کتاب بهشت

 http://casimir.kuczaj.free.fr//Orange/afganski.html

حجم 8

 

من در ايالت خودم بودم معمول. عیسی مسیح پر برکت آمده بود. من هستم پرسیده شده

- چه عمل است که خشنود بیشتر به خداوند و

-کي بیشتر می تواند او را تشویق به آمده:

پشیمانی برای یک نفر یا تسلیم بیمار.

در حالی که من حفظ این افکار، او به طور خلاصه آمد و به من گفت:

 

دخترم

زیباترین عمل و که من دوست دارم مهم ترین چیز این است که

- تسلیم کامل در من خواهد شد ،

رها کردن به عنوان روح را فراموش کرده که وجود او وجود دارد، در حالی که همه چیز در او خواهد شد الهی است.

 

همان اگر به خاطر يه کاري که کردي

قابل ستایش است،

این وجود را نابود نمی کند صاحب شخص.

 

اما تسلیم به طور کامل به من خواهد شد

-پاک بودن رو از بین میبره و

-باعث از سر گرفته شدنش مي شود در اختیار داشتن وجود الهی.

 

با تسلیم شدن به وی خواهد شد روح به من افتخار بیشتری می دهد زیرا

-اون هر چي که از دستم بر مي اومد بهم مي داد از موجود بپرسید و

-اين به من اجازه مي ده که به خودم برگردم چیزی که از من بیرون آمد.

 

روح به این ترتیب می آید به تنها چيزي که بايد داشته باشه اينه که

-خدا

-با تمام چيزي که اون داره

 

تا زمانی که آن را کاملا در داخل باقی می ماند وسيم خدا

-روح داره خدا.

انگار که از وي ميل من خارج مي شود اون پيدا کرد

-شخصي بودنش

-با تمام شر طبیعت فاسد"

 

امروز صبح احساس کردم متوقف شد، بدون اینکه قادر به حرکت به جلو یا عقب.

 

I به عیسی گفت:

خداوندا، من نمی توانم بگویم که چه که من احساس می کنم، اما آن را به من تحمیل نمی کند. که من آخرین بار هستم ثابت یا جلو،

تا زمانی که من در تو هستم ويلي، من هميشه خوبم

هر جا که راه جایی که من هستم،

-ويه شما هميشه مقدس و من همیشه خوب هستم."

 

در این لحظه، عیسی برکت آمد و او به من گفت:

دخترم، شجاعت!

نکن نمی ترسم اگر شما احساس ثابت. اما توجه داشته باشید

-تا استراحت تو رو توي من انجام بدم ویل

-بدون اینکه تحت هیچ شرایطی اون رو ترک کنم

 

من همچنین من استراحت من در او را ، اما ، پس از آن ،

در چشمک،

من بيشتر از اون کاري که در طول سال ها و سال ها.

 

ببین، برای دنیا، به نظر می رسد که من دستگیر شدم

چون، چون سزاوار اينه که به شدت مورد هجاست و من نمی نه، به نظر می رسد که من حرکت نمی کند.

با این حال ، اگر من را به 30 در دست من، شما خواهید دید که چه اتفاقی خواهد افتاد به تمام این توقف.

 

که باید برای شما یکسان باشد: همیشه ماندن در ويه من،

-اگر شما می بینید که او می خواهد شما را متوقف کند، بنابراین متوقف و از ويول من خوشحال باش

- اگر شما می بینید که من خواهد شد می خواهد شما را به راه رفتن، و سپس راه رفتن در او

 

بنابراین شما با من و شما راه رفتن همان خواهد شد به عنوان من داشته باشد. به طور مداوم باقی می ماند به دستور من،

-که شما متوقف شده و یا در حال حرکت است. و تو هميشه هستي درست است.

 

من در مورد خواندن قدیس

-کي هميشه به فکر اون بود

-کي از خدا خواسته پشیمانی و بخشش برای آنها. به خودم گفتم:

 

"چه فرقی بین اين قدیس و من!

I هرگز به من و اين قدیس فکر نکن هميشه به فکر خودش بود واضح است که من در خطا. »

 

در آن لحظه، عیسی مسیح را احساس کردم برو داخل من انگار از طریق یک انفجار نور، او به من گفت:

احمق، احمق! نمی خواهید بفهمید؟

هنگامی که آیا من خواهد شد تولید و نقص؟ خواست من همیشه مقدس و روح است که در او زندگی می کند در حال حاضر مقدس است.

 

او لذت می برد من خواهد شد ، آن را می گیرد و به هر چيزي که در بر داره فکر ميکنه حتي اگر در گذشته، این روح ممکن است اشتباهاتی کرده باشد.

 

چون تو زیبایی، مقدسات و وسیعی از من ویل

-اون زشتي گذشته اش رو فراموش کرده و

-اون فقط به زمان حال فکر مي کنه

مگر اينکه اون از من بره و خواهد شد.

 

در آن صورت

-چون که اون به وجودش برگشته

-که تعجبی نداره که اون به یاد داره و بدبختی های او.

 

به خاطر داشته باش که

-با وس ميل من

-اين افکار از کارها و از خود نمی تواند وارد شود.

 

اگر روح آنها را احساس می کند، آن به معنی

که او در من ثابت و پایدار نیست،

اما اجازه دهید او را ترک من گاهی اوقات."

 

بعدش، من تو کارم بودم حالت معمول. من عیسی مسیح را برای یک لحظه کوتاه دیدم.

 

اون بهم گفت:

 

"من دختر، حقیقت،

-حتي اگر مورد هديه قرار گرفته

-ما در غیر این صورت نمی تواند انجام دهد از به این ترتیب تشخیص.

 

و زمانش مي رسد که حتي حقیقت مورد اذیت و اذیت شناخته خواهد شد و دوست داشتم

در این زمان غم انگیز،

-همه چيز دروغ و حقه است و

-به طوری که حقیقت باشد که انسان حکومت کند، انسان باید مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نابود شود.

 

بخشی از مجازات ها از خود مردان خواهد آمد

که یکدیگر را نابود خواهد کرد ديگر. مجازات های دیگر از من خواهد آمد،

-به ویژه برای فرانسه

که در آن مرگ و میر بسیاری وجود خواهد داشت که تقریباً از بین خواهد بود."

 

فکر کردم:

مانند من بد شدم!

با این حال، خداوند نمی کند توبه نکن و من رو اصلاح نکن" در حالی که من من فکر کردم، احساس کردم عیسی مسیح در من حرکت می کند و او به من گفت:

 

دخترم، ادامه می دهد، به جلو حرکت کن! اگر من خوبی، ملایم و رحمت هستم.

من هم عدالت هستم، شکی و قدرت!

 

انگار تو رو ديدم

-عقب، يا

- مرتکب سوء رفتار بی معنی بعد از اون همه فضلی که بهت دادم، تو من سزاوار ضربه و در واقع، من حمله ميکرد

 

اگر من نمی, شما می توانید توسط بفهم چرا به همین ترتیب، اگر من با شما صحبت نمی نه به طور مداوم،

-اين که شما ممکن است در ذهن شما مراقبه حقایق که من بهت ياد دادم

 

داخلی خود را وارد کنید, به من بپیوندید.

و من هميشه با تو خواهم بود در شما عمل می کنند. »

 

من در ايالت خودم بودم معمول.

I خودم را از بدن من با عیسی مسیح شایان ستایش من در بر داشت.

ببين با شاخ تاج داره من تاج او را در زمان و با هر دو دست، من آن را در زمان قرار داده شده بر روی سر من با فشار دادن آن را محکم.

اوه! چه احساسی داشتم نفوذ به من!

با این حال ، من احساس خوشحالی به برای کاهش رنج عیسی رنج می برند.

 

من به او گفتم:

"من عیسی خوب، به من بگویید اگر زمان زیادی قبل از شما باقی مانده است مرا به بهشت ببر."

او پاسخ داد"در حقيقت، خيلي کم" تکرار می کنم:

"خيلي کم" ممکنه ده يا بيست سال باشه در حال حاضر من می رسد به 40-

دو سال."

 

او ادامه می دهد:

"این درست نیست.

سال های تو شروع نشده نسبت به زمانی که شما شروع به قرباني

خداي من بهت زنگ زده

شما می توانید این را بگویید، از آن زمان، شما واقعا شروع به زندگی کرد. درست مثل من من بهت زنگ زدم تا زندگي ام رو روي زمين داشته باشي

بنابراین ، در مدت زمان بسیار طولانی کوتاه، من شما را به زندگی من در بهشت تماس بگیرید. »

 

اون موقع

دو ستون از دست عیسی مسیح پر برکت که، از طریق آمد ادامه، یکی شد.

اون اين ستون ها رو جا داد محکم بر روی شانه های من

به گونه ای که من نمی توانست از زیر از آن خارج شود.

 

وقتي من رو به اون زنگ زد

-هیچکس نمی آمد به جای شانه های خود را در زیر این ستون ها و

-اونا در حالت تعلیق باقی ماندند دست ها.

در این زمان، قتل عام از همه یه جورایی می اومد

 

من فهمیدم که این ستون ها نماینده کلیسا و جهان هستند،

-که از دستش بيرون اومد مقدس ترین عیسی مسیح و

- در نگه داشته داخل زخم های مقدس او.

 

اونا هميشه اونجا خواهند بود

اما

-اگر عیسی خوب نمی تواند آنها را در کجا قرار دهد،

-خيلي سريع خسته از نگه داشتن آنها را در دست او. مراقب باشید از بدبختی های وحشتناک که اتفاق خواهد افتاد!

اونا بدبختی ها چنین هستند و بسیاری که من فکر می کنم بهتر است به در موردش حرف نزنم

 

بودن در ایالت من معمولاً، عیسی به طور خلاصه می آمد و بدون فکر کردن، من به او گفتم، "خداوندا، دیروز من در اعتراف. اگر من مرده بودم و دیدن این اعتراف قرار می دهد آیا شما مرا مستقیماً به آسمان؟"

 

اون بهم گفت:

 

دخترم، درست است که اعتراف، گناه ها رو می هد

با این حال ، امن ترین راه و مطمئن ترین راه برای فرار از برزچ عشق است. عشق باید اشتیاق غالب روح :

-عشق در افکار،

-عشق در کلمات

-عشق به سهام .

همه چیز، کاملا همه چیز، باید پیچیده در عشق!

بنابراین، عشق بی رویه، پیدا کردن که روح کاملا عشق است، جذب عشق در آن ایجاد شده است.

 

در واقع، برزک نمی کند چیزی جز

برای پر کردن خلاء عشق موجود در روح.

 

و وقتی این خلاء ها پر می شوند، روح به بهشت می رود.

اگر چنین خلاء در وجود دارد روح، هیچ ربطی به برزح ندارد."

 

من در ايالت خودم بودم وقتی عیسی به طور خلاصه آمد و به من گفت: گفت:

من دختر

نشانه واقعی که یک روح زندگی می کند در ويه من،

این است که در هر شرایطی، او در صلح باقی می ماند.

ويلي من خيلي کامله و قدیس

که حتی نمی تواند تولید کند سايه ي يک هيوت.

 

اگر، در تناقض، مرگ و میر یا تلخی،

-روح احساس درد سر ميکنه

او نمی تواند بگوید که او در من است و خواهد شد.

 

اگر اون احساس استعفا ميکنه و در عین حال مشکل

او می تواند بگوید که او در بهترین حالت خود است در سایه وییل من.

 

روحي که از من خارج شده آیا این همه آشفتگی را احساس می کند،

اما نه روحي که در ویه من.

 

پس از تبادل با کسی که در الهی خواهد شد ، من گفتم که اگر یک فرد در الهی است و احساس می کند خشکي، بايد صلحش رو حفظ کنه.

توسط بقیه، در حالی که من در حالت معمول من بود، عیسی مسیح من را با گفتن تصحیح:

 

دخترم

بسیار مراقب باشید زمانی که شما صحبت از وی خواهد شد.

برای من خواهد شد تا خوشحال باشد که سعادت ما را تشکیل دهد.

 

از طرف دیگر، انسان خواهد بود بخشی، آنقدر ناراضی است که

- اگر می تواند ما را وارد کنید ویل

این شادی ما را از بین می برد و جنگ را علیه ما به راه خواهد افتاد.

 

نه خشک شدن و نه وسوسه، نه نقص، و نه آشفتگی، و نه سرد می تواند با ویول من همزیستی داشته باشد.

چون که نور است و شامل تمام طعم دهنده ها است.

 

انسان خواهد شد چیزی جز یک قطره کوچک از تاریکی پر از چیزهای نفرت انگیز.

 

بنابراین، اگر یک روح به محض اينکه وارد شد توي وييلي من هست به تماس خودش،

-قطره ي کوچک تاريکي اون بود حل شده توسط نور من به طوری که این نور می تواند ساکن در آن.

 

گرمای وساطت من سردی و خشک شدن آن را حل می کند. طعم الهی من حذف شده است بی قراری او.

و خوشحالی من اونو آزاد کرد از غم و اندوه او.

 

بودن در ایالت من معمولاً، من خودم رو از بدنم بيرون مي دم کلیسا

و من فکر کردم که من خیلی دیدم بانوی زیبا با سینه ها آنقدر پر از شیر که آنها در به نظر می رسید نقطه انفجار.

با من تماس گرفت، خانم به من گفت:

دخترم، اين نشان دهنده وضعیت کلیسا.

پر از تلخی است داخلی و علاوه بر این، او در مورد به طعم تلخی خارجی.

شما، کمی رنج می برند به طوری که این تلخی را کاهش می دهد. »

در گفتن این، او سینه های خود را باز کرد و، تشکیل یک گلدان با او دست ها، او آنها را با شیر پر کرد که او به من داد تا بنوشید.

بود بسیار تلخ و آن را به من رنج می برند که من نمی بدانید که چگونه آن را می گویند.

 

در آن لحظه، من مردم را دیدم درگیر در یک انقلاب، ورود به کلیساها، سلب محراب ها، سوزاندن آنها، تلاش برای قتل کشیش ها،

شکستن مجسمه ها و ساخت هزاران توهین و سوء استفاده دیگر.

در طول همانطور که این کار را کردند، خداوند مجازات های بیشتری از بهشت فرستاد. خيلي ها کشته شدن

مثل یه بی قراری به نظر می رسید ژنرال در مقابل

کلیسا، دولت و بین خود مردم. من ترسيده بودم

 

من دوباره به بدنم برگشتم و خودم رو در حضور ملکه مادرمون پيدا کردم همراه با قدیسان دیگر.

آنها به عیسی مسیح دعا به من رو زجر بده

عیسی مسیح به نظر می رسید به قرض دادن بدون توجه به آنها، اما آنها اصرار داشتند.

 

حوصله، عیسی مسیح پر برکت گفت: «مرا اذیت نکن، در غیر این صورت من او را با خود می برم. من! »

 

به نظر من که من رنج می برد چند.

 

من می توانم بگویم که ، به طور کلی ، در طول در چند روز گذشته، زمانی که من در ایالت خود بودم معمولاً، من فقط انقلاب ها و مجازات ها را می دیدم.

 

عیسی مسیح پر برکت بود تقریبا همیشه ، و از زمان به زمان زمان، من به سادگی به من چیزهایی مانند بگویید:

دخترم، من رو نکن خشونت. در غیر این صورت من شما را مجبور به ترک این ایالت می کنم."

 

پس من گفتم، "من زندگی و همه من، اگر می خواهید آزاد باشید تا آنچه را که می خواهید انجام دهید، من رو با خودت ببر

بنابراین شما می توانید هر کاری که انجام می دهید انجام دهید. خواهد شد."

 

اونا این روزها ، طول می کشد تا بسیاری از صبر و حوصله برای مقابله با عیسی مسیح برکت.

 

در حالی که من در من بود دولت معمول، عیسی مسیح برای یک لحظه کوتاه آمد و او به من گفت:

 

دخترم

که فضل من ممکن است رایگان باشد دسترسی به روح،

-بايد تو دنيا باشه

-انگار چيز دينگار وجود نکنه از خدا و خودش.

 

چون هر فکر دیگری یا چیزی است که بین روح و خدا قرار داده شده, جلوگیری

- فضل برای ورود به روح و

-روحي که ازش فضل بگيره یک روز دیگر، او به من گفت:

"دخترم، که دوباره بیشتر اشتیاق من عدم تعیین است.

آه! آنها بزدل به اندازه کافی به

نه تنها نگه داشتن خود را تعهدات بین آنها،

اما همچنین به من.

 

و فقط با من است که آنها به چنین بزدل و بی ننگ، حتی اگر آنها می دانند که من رنج می برد تا حد زیادی به این دلیل.

 

در یک نقطه، آنها قول می دهم و

دفعه بعد، اونا انکار مي کنن وعده خود را."

 

من روزهای بسیار تلخی زندگی می کنم در محرومیت مستمر از عیسی من.

در به علاوه، آن را مانند یک سایه یا رعد و برق و تقریبا می آید همیشه با تهدید به مجازات.

 

خدایا، چه جهنمی! به نظر می رسد که جهان متزلزل است. همه در نگرش شورش و کشتن یکدیگر.

خداوند به نظر می رسد به عقب نشینی فضل خود را و مردان مثل جانورهای وحشی می شوند.

بهتره ساکت باشم چون صحبت کردن در مورد این چیزها روح بیچاره من را که به اندازه کافی پر از تلخی است.

 

امروز صبح اون به طور خلاصه اومد و او به من گفت:

 

"همه آثار خدا کامل و کمال خود را کامل است. تشخیص می دهد

-دور و بر اونا يا حداقل

-در ساخت آنها.

بنابراین، هیچ سنگی یافت نمی شود در اورشلیم آسمانی

-که گرد يا مربع نيست.

 

من چیزی در این مورد نمی فهمیدم. تا، نگاه کردن به طاق بهشت، من مشاهده کرد که ستاره ها، خورشید و ماه یک شکل گرد.

زمین نیز گرد است.

با این حال ، من نمی توانستم معنی همه اینها را درک کنید.

 

عیسی مسیح افزود:

 

"گردی همان است در تمام قسمت های آن. به همین ترتیب، روح، به کامل

باید در هر شرایطی یکسان باشد،

-در رفاه، يا سختی،

-در شيريني يا تلخي

 

بايد برابر باشه همه چیز، به گونه ای که آن را مانند یک شی گرد است. در غیر این صورت، اگر روح برابر با خود نیست در همه چیز،

-اون قادر نخواهد بود برای ورود به, زیبا و زیبا, در اورشلیم آسمانی

-قادر نخواهد بود به عنوان یک ستاره میهن از برکت.

 

بنابراین، بیشتر روح همان است. در همه چیز، به کمال الهی نزدیک تر می شود

 

من در ايالت خودم بودم عیسی مسیح معمول و پر برکت نمی آمد.

 

من بودم پریشان

-توسط عدم حضور آن و

-همچنین با فکر

که حالت قربانی من ممکن است دیگر خواست خدا باشد.

 

او به نظر من که من در مقابل تهوع تبدیل شده بود خدا، ارزش اين رو داره که فقط وحشت زده بشيم

وقتي داشتم اينطور فکر ميکردم، اون اومد ناگهان و او به من گفت:

 

دخترم، هر کسي که انتخاب مي کند خودش، حتي براي يک لحظه

-رشد مجدد فضل،

-خودش رو استاد خودش میکنه و

-خدا رو برده خودش مي کنه

 

سپس او افزود:

وی افزود: "وی به خدا خدا را به تصاحب.

 

ابتضار است کلید در را باز کنید و آن را در اختیار داشته باشید." بعدش، اون ناپديد شدم

 

ادامه در وضعیت من از محرومیت ها و بنابراین، با رنج کمی، به خودم گفتم:

"نه فقط من از عیسی محروم هستم، بلکه از سود از رنج.

اوه خدا، شما می خواهید به من تسلیم به آتش و شمشیر و لمس دو چیز است که برای من عزیزترین هستند و زندگی واقعی من را تشکیل می دهند :

عیسی مسیح و صلیب.

 

اگر برای عیسی مسیح، من به خاطر من شوم بی ارزشی، فقط این است که او نمی آید.

اما تو، ای کراس، من تو رو چی گرفتم ساخته شده که تو مرا به گونه ای رها کردی وحشی؟ آه! آیا من همیشه شما را به خوبی دریافت نکرده زمانی که شما اومد؟

من هميشه با تو رفتار نکردم مثل یه همراه وفادار؟

 

آه! من به یاد دارم که شما را آنقدر دوست داشتم که نمی دانستم چگونه زندگی بدون تو و گاهی اوقات من شما را ترجیح می دهند به خود عیسی مسیح. نمیدونم برای چی با من کردی که من دیگر نمی توانم بدون تو زندگی کنم.

 

با این حال ، شما من را ترک کرد! او درست است که شما به من انجام بسیاری از خوب شما بود راه، درب، اتاق، راز و نور در که من می توانم عیسی مسیح را پیدا کنم.

به همین دلیل است که من شما را بسیار دوست دارم. و حالا همه چیز برای من تمام شده است!" در حالی که من فکر کردم تا، عیسی مسیح برکت. به طور خلاصه آمد و او به من گفت:

"دخترم، صلیب ساخته شده بخشی از زندگی.

فقط کسانی که آنها را دوست ندارم زندگی خود را صلیب را دوست ندارم. چون فقط از طريق صلیب که من پیوند خدا سر در بشریت گمشده

فقط صلیب ادامه می دهد رستگاری در جهان،

پیوند به تنوع هر کس که آن را دریافت می کند.

 

و اگر کسی آن را دوست ندارد، که يعني اون چيزي نمي دونست

- فضیلت

-به کمال،

-به عشق خدا و

-به زندگي واقعي

 

تصور کنید یک مرد ثروتمند

-کي ثروتش رو از دست داده و

- به چه کسی وسیله ای از پیدا کردن آن -- و حتی بیشتر.

 

چند نفر از این معنی را دوست ندارد؟

اون زندگي خودش رو سرمايه گذاري نميکنه؟ به این ترتیب به منظور پیدا کردن زندگی خود را از طریق خود ثروت؟ پس با صلیب است.

 

انسان تبدیل شده است بسیار يه فقرا صلیب وسیله است

نه تنها برای نجات آن را از بدبختی

-اما برای غنی سازی آن با تمام کالا.

صلیب ثروت روح است."

 

بعدش ناپديد شد

و من تلخ تر ماندم هنوز هم فکر کردن در مورد آنچه که من از دست داده بود.

 

پس از عبور چند روز در محرومیت و اشک، عیسی مسیح است بالاخره امروز صبح اومد اون بهم گفت:

"آه! دخترم، تو چیزی در مورد اتفاقی که قراره در سال بیفته نمی دونم که می آید. اوه! چند تا اتفاق مي افته نگاه کن!

 

در اون لحظه، من شدم از بدن من در شرکت عیسی مسیح یافت.

 

ما شاهد فرو ریگی میدان ها بودیم، شهرها به طور کامل سوخته، مناطق آب گرفتگی که از آن همه چیز که وجود دارد ناپدید شده بود.

جاهای دیگر را تجربه کرده بود زلزله با آسیب قابل توجهی و مرده.

در جای دیگر انقلاب هایی وجود داشت که برخی از آنها آنقدر خشن بودند که ما این کار را نمی کنیم می تواند

قرار دادن پاهای خود را بدون پا در خون انسان.

چه کسی می تواند همه بگوید تراژدی هایی که دیده می شود!

 

سپس، عیسی خوب من بهم گفت:

"دیدی؟" آه! دخترم شجاعت و صبر در دولت که در آن شما خودتان را برای پیدا کردن، در حالی که او می خواهد خود را بر روی موجودات بریخت،

عدالت با بیرون رفتن آرام می شود بر تو،

و خالی بودن رنج های شما، خالی بودن رنج های آنها را پر می کند.

 

بيا عدالت رو به حرکت در بيايم

این لازم است زیرا موجودات خیلی شجاعانه می شوند. بنابراین ، همه چیز است تمام خواهد شد و من مثل گذشته با شما خواهم بود

 

بودن در ایالت من معمولاً خودم رو از بدنم بيرون ميکردم و من ديدم عیسی کودک بر روی تخت من.

اون با دست هاش به بدنم ضربه زد و همچنین چند بار به من لگد زد. بعد از اینکه کارم رو خوب انجام دادم کتک خورد و پایمال شد، ناپدید شد.

 

من به من بازگشت بدن، اما بدون درک دلیل این ضربات. من بودم با این حال خوشحال ، از آنجایی که من بسیار نزدیک شده بود عیسی مسیح در حالی که او به من ضرب و شتم.

 

دوباره همه rossée، من دوباره توسط عیسی مسیح برکت شگفت زده شد. که

-از سرش جدا ميشي تاج از شاخ،

آن را بر روی سر من با ثابت چنین نیرویی که شاخ ها به آن نفوذ کردند من. سپس، قرار دادن خود را در داخل من، به عنوان در موقعیت به جلو حرکت می کند ، او به من گفت :

 

دخترم، چطوری؟

بيا بريم، بيا جلوتر بريم هي، هي، هديه ها براي دنيا!

 

I وقتی دیدم که او با من متحد می شود، همه وحشت زده شدند. به او به طوری که ما هر دو می تواند به دنبال مجازات های جهان.

 

وی افزود: "این من به شما می گویم، شما نباید آن را فراموش کرده ام. به یاد داشته باشید که، وجود دارد بعضي وقت ها، مجبورت کردم ببيني

-مجازات حاضر و

-اونا که من می خواهم به ارسال.

 

تو، خودت رو قبل از من ارائه میکنی عدالت

-تو با صدای بلند از بشر درخواست میکنی با پیشنهاد شما به رنج می برند هر چیزی،

-که بهت داده شده که به جای اینکه ده نفر را تعقیب کنم، پنج نفر را مورد تعقیب قرار می دهم.

به همین دلیل است، امروز صبح، من بهت ضربه بزن

به طوری که شما می توانید به شما اعطا آنچه شما به جای اینکه ده تا درست کنم، پنج تا کار می کنم

 

وی افزود:

دخترم، عشق چي بود روح را می نامد و آن را در اختیار تمام ثروت من قرار می دهد.

 

عشق واقعی اعتراف نمی کند هیچ محدودیتی وجود ندارد، حتی اگر کسی کمتر از اون يکي

 

آنچه که من است به شما: زبان دو وجود که واقعا یکدیگر را دوست دارند. چون عشق واقعی تغییر شکل می دهد.

 

بنابراین زیبایی یکی باعث می شود زشت از دیگر ناپدید می شوند و آن را زیبا می کند.

-انگار يکي يه نفر يه فقري داره، من پولدار ميشه

-اگر او نادان است، من آموخته می سازد،

-اگر اون پست باشه، من اونو شریف میکنم

 

دو وجود که یکدیگر را دوست دارم نمی که یک

-در ضربان قلبشون

-تو نفس هاشون

-به ميل اونا .

 

اگر ضربان قلب دیگر یا نفس ها می خواهند وارد آنها شوند، احساس خفه شدن می کنند، مجروح، و بیمار می شوند.

 

عشق واقعی سلامت است و مقدسات.

با اون يکي هواي عطر دار تنفس مي کند که از عشق خود را. اما در فداکاری است که عشق به خصوص

-بهم زده شده، تقویت شده ، تاييد و شدت گرفت

 

عشق شعله و فداکاری است چوبي که بهش غذا ميده

اگر چوب بیشتری وجود دارد، شعله های آتش بالاتر هستند و آتش در حال افزایش است.

 

چه چیزی است قرباني؟

داره خودت رو خالي ميکنه

-عاشق و

-در وجود شخص دوست داشتم

 

هر چه بیشتر خودمان را هديه کنيم، بيشتر مصرف شده در وجود یکی از عزیزان،

-از دست دادن وجود خودش و

-به دست آوردن تمام صفات و با هيواهت وجود الهی.

 

توجه داشته باشید که این مورد در دنیای طبیعی، البته بسیار ناقص.

چه کسی یک نام به دست می آورد، قهرماني، قهرماني؟ آیا این سربازی است که

-خودش رو قربانی میکنه

-در جنگ شرکت دارد و

-بشقاب زندگي اون به خاطر پادشاه در خطره

یا کسی که دست در دست باقی می ماند لگن؟

 

قطعاً اولين نفر همین امر به حتي براي يه خدمت کار چه کسی می تواند امیدوار به نشستن در ميز استادش؟

 

آیا این است servant وفادار

-کي مي دونست چطور خودش رو قرباني کند، سرمايه گذاري کند زندگی، و

- که با عشق به او پر شده است استاد، یا آن خدمتکار است که،

-در حالي که وظيفه اش رو انجام مي داد اجتناب از قربانی کردن خود را در زمانی که او می تواند؟

 

قطعاً اولين نفر این مورد است بنابراین برای

-پسري که پدرش داره

-دوست دوستش و غیره

 

عشق عشق را می بیند و متحد می شود. اون يکي هست

فداکاری چوب است که اجازه می دهد تا آتش عشق را افزایش دهدبی قراری، در مورد اون، همه اينها رو سفارش بديد"

 

امروز صبح، خودم رو تو ايالت خودم پيدا کردم معمولاً احساس می کردم عیسی در من حرکت می کند.

اون مدام بهم ميگفت:

"بيا بريم به جلو."

با شنیدن این، من تنش شدم. و من گفتم:

سرورم، چرا می گویید، "بریم، به جلو"؟ در عوض، بگویید، "من با مجازات ها."

من از انجام دادن می ترسم در این برنامه شرکت کنم."

 

او ادامه داد:

دخترم، وس و شما یکی هستند، و اگر من می گویم: "اجازه دهید ما به جلو با مجازات",

من هم همين رو نمي گويم؟ در مورد خوب من به موجودات، که پیشی می -اوه! چقدر! -مجازات؟

علاوه بر این ، آیا شما با متحد نیست می

در بسیاری از مجازات که من نفرستم؟

 

کسانی که با من متحد هستند در ملک

-نه آیا آنها نیز نباید در مرگ و میر باشد؟ بین شما و من، نبايد هيچ تفرقه اي وجود داشته باشه.

 

تو چیزی جز یکم نیستی چمن

-به کسي که خدا خودش رو خوشحال کرده اعطای یک فضیلت فوق العاده.

کسانی که فضیلت نمی دانند چه این تیغه کوچک از چمن شامل آن را پایمال و نمی کند حتي نگاه هم نکن

 

بنابراین، کسانی که نمی دانند

-هديه ای که بهت دادم و

-فضیلت موجود در رشته کوچک من از علف، نه تنها شما را بهم زدن،

اما نمی فهمم

-چقدر دوست دارم بدم از ارزش تا کوچکترین چیزها."

 

بعد از اون، به نظر مي رسيد که لاغر شده سرش رو سرم

I گفتم: "اوه! لطفا به من احساس خود را "" ".

 

او جواب داد: «آیا می خواهی که من تو رو زدم؟ که من پاسخ دادم: "بله!"

 

در اون لحظه، یه لوس با گلوله آتشین بین اون بود دست ها و با دیدن آتش گفتم:

"خداوندا، من از آتش می ترسم، فقط من رو با يه کوبيد او ادامه داد: "شما نمی خواهم کتک بخورد، من می رویم

پس اون بدون ترک کردن من ناپديد شد وقت آن است که به او خواهش به من ضرب و شتم به عنوان او می خواهد. اوه! همانطور که من من گیج و غمگین شدم!

اما اون که هميشه خيلي خوب بود ب بخشيد

 

بودن در ایالت من معمولا, عیسی مسیح پر برکت به طور خلاصه آمد و, در با دیدن آن، به او گفتم: «زندگی شیرین من، همانطور که تبدیل شده ام بد!

احساس می کنم به کاهش هیچ چیز، من هیچ احساسی ندارم، همه چیز در من خالی است. من احساس نمی کنم در من به عنوان یک زن

و در این بخشش، من صبر کن تا من رو پر کنی

اما من بیهوده منتظر می ماندم. برعکس من همیشه احساس می کنم که به هیچ چیز برگشته ام."

 

عیسی به من گفت:

"آه! دخترم، تو غمگینی چون احساس میکنی به هیچ چیز کاهش پیدا نمیکنی؟

 

در این موضوع ، من به شما بگویم که

بیشتر یک موجود به هیچ چیز کاهش می یابد،

هر چه بیشتر آن را توسط کل پر شده است.

 

و اگر اون تو اون باقي مي ماند حتي اجازه دهید سایه ای از خود، این سایه مانع از من به طور کامل به او.

 

بازخورد ثابت خود را به شما هیچ کدام به این معنی است که

شما انسان خود را برای از دست دادن برای بازیابی وجود الهی."

 

بودن در ایالت من معمولاً با بنیان گذاری خودم را به پروردگارمان متحد می کردم

افکار من،

ضربان قلبم

نفس های من و

همه حرکات من با او،

با قصد رفتن به همه موجودات برای برقراری ارتباط همه این به آنها.

 

علاوه بر این ، همانطور که من متحد بود به عیسی مسیح در باغ زیتون،

من به هر موجودی دادم و همچنین به روح در برزک،

قطره های خون او،

دعاهای او،

رنج او و

تمام کاري که اون کرد، مثل به طوری که

همه حرکات خود را، ضرب و شتم از قلب و نفس ترمیم شود، تصفیه شود و با هي.

علاوه بر این ، من او را توزیع رنج به عنوان یک درمان برای همه. وقتي داشتم انجام مي دادم بنابراین، عیسی مسیح پر برکت به من در داخل من گفت:

"من دختر، با این نیت، شما به طور مداوم به من صدمه دیده است. از وقتي که تو این کار را اغلب، یک فلش برای دیگری صبر کنید، باعث همیشه در من زخم های جدید است."

من به او گفتم، "او چطور است؟ ممکن است که شما توسط من صدمه دیده است

-وقتي من رو خيلي زجر ميدي

-با صبر کردن من اومدي؟

 

این جراحات چیست؟ آیا آنها با عشقی که شما برای من دارید، مکاتبه می کنند؟"

 

او ادامه می دهد:

"در واقع، من چيزي نگفتم تمام چيزي که بايد بهت بگم

 

روح کسی که در حال انجام این کار است نمی تواند درک کند

همه منافع و عشق است که جریان بین خالق و موجودات. او نمی تواند درک

از اعمال، کلمات و کلمات او و رنج ها بخشی از زندگی من هستند، و

که فقط با رفتار کردن مثل تو این می تواند برای همه خوب انجام دهد.

 

I شما فقط می گویند که

-افکارت، ضربه ات قلب،

-حرکات، اندام ها و رنج ها چراغ های زیادی هستند که از شما می آیند.

 

هنگامی که آنها به من می رسد،

-من اونا رو براي هم خوب پخش کردم از هر یک

در حالی که من شما را سه بار تبدیل چراغ ها و فضل های زیادی. علاوه بر این ، در بهشت ، من شما را برای همه افتخار می دهد.

برای من کافی است که به شما بگویم که وجود دارد بهشت چنین اتحاد و نزدیکی

که

خالق عضو است و صدای موجود،

خالق خورشید و مخلوق اشعه،

خالق گل و عطر موجود.

ميشه بدون اون يکي اونجا زندگي کنيم؟ نه قطعا نه!

 

فکر میکنی من حساب نمیکنم

-از تمام اعمال درونی خود را و

-از همه رنج هات؟

 

چگونه می توانم، از آنجایی که آنها از خودم اومدي و با من يکي شدي؟ اضافه می کنم همچنین که هر زمان که اشتیاق من به یاد می آورد،

او که گنج در دسترس همه است، آن را مانند اگر شما آن را در یک توزیع کننده قرار داده

ضرب و توزیع آن برای همه خوب است."

 

با شنيده شدن از کسي که به راحتی در طول مراسم رفقا پریشان است ، من گفتم به عیسی مسیح در درون من:

"چگونه آیا می توان در طول مراسم رفقا پریشان شد؟

 

پس از آن ، پیدا کردن خودم را در من حالت معمول، من اعمال درونی خود را انجام دادم مرسوم

و انگار حواس پرتی می خواستم به من وارد کنید.

 

اما عیسی برکت دست خود را در مقابل آنها قرار داده برای جلوگیری از آنها تا وارد من شود.

 

اون بهم گفت:

دخترم، اگر روح از حواس پرتی یا اختلالات رنج می برد،

-اين نشانه اينه که اون اين کار رو ن کرده کاملا به من داده شده است.

 

در واقع، انگار روح داره کاملا به من داده شده،

-از اوني که کاملاً به منه

من می دانم که چگونه تحت خوب نگه دارید هديه ام رو نگه دار

 

اما انگار اون همه چيز رو بهم نداده

-به خاطر وس اون رایگان

من نمی توانم به او این اهمیت را بدهم.

 

و او مجبور به رنج می برند اون چيزهای ناخوشایند که اتحاد من رو با اون مختل مي کنه

 

با این حال، هنگامی که روح است کاملاً من، اون هيچ تلاشي نکنه که بجاش بمم آروم باش

این تمام مسئوليت من

برای جلوگیری از ورود به این از همه چیز است که می تواند اتحادیه ما را مختل کند."

 

بودن در ایالت من معمولاً، من در مورد زماني که عیسی مسیح پر برکت مادر پر برکت خود را در ملاقات جاده کالواری

و همانطور که من با آنها همدردی، عیسی شیرین به من گفت:

 

دخترم

مادرم رفت بیرون روز اشتیاق من تنها برای دیدار و حمایت پسرش

به همین ترتیب، در روح که واقعا دوست دارد، قصد خود را در تمام اقدامات خود را تنها برای دیدار با محبوب خود و او را از وزن خود را تسکین عبور.

 

و از آنجا که زندگی انسان است توالی مداوم از اقدامات ، هر دو خارجی که به سمت خود، روح به طور مداوم با آن ملاقات می کند محبوب

 

آیا این روح تنها با محبوبش ملاقات کنيم؟ نه نه!

او به او سلام می کند، او را می بوسه، او را کنسول و او را دوست دارد، اگر تنها با توجه داشته باشید کمی در عبور. و آن محبوب راضی و راضی است.

 

هر عمل دارای یک قربان

اگر این اقدام انجام شده است با قصد برای دیدار با قربانی آن را شامل، آن را خدمت خواهد کرد تا من رو از وزن صلیبم راحت کنه

 

و چه چیزی لذت این نیست روح که،

-توسط وسیله اعمال آن،

همیشه در تماس با نگه می دارد من؟

 

عشق من به او را افزایش می دهد به هر برخورد جدید با من ساخته شده از طریق اعمال خود را.

 

با این حال ، به عنوان چند کسانی که از اعمال خود استفاده می کنند تا از آنها بیشترین استفاده را کنند کوتاه

-تا به من بيا

- به من شکاف و

- برای تسکین من از بسیاری از مشکلاتی که موجودات باعث من!

 

وقتي اومد، "ام" اين رو بهم گفت، در این دیدارهای پروردگار ما،

-من هيچ اعتباري بدست ن آورده بودم و

-که من سزاوار چیزی تنها زمانی که من تمرین فضیلت.

 

او همچنین از من خواست برای دعا برخی از نیازهای آن است.

در طول روز، من احساس کردم که با این کلمات به چالش کشیده شده است.

 

در تلاش برای روشن شدن این سوال ، من به خودم گفت :

"خوب شایان ستایش من، شما می دانید که من هيچوقت به سوال از مايه ها اهمیت نمی دادم اما فقط دوستت دارم

به نظر من که آنها می خواهند را من یک خدمت کار در خانه شما، به عنوان اگر من باید علاقه مند به درآمد.

نه من نمی خواهم یک خدمت کار باشم، اما دختر شما.

بهتر است، من می خواهم شما را به من محبوب و من، ممکن است من همه به شما. اما این فکر اغلب به من برمی گردد. »

 

پس از آن، در حالی که من بود در حالت معمول من، عیسی پر برکت من آمد و او به من گفت:

دخترم، م بهت نگفت حقيقت

وقتی که من به یک روح می آیند، من هيچوقت بي ارزش نخواهم آمد اما من یه چیزی برات آوردم مفید است.

بعضي وقت ها با اون از فضيلت ها حرف مي زنم

بعضي وقت ها درستش مي کنم

گاهی اوقات من زیبایی خود را به او ارتباط برقرار می کنم، به گونه ای که همه چیز دیگری به نظر می رسد زشت به او، و غیره.

 

و حتي اگر به اين روح چيزي نگفتم

این قطعی است که عشق همچنان به توسعه در آن:

-هر چه بيشتر دوستم داره

-بیشتر من اونو دوست دارم

 

من اضافه می کنم که از عشق آنقدر بزرگ، شریف و الهی است که، در مقایسه با به دیگر مناسب، آنها از طلا خالص در حالی که دومی هستند سرب هستند.

وقتي ام به ديدت مي رسيد، اون نميد نه مثل مجسمه

و در نتیجه، او تلاش می کند که به شما چیزهایی بگویم و آیا شما خوب است ، اما او آن را به روش یک موجود.

و من، که خالق هستم، آیا من کارهای بی فایده انجام می دهم؟"

 

در اون لحظه، من شدم به یاد داشته باشید نیت که م به من و من توصیه کرده بود به خداوند دعا کرد که جواب او را بدهد.

 

وقتي داشتم اين درخواست رو مي کردم به نظرم رسید که ام را با

-لباس نقره ای و

-یه سیاه پوش که از سرش پایین میاد و بخشی از چشمانش را می پوشانند. و به نظر می رسید که این خطر در حال گسترش است. به شخص دیگری پشت سر او.

 

من چیزی در مورد همه چیز نمی فهمیدم این و عیسی برکت به من گفت:

لباس نقره اي که شما بر او می بینید خلوص نیت و هتاکی او است سیاه و سفید انسان است که در آن درگیر است.

انسانی که در آن درگیر می شود مانند پوششی که نور حقیقت را می پوشانند که در ذهن او می درخشد.

گاهی اوقات او باعث می شود او را در ترس عمل می کنند و یا

او او را به عمل برای راضی کردن شخص دیگری و نه نه با توجه به حقیقتی که فضل من در آن می درخشد روحش"

 

من به عیسی مسیح می گویم: خداوندا، آنچه را که می خواهد به او اعطا کن، چرا که موضوع این است که چیزی است که بسیار در مورد شکوه و افتخار خود را."

او پاسخ داد:

براي يک روح حل نشده

- تعویق به روز بعد می دهد به دشمن وقت داره که در جنگ برنده بشه در حالي که نه وقت بده و سرسم و ثابت قدم باش

-اون در را ببند و به روح سود بده حتی خودت رو در معرض جنگیدن قرار نمی دم

 

بنابراین ، اگر م. می خواهد برای رسیدن به هدف خود به سرعت، این راه درست است. من با اون و خودم خواهم بود پیروز خواهد شد.

پس از آن، کسانی که خواهد بود بیشتر مخالف

ویل کسانی که برای او مطلوب تر خواهند بود و او را بیشتر تحسین خواهند کرد،

-با دیدن اینکه اون از این کار دست می بره دیدگاه های انسانی آنها."

 

بودن در ایالت من معمولا, عیسی مسیح برکت آمد به طور خلاصه و او می گوید:

 

دخترم، راه خوبی برای تا بدانم که آیا یک روح به فضل من است که روح آماده است تا همکاری کند وقتی که فضل به وجود می رسد این.

 

گریس را می توان در مقایسه با جریان الکتریکی است که عمل می کند تنها در صورتی که دستگاه شده است آماده برای جریان به تصویب.

 

اگر آماده سازی نشده است ساخته شده و یا که سیم های شکسته و یا نابود، پس از آن، حتی اگر جریان بیاید، نور نمی آید می تواند با یکدیگر ارتباط برقرار کند."

 

بعدش ناپديد شد

 

بودن در ایالت من من قبلاً به بار عظیمی که عیسی برکت داد فکر می کردم وقتي زير صلیب بود لباس پوشید و به خودم گفتم:

خداوندا، زندگی هم بار - اما چه بار! مخصوصا به خاطر اينکه تو خدای من بسیار بالا، شما بسیار دور هستید."

 

در آن زمان، او آمد و او به من گفت:

دخترم، درست است که زندگی بار سنگینی است. با این حال

هنگامی که روح این بار را با من حمل می کند و

وقتی که آن را در نظر می در پایان این زندگی او قادر خواهد بود برای تخلیه این بار.

در من،

او خواهد دید که این بار خواهد بود تبدیل به یک گنجینه نقدی

-مروارید، سنگ های قیمتی،

-الماس و تمام ثروت قادر به او را برای همه ابدیت خوشحال است."

 

بعد از ارتباط، گفتم: خداوندا، همیشه مرا بر تو محکم نگه دار زیرا من خیلی کوچک هستم و آن، بسیار کوچک بودن، من می توانم از دست دادن"

 

او پاسخ داد:

"من می خواهم به شما یاد می دهد تا با من باشه

 

"اول، شما باید

-وارد من ميشي

-تو رو به من تبدیل کن و

-چيزي که پيدا کردي رو براي خودت بخواه در من.

 

دوم، وقتي که شما خود را با من به طور کامل پر کرده اند،

-بیرون رفتن در خارج و عمل همکاری با من انگار من و تو یکی بودیم، به این شکل که

-اگر من حرکت کنم، تو هم حرکت کن و

-اگر فکر کنم، تو به مثل من.

به عبارت دیگر ، همه که من انجام دهید، شما آن را بیش از حد.

 

سوم، با این اعمالی که با هم انجام داده ایم،

-عقب نشینی برای لحظه ای

-برو وسط موجودات و

-همه و همه چيزي که داريم رو مي دن با هم بسازید:

زندگی الهی من را به همه.

 

بلافاصله بعد از آن، بازگشت به من

به من از طرف همه افتخاری که آنها باید به من هديه کنند.

 

دعا کنید

-ببخشيد،

-تعمیرات

-عشق، اوه آره، دوستت دارم برای همه، من را با عشق سیر!

 

در من هیچ اشتیاق وجود دارد.

با این حال ، اگر می تواند وجود داشته باشد یکی عشق خواهد بود.

در واقع، عشق در من بیشتر است که اشتیاق زندگی من است.

و اگر احساسات می تواند نابود شده، زندگی من نمی تواند.

ببین چقدر نیاز دارم تا دوست داشته شود. پس، دوستت دارم، دوستت دارم"

 

بودن در ایالت من معمولا, عیسی مسیح برکت آمد به طور خلاصه و او می گوید:

 

دخترم، خجالتی بودن با فضل و آسیب روح.

روح خجالتی هرگز نخواهد بود قادر به رسیدگی به چیزهای بزرگ،

-و نه براي خدا

-و نه براي نفر بعدي

-نه برای خودش.

 

روح خجالتی طوری عمل می کند که انگار پاهاش بسته بود قادر به راه رفتن آزادانه، او چشم همیشه ثابت

-به خودی خود ، و

-در مورد تلاش های لازم برای راه رفتن.

خجالتی بودن باعث می شود او چشمانش را پایین نگه دارد، هرگز بالا نیست. وقتی عمل می کند، قدرت خود را ترسیم می کند

-نه نه خدا،

-اما از خودش

 

و بنابراین، به جای قدرت به دست آوردن، آن را از دست می دهد قدرت.

 

اگر فضل در او را می کارد، این برای او اتفاق می افتد به عنوان یک کشاورز فقیر که، داشتن خود را و کار میدان کوچک خود را، درو کم و یا هیچ چیز در همه.

 

روح شجاع در یک روز آنچه روح ترسو در یک روز انجام می دهد سال."

 

بودن در ایالت من معمول

I من تعجب کردم که چرا فقط صلیب به ما اجازه می دهد تا مطمئن شویم که ما خداوند را دوست داریم،

حتی اگر بسیاری دیگر وجود دارد برای مثال، چیزها

-فضیلت ها، دعا و ساکرامنت

که همچنین می تواند به ما اجازه می دهد دانستن

-اگر ما واقعاً خداوند رو دوست داشته باشيم

در حالی که من فکر می کردم مثل این، عیسی مسیح برکت آمد و او به من گفت:

 

دخترم، در این مورد خوب است. بنابراین.

فقط صلیب اجازه می دهد تا به مطمئناً ما خداوند را دوست داریم، اما صلیب حمل می شود با صبر و استعفا.

 

اگر صبر و استعفا وجود دارد قبل از صلیب، آن است که عشق خدا وجود دارد.

 

در واقع، از آنجا که طبیعت بسیار شکست به درد و رنج، اگر صبر وجود دارد، این طبیعی نیست بلکه الهی است.

است که، روح خداوند را نه تنها با عشق خود را دوست دارد، بلکه با عشق الهی.

 

سپس چگونه شک کنیم که این روح واقعا خدا را دوست دارد، اگر آن را دوست دارد او با عشق الهی خود را؟

 

در مورد چیزهای دیگر، از جمله ساکرامنت، روح نیز می تواند تا عشق الهی در درون او وجود داشته باشد.

اما این چیزها نمی توانند به اطمینان که صلیب می دهد.

 

عشق ممکن است وجود دارد به دلیل عدم وجود خوب است. يکي ممکن است به خوبی به اعتراف، اما اگر او فاقد رفتار مناسب است، نمی توان نتیجه گرفت که او خدا را دوست دارد.

 

اگر کسی قرار است برای دریافت ارتباط، او زندگی الهی را به خوبی دریافت می کند، اما نمی توان گفت که این زندگی الهی در او باقی می ماند تنها در صورتی که او واقعا دارای ابیات مورد نیاز است.

 

يکي می تواند ارتباط برقرار کردن و یا رفتن به اعتراف، اما زمانی که موارد خود را ارائه, اگر صبر است فاقد, عشق نیز فاقد.

از آنجا که عشق به رسمیت شناخته نشده است تا از طریق فداکاری.

 

صلیب، صبر و استعفا میوه ها هستند

تولید شده تنها توسط فضل و با عشق."

 

در حالی که من در من بود حالت معمول. عیسی مسیح پر برکت به طور خلاصه آمد.

او به نظر می رسید به من نزدیک بسیار نزدیک به من بشنون ضربان قلبش این ضربات بسیار بود قوی، و هر یک از آنهایی که چند کمی همراه بود ضرب و شتم. عیسی به من گفت:

دخترم

این حالتی است که در آن قلب من در طول اشتیاق من در بر داشت.

 

تمام زندگی انسان ها تو قلبم ضربان داره

با و همه آنها در موقعیتی قرار گرفته بودند که تا من رو بکشه اما، با وجود بی ارزشی آنها، من Coeur، نقل مکان کرد توسط قدرت عشق، زندگی را به همه.

به همین دلیل قلب من خيلي قوي خيلي خيلي چاقو خورده ضربات من

-شامل تمام ضربات قلب انسان,

- تبدیل به ضربان از فضل عشق و لذت های الهی." بعدش ناپديد شد

 

مانند من بازدید کننده های متعددی در طول روز دریافت کرده بود ، من احساس خستگی، و به سمت خود من شکایت به پروردگار ما گفت:

 

"حذف موجودات از اطراف من، چون احساس می کنم بسیار تحت ستم من نیست نمی دانم چه چیزی را پیدا می کنند و من را می خواهند.

به من رحم کن علت خشونت من باید به طور مداوم به خودم انجام نگه داشتن با شما به سمت بیرون و با موجودات خارجی! »

 

در این زمان، باکره مادر آمد و با دست راست خود را در من اشاره کرد در داخل، که در آن عیسی دوست داشتنی من به نظر می رسید پیدا کردن ، او به من گفت :

 

"دختر عزیزم نیست افسرده نیست

چون موجودات به جایی می روند که گنجی وجود دارد.

و همانطور که در شما وجود دارد گنجینه رنج

-در که پسر شیرین من است، آنها به شما می آیند.

 

به عنوان به شما، در حالی که مراقبت از آنها، خودتان اجازه ندهید منحرف کردن از گنج خود را

صلیب و پسر من -

اما او را دوست داشت توسط همه. بنابراین شما آنها را به همه غنی شده ارسال کنید.

 

من در ايالت خودم بودم معمول زمانی که یک شیطان انجام کارهای عجیب و غریب می شود نشان داد.

به محض اينکه ناپديد شد، من اين کارو نکردم دیگر از او و یا عجیب و غریب خود را فکر رفتار

مشغول بودم با عالی من و تنها خوب است.

 

بعدش، یه فکر برای من آمد:

"چقدر بد هستم و بی مزه: هیچ چیز مرا تحت تاثیر قرار!"

 

عیسی مسیح به من برکت گفت:

"دخترم، مناطقی وجود دارد که در آن گیاهان موضوع نیست

-در سرد، یخزدا یا برف.

 

بنابراین، آنها را از دست داده است از برگ ها، گل ها و میوه های خود را.

انگار استراحت کردن

این برای مدت کوتاهی پس از که میوه های آنها تا زمان پیش از بین می رفت لازم است تا او بتواند دیگران را تحت فشار قرار دهد.

 

در واقع گرمای خورشید به شکلی تحسین برانگیز ثمر بخش است. و اونا نيستند در معرض تاخیر،

همانطور که در مورد گیاهان است در مناطق سرد. این گیاهان فقیر، به دلیل سرما و برف

-خشمگین برای مدت زمان طولانی ماه

-مجبور به دادن آن میوه کوچک و برای مدت بسیار کوتاهی، که آزمایش می کند تقریبا صبر کشاورز که آنها را رشد می دهد.

 

روح که هستند وارد اتحاد با من

مانند اولین دسته بندی گیاهان:

گرمای اتحادیه من از بین می بره سرما از تمایلات انسانی خود را

که می خواهم آنها را استریل و از برگ های الهی و میوه های خود را.

یخ زده از احساسات و اختلالات برف می خواهم برای جلوگیری از میوه ها از فضل به آشکار در آنها.

اما اتحاد آنها با من از آنها محافظت می کند.

 

هیچ چیز واقعا آنها را تحت تاثیر قرار.

و هیچ چیز وارد داخلی خود را که می تواند آسیب اتحاد ما و در استراحت مامجموع خود را زندگی حول من می چرخد.

 

بنابراین تمایلات و اشتیاق خود را برای خدا هستند. و انگار بعضي وقت ها یک استراحت کوچک وجود دارد،

-اين چيزي جز نبودن نيست لحظه ای از حضور من در آنها،

-به گونه ای که من می تواند

آنها را تعجب پس از آن تبریک بیشتر و درو میوه های بیشتر از صبر و قهرمان

-کي در طول من بالغ شده عدم حضور.

 

این کاملا برعکس در روح ناقص.

آنها مانند نگاه گیاهان مناطق سرد، حساس به همه

مزاحمت ها

زندگی آنها بیشتر بر اساس در چاپ

نسبت به عقل و فضیلت.

تمایلات، احساسات، وسوسه ها، مشکلات و همه حوادث از زندگی برای آنها

-مثل سرما، برف، سرما و تگرگ

که مانع توسعه از اتحاد من با آنها.

 

و وقتی به نظر می رسد که آنها داشته اند یک گل زیبا، تنها چیزی که لازم است یک عقب نشینی است، چیزی که ناخوشایند

-برای اجازه دهید این شکوفه زیبا پاک و سقوط به زمین.

 

بنابراین

-اونا هميشه در ابتدا هستند

- تولید میوه بسیار کمی و

- قرار دادن من صبر در حالی که من آنها را کشت."

 

امروز صبح، احساس کردم بيشتر از هرگز به خاطر محرومیت از عالی من تحت ستم قرار نگرفتم و منحصر به فرد خوب است.

با این حال ، