد است، من توسعه زندگی من در آنها.
تصور کنید چه اندر من موجوداتی که،
در حالی که من می خواهم در آنها عمل می کنند،
نه به من توجه نکن."
بعدش، اون ناپديد شد و من من بدنم رو دوباره یکپارچه کردم
من در ايالت خودم بودم معمول. به محض اینکه عیسی را دیدم، او به من گفت:
"باشد که فرشتگان موفق شوند یا نه در بازداشت خود را از روح،
آنها دفتر خود را انجام و
اونا هيچوقت اين رو رها نمي کنند وظیفه ای که خدا به آنها داده است.
حتي انگار، با وجود
-مراقبت از اونا
-مشتاق بودنشون و
-حضور اونا
آنها می بینند که روح ها گم شده اند، آنها هنوز هم در پست های خود هستند.
او نادرست است که،
- با توجه به موفقیت خود و یا شطرنج
آنها به شکوه بیشتر و یا کمتر شکوه و افتخار به خدا.
چون ميل اونا اينه که همیشه تلاش برای انجام کار است که به آنها انجام شده است بهت داده شده
"روح به عنوان قربانی فرشتگان انسان که باید
-تعمیرات را برای انسانیت،
-التماس کردن از طرف اون و
-ازش محافظت کن
چه موفق باشند و چه نباشند در ماموریت خود،
-اونا نبايد جلوي کارشون رو ب هديه ب ه
-حداقل نه قبل از اون از بالا نشان داده شود.
امروز صبح، ديدم که در درون من عیسی تاج شایان ستایش من ازدي با دیدن او به این ترتیب، من به او گفتم:
سرورم، چرا تو سر
-به بدنت حسادت کرد شلاق که بسیار رنج می برد و گسترش بسیار از خون - و او نمی خواست به کمتر از او افتخار از طریق رنج،
به نقطه ای از داشتن خود را با انگیزه دشمنان
-تا تو رو با تاج و تاج تاج بکنم از شاخ بسیار دردناک است؟"
عیسی پاسخ داد:
"من دختر
تاج از شاخ چند معنی.
اگر چه بسیار شده است گفت : در مورد او ، هنوز هم وجود دارد بسیار برای گفتن. مانند در رقابت با بدنم، سرم می خواست که آن را داشته باشد رنج خود و جریان خود را از خون.
این ، آن را یادداشت ، چیزی است تقریبا غیر قابل درک به ذهن ایجاد شده است.
سر بدن را متحد می کند و روح.
از به گونه ای که بدن بدون سر چیزی نیست.
حتی اگر امکان زندگی وجود داشته باشد بدون اندام های دیگر، زندگی بدون سر او غیر ممکن است، از آنجا که آن بخش ضروری از کل انسان است.
چه بدنش رو بترسونه يا نه خوب، این سر است که همه چیز را اداره می کند.
بقیه بدن چیز دیگری نیست تا یک ساز.
"سرم مجبور بود
- بازگرداندن پادشاهی من و من سیگنیوری
- به دست آوردن به طوری که
-آسمان های جدید از فضل و
-دنیای جدید حقایق می تواند روح انسان نفوذ
برای مقابله با جهنم از سین و احساسات پست.
من می خواستم به تاج خانواده کل انسان
-افتخار و افتخار عزت.
پس من از اول ميخواستم تاج انسانیت من،
-همان با یک تاج دردناک از شاخ،
-نماد تاج جاودانه بودن،
که من به موجوداتی که او را از طریق سین از دست داده بودند.
علاوه بر این، تاجی که با منظور از شاخ
که نه شکوه و افتخار وجود دارد بدون شاخ.
احساسات هرگز نمی تواند کنترل شود
و نه فضیلت به دست آورد
بدون مرگ و میر از گوشت و از ذهن.
قدرت واقعی به دست آورد
-با هديه ي خودت
-با جراحات وارده مرگ و فداکاری.
در نهایت، تاج از شاخ به معنی
-که من تنها پادشاه واقعي هستم و
-اون کسي که من رو مي هد یکی از پادشاهان قلب خود را شادی و صلح داشته باشد.
I ملکه پادشاهی من خواهد شد.
این جریان خون که جریان از سر من
آب گرفتگی ذهن انسان با دانش پادشاهي من بر آنها
چگونه می توانم آنچه را بیان کنم من به عنوان یک نتیجه از این کلمات عیسی مسیح احساس?
دلم براي کلمات تنگ شده
واقعاً، اون کوچکی که گفتم بهم گفت متناقض به نظر می رسد.
فکر کنم بايد باشه پس وقتی در مورد چیزهای خدا صحبت می کنیم.
از آنجا که
-خدا جدا نشده و
-ما موجودات او هستند،
ما نمی توانیم در مورد او صحبت کنید بدون چکش زدن.
در حالی که من در من بود حالت عادتی، احساس می کردم پر از گناهان هستم و تلخی. عیسی شایان ستایش من در من به عنوان ظاهر شد رعد و برق
به محض اینکه دیدمش، خدای من ناپديد شدم
لرز، من به او گفتم، "خداوندا، چگونه است که در حضور شما، زمانی که من باید آگاه تر بودن از خدایان من، برعکس اتفاق می افتد؟"
او پاسخ داد:
دخترم، حضور من یک دریا بدون محدودیت است.
هر کس که به حضور من می آید
مثل یک قطره آب است که می آید در دریا. چگونه می توان گفت که آیا آن را گل آلود است و یا روشن زمانی که تو درياي من رقیق شده؟
من لمس الهی همه چیز را تصفیه می کند، سفید می سازد آنچه سیاه و سفید است. دلیل چیست ترسیده ای؟
علاوه بر این ، من خواهد شد نور.
از آنجا که شما همیشه انجام خواهد داد من، شما در این نور زندگی می کنند:
آن را تبدیل
-مرگ و میر شما، - خصوصی سازی های شما و رنج های شما در غذای نور برای روح شما.
تنها غذا قابل توجه است که می دهد زندگی واقعی خواهد شد من است.
آیا شما نمی دانید که این رژیم غذایی نور مستمر باعث می شود نقص ناپدید می شوند که روح به دست می آورد؟"
با این حال، او ناپدید شد.
من در ایالت خود ادامه دادم معمول، دیدن عیسی شایان ستایش من تنها در لحظات کوتاه. اون بهم گفت:
"من دختر، آیا می دانید چه سینی است؟
این یک عمل از انسان خواهد شد
ساخته شده در مخالفت با ویل الهی.
تصور کنید دو دوست در اختلاف:
-اگر اختلاف آنها جزئی است، یکی ممکن است بگوید که دوستی خود را به عنوان کامل به عنوان او نیست باید باشد.
-چگونه آیا آنها می توانند یکدیگر را دوست داشته و در تضاد در همان زمان؟
عشق واقعی می پرسد
-تا با وس ميل زندگي کنم اون يکي
-حتي به هزينه قرباني ها
اگر اختلاف جدی است، آنها دیگر دوست جز دشمنان. اين کار منه.
مخالفت با ویل الهی، حتی در کوچکترین چیزها. مثل این است که تبدیل شدن به دشمن خدا.
همیشه موجودی است که علت چنین درگیری هایی است. »
من با خودم صحبت کرده بودم اعتراف کننده از ترس من به عنوان دانستن
-چه حالت من قربانی با ویال خدا و
-اگر، برای تایید این، من نمی من نباید سعی کنم این ایالت را ترک کنم، تا ببینم آیا من ممکنه موفق باشه
اعتراف کننده من، بدون مشکلاتش معمول، به من گفت:
"بسیار خوب، فردا شما تلاش خواهد کرد."
احساس آزادي کردم از یک بار. کشیش
جشن قدیس جرم. پس از دریافت ارتباط، من عیسی شایان ستایش من در دیدم من. با دست هایش که به هم دست زده بود، به من خیره شد و التماس کرد ترفند و کمک. در اون لحظه، من رفتم بدنم
من خودم را در یک اتاقی که در آن یک زن شریف و با وسخاوتمند وجود داشت، به شدت فلج شده و در تخت خواب افتاده است.
سر تختش بود آنقدر بلند که سقف را لمس کرد.
مجبور شدم در بالای این سر تخته بمانید، که توسط یک کشیش پشتیبانی می شود، برای حفظ تخت پایدار و مراقب زن بیمار.
در طول که من در این موقعیت بودم، من مقداری مذهبی دیدم
-اطراف تخت خواب و
-آماده سازی درمان برای بیمار.
با تلخی های بزرگ، آنها در میان خود گفت:
اون خيلي مریضه خيلي مریض!
تنها چيزي که مي بره این یک تکان کوچک از تخت است."
من روی نگه داشتن تمرکز کردم محکم سر تخت
از ترس که حرکت از تخت می تواند مرگ خانم شود.
با دیدن این که آزمون است طولانی مدت ، و اذیت از بی فعالی من ، من گفتم کسي که من رو نگه داشت
"از روی ترفند، اجازه دهید من فرود; من اونجا کاري نمي کنم و بهش کمک نمي کنم در چه نقطه ای از ماندن من اینطور است؟
طبقه پایین، حداقل می توانستم خدمت و کمک به او." کشیش پاسخ داد:
نشنو نگفتی که حرکت سبک تر از تخت تا حد زیادی می تواند آن را تشدید شرط؟ اگر من شما را ناامید کنم، کسی نخواهد بود که تخت را تثبیت کنید و او خواهد مرد."
تکرار کردم: "آیا این امکان وجود دارد؟ که فقط با این کار می توانم از مرگ او جلوگیری کنم؟ توسط آسمان، مرا روی زمین قرار بده!
بعد از اینکه تکرار کردم این کلمات چندین بار، او مرا بدون هیچ چیز دیگری روی زمین قرار داد هيچکس من رو نگه نداره
من نزدیک بیمار، و به تعجب و پشیمانی من، من دیدم که تخت حرکت کرد.
صورتش بهم زد
اون ميلنگید و ساخته شده گله مرگ
تعداد کمی از حاضران مذهبی شروع کرد به گریه کردن، و گفت، "او خیلی زیاد است. دیر، او در آخرین نفس های خود است."
سپس دشمنان، سربازان و افسران وارد اتاق به ضرب و شتم زن بیمار. اگرچه به شدت بیمار بود، او به وجود آمد و، با مقدار زیادی از بی باک و عزت، خود را ارائه می شود ضرب و شتم و مجروح.
با دیدن این، شروع کردم به مثل برگ میلرز و من با خودم گفتم، "من من علت این همه; به خاطر من، این شر اتفاق می افتد."
من فهمیدم که این زن نماد کلیسا، فلج در اعضای آن و در خوب چیزهای دیگر (که من لازم نیست به ذکر است ، از معنی روشن است از آنچه من نوشتم).
بعدش، داخل من، عیسی مسیح گفت:
"اگر من شما را به حالت تعلیق در ديماني، دشمنان من شروع خواهند کرد به ريندن خون من کليسا"
جواب دادم: «خداوندا، این نیست که من نمی خواهم در این ایالت بمانم. که بهشت به من اجازه نمی دهد که از ویئت کناره گیری کنم، حتی برای یک لحظه. اگر می خواهید من بمانم، من خواهم ماند. در غیر این صورت، من من می برم."
عیسی مسیح از سر گرفته شد:
دخترم، اگر اعتراف کنی برو بيرون و بگو:
"بسیار خوب، فردا شما تلاش خواهد کرد." نقش شما به عنوان یک قربانی متوقف خواهد شد.
فقط از طریق از این که یک نفر تبدیل به یک روح قربانی می شود.
در صورت لزوم، من معجزه ای از خدای بزرگ من برای روشنگری کسی که شما را روشنگری اجرا می شود.
من داوطلبانه رنج بردم، اما اون از پدر عزيزم بود که من رو قرباني کرد
او می خواستم تمام اقدامات من با مهر مهر و موم شود بی قراری. »
برگشتم به بدنم، بودم ميترسم که حالت قرباني ام رو ترک کنم ولي هستم من با تعجب می گویند:
"این qui.me توسط رهبری بايد به اين فکر کنيم اگر خداوند مرا می خواهد، من هستم آماده است. »
من در ايالت خودم بودم معمول. من فکر کردم که اگر خداوند نمی آمد، من باید سعی کنم و خودم را مجبور کنم که ببینم آیا، در کمتر، من می توانم موفق شود.
من عیسی شایان ستایش آمد.
اون بهم اجازه داد تا وقتي که اين رو ببينم من می خواهم در حالت قربانی باقی می ماند، او مرا به او به گونه ای که من نمی توانم کنار برم.
و اگر بخواهم این ایالت را ترک کنم، او کناره گیری می کند و مرا ترک می کند آزاد برای انجام این کار.
در مورد من، نبودم مطمئن نیستم که چه باید بکنم و من به خودم گفتم در خودم:
"چگونه من می خواهم برای دیدن من اعتراف کننده و از او بپرسید که من باید چه کار کنم. کمی بعد، من خداوند ما را با اعتراف کننده من زندگی می کنند.
بهش گفتم: "به من بگویید که آیا من باید بمانم، بله یا نه.
همانطور که گفتم، من معتقد بودم بفهميد که اعتراف کننده من دستور اون رو پس گرفته روز قبل بهم داده بود بلافاصله من تصمیم گرفتم که بمانم، فکر می کردم که اگر بود درست است که او دستور خود را پس گرفته بود، که خوب بود.
انگار فقط تصورش رو مي کردم چي؟ که او کناره گیری کرده بود، نتیجه گیری من اشتباه بود. همچنین وقتی اعتراف کننده ام آمد و به من گفت که این را یک روز دیگر امتحان کنم، من آروم شدم
ظاهر شدن دوباره به من کمی بیشتر بعد، عیسی مسیح پر برکت به من گفت:
دخترم، زیبایی روح در حالت فضل آنقدر بزرگ است که خدا خودش اسیر شده
فرشتگان و قدیسان هستند حیرت زده در چشم از این شگفتی بزرگ.
آنها به سمت این روح که اجرا هنوز هم در جهان زندگی می کند اما دارای فضل.
جذب شده توسط عطر ستاره ای آن و برای بزرگترین لذت خود را, آنها در این روح پیدا حتی عیسی که آنها را در بهشت ضرب و شتم.
آنقدر که همه چیز را دوست دارند به همان اندازه که با این روح باقی بماند که در آن زندگی می کنند بهشت
"چه چیزی این معجزه را ادامه می دهد؟ به طور مداوم به روح اعطا شده،
-با سايه ي جديدي از زیبایی این زندگی در خواهد شد من است.
چه چیزی است که
- حذف از روح لکه های نقص و
- به او می دهد دانش از شی که صاحبش هست؟ و ميل من
آنچه تقویت و تثبیت روح، نگه داشتن آن را در فضل تایید؟ من و خواهد شد.
"زندگی در وساحت من قله مقدسات است. او منجر به تکامل مستمر در فضل.
با این حال ، او که می کند من خواهد شد امروز و فردای او را نمی توان در تایید گریس: او پیشرفت می کند و عقب نشینی می کند.
این باعث می شود بسیاری از آسیب به روح او
این محروم خدا و روح او را از خيلي افتخار
مثل کسي ميمونه که روزي ثروتمند و چه کسی در یک روز دیگر فقیر است. این تایید نشده است و یا در ثروت یا فقر.
هیچکس نمی توانم بگویم که چگونه آن را به پایان خواهد رسید."
سپس اون ناپديد شد کمی بعد اعتراف کننده من آمد.
من به او گفتم که چه نوشته ام و اون بهم اطمینان داد که واقعا دستورش رو پس گرفته بهم داده بود
توسط با توجه به اعتراف کننده ام، من حالا ميرم ادامه به صحبت در مورد چیزهایی که من در 24 درک اکتبر
زن نماد کلیسا بود.
اون فلج شده نه توسط خودش اما در اندامش
حتي انگار يه بار هم که شده، مورد آزار قرار گرفته توسط دشمنان خود و فلج در اندام او، او نمی کند هرگز وقار و شرایط قابل تحمل خود را از دست نمی دهد.
من فهمیدم که
-اين حقيقت که اون زن بود در تخت خواب به این معنی بود که،
-حتي انگار تحت ستم قرار گرفته فلج و مورد حمله دشمنان خود را، کلیسا استراحت استراحت هم دائمی
-در صلح و امنیت در رحم پدری خدا،
-مثل یه بچه تو سینه مادر.
من هم فهمیدم که سر از تخت که به سقف رسید نماد حفاظت الهی که هميشه از کليسا حمايت مي کنه
همه آنچه کلیسا مستلزم او می آید از بهشت:
- ساکرامنت
-هديه و
-بقيه چيزها
همه چیز است، مقدس و خالص.
یک ارتباط وجود دارد مستمر بین بهشت و کلیسا.
همانطور که برای چند مذهبی که به زن کمک کرد ، من درک
که آنها نماینده اینها بودند چند نفر
که، در خطر جان خود، دفاع از کلیسا،
رنج می برند بیماری او دریافت می کند انگار که خودشان هستند.
اتاقی که خانم در آن زندگی می کرد، ساخته شده از سنگ، به نمایندگی
-قدرت کلیسا و
-استقامتش اينه که تسليم نشي هیچ یک از حقوق او.
زن در حال مرگ قبول جسورانه به دشمنان خود را شکست داده شود
این واقعیت را نشان می دهد که کلیسا،
-حتي انگار داره مي ميره
خودش با بی باک بزرگ عمل می کند.
رنج و خونریزی او منعکس کننده روح واقعی او : او همیشه آماده به مرگ، مانند عیسی مسیح.
من در ايالت خودم بودم معمول و من عیسی مسیح شایان ستایش من برای مدتی دیدم.
او به من گفت:
دخترم
خوب و قابل ستایش است که قبول مرگ و رنج
-مثل به عنوان مجازات اما این نیست روش الهی بازیگری.
من خيلي کارها کردم رنج می برد.
اما تنها انگیزه من عشق پدرم و مردان بود.
آسان است برای دیدن اگر یک موجود اعمال و رنج می برد در راه الهی:
تنها عشق پشت اعمال و رنج اوست.
اگر دلایل دیگری هم وجود داشته باشد، حتی خوب، این در سطح موجودات عمل می کند. شایستگی که او پس از آن دریافت تنها که از
- که یک موجود می تواند به دست آوردن و
-نه شایستگی الهی
اگر اون راه من رو قبول کرد به عمل، آتش عشق
در آن همه نابود خواهد شد نابرابری ها و نابرابری ها و
در یک کار واحد که از ادغام موجود و من.
امروز صبح، عیسی شایان ستایش من به نظر من در داخل به عنوان incarnate. من با نگاهی به آن ، او گفت :
"من دختر، وقتی می بینم که یک روح به اهداف خلقت من، من راضی هستم زیرا من در آن می بینم که کار من به هدف خود دست یافته است. احساس میکنم به اون موظفم
"در ويه من زندگي مي کنم است که به سر می برد و منجر به تکامل مستمر در فضل. با این حال ، او که می کند من خواهد شد امروز و فردای او را نمی توان در تایید گریس: او پیشرفت می کند و عقب نشینی می کند.
این باعث می شود بسیاری از آسیب به روحش
این محروم خدا و روح او را از خيلي افتخار
مثل کسي ميمونه که روزي ثروتمند و چه کسی در یک روز دیگر فقیر است. این تایید نشده است و یا در ثروت یا فقر.
هیچکس نمی توانم بگویم که چگونه آن را به پایان خواهد رسید."
بعدش ناپديد شد کمی بیشتر دير اعتراف کننده ام اومد من به او گفتم که چه نوشته ام و.
اون بهم اطمینان داد که واقعاً دستوری که بهم داده بود رو پس گرفت
با توجه به من اعتراف کننده، من حالا به صحبت کردن در مورد چيزها ادامه مي دم که من در 24 اکتبر فهمیدم.
زن نماد کلیسا بود.
اون فلج شده نه توسط خودش اما در اندامش
حتي انگار يه بار هم که شده، مورد آزار قرار گرفته توسط دشمنان خود و فلج در اندام او، او نمی کند هرگز وقار و شرایط قابل تحمل خود را از دست نمی دهد.
من فهمیدم که این واقعیت که زن در آن lying بود یک تخت خواب
منظورم اين بود که
-حتي انگار تحت ستم قرار گرفته فلج شده و مورد حمله دشمنانش قرار گرفته
-کليسا از يک استراحت دائمی در صلح و امنیت در رحم پدری خدا، مانند یک نوزاد در رحم مادرش
من همانطور که به عنوان سر تخت که به سقف رسید درک Syحفاظت الهی است که همیشه حفظ کلیسا mbolised.
هر چیزی که کلیسا مستلزم از بهشت می آید:
ساکرامنت ها، هديه ها و همه چيز بقيه همه چیز آسمانی، مقدس و پاک است.
ارتباطات در حال انجام است بین بهشت و کلیسا.
وی افزود:
"تعهد من به او این است که که از عشق شدید تر اجازه می دهد او را به پیش بینی از خوشبختی بهشت.
به عبارت دیگر،
من هوش او را با تغذیه آگاهی از حقایق ابدی،
من نگاهش را با زیبایی من تازه کنید،
من گوش های او را با شیرینی صدای من،
من دهان او را با بوسه هایم می پوشانم و
من قلب او را با همه در آغوش محبت من.
همه اینها با هدفی که برای که من ایجاد کردم:
-من رو ب شناس
-من را دوست داشته باش و
-به من خدمت کن"
اون موقع ناپديد شد و بدنم رو ترک کرد من اعتراف کننده ام رو ديدم
من به او گفتم که عیسی چه بهم گفته بود
ازش پرسيدم که هستم در مسیر حقیقت.
او پاسخ داد: "بله، شما خوب بدانید که چگونه در مورد خدا صحبت کنید. برای زمانی که خدا صحبت می کند و اجازه دهید روح گوش دادن،
- نه تنها آن را درک صحت کلمات شنیده شده،
-اما اون خيلي منتقل شده داخلی
که فقط روح خدا می تواند نویسنده این کلمات باشد."
امروز صبح، عیسی شایان ستایش من نی آمد و من شروع کردم به فکر کردن، "کی می تواند بگوید که آیا این پروردگار ما است که می آید و یا به جای دشمن که می خواهد مرا فریب دهد.
چگونه آیا عیسی مسیح می تواند مرا اینقدر بی رحمانه رها کند؟»
وقتي داشتم اينطور فکر ميکردم، اون بود برای چند لحظه به من نشان داد. بالا بردن دست خود را درست و با فشار دادن انگشت شست خود را بر دهان من، او به من گفت:
"آرام باشید، سخت نگیر!
آیا این عادلانه خواهد بود برای کسی که خورشید را دیده می گویند
-که اون خورشيد نبود
-فقط به خاطر اينکه در حال حاضر اون نمي بينه؟
آیا این عادلانه تر و معقول تر خواهد بود؟ اجازه دهید او فقط می گویند که خورشید پنهان است؟"
بعدش ناپديد شد اما حتي انگار من نمی توانستم او را ببینم، من می توانستم دست های او را احساس کنم
-من لمس کردن
-دوباره و دوباره دهنم رو لمس کن ذهن و قلبم اون باعث شد من فوق العاده باشم
اما، همانطور که من نمی توانستم ببين، من شروع کردم به شک و ترديد
او دوباره به من ظاهر شد و افزود:
"هنوز راضی نیستی؟"
شما خطر خراب کردن کار من در تو رو داره چون با شک کردن به اينکه دلم برات تنگ شده صلح.
من من منبع صلح هستم هر کسي که
-فهميدم که شما فاقد صلح هستيد شک خواهد کرد
-که من پادشاه صلح هستم
-کي تو رو راهنماي خودت مي کنه و در تو ساکن ميشه
آه! آیا شما نمی خواهید به معقول؟
درست است که من همه چیز را در روح و بدون من، آن را به هیچ چیز می آید.
به همان اندازه که من ترک می کنم درست است همیشه یک وین از آزادی در روح.
در حال مشکل، شما قطع اتحاد خود را با من.
پس بايد دستم رو تا کنم چون من از انجام هر کاری در شما.
من بايد صبر کنم تا تو از دوباره در صلح و ممکن است شما را در اتحاد با معدن.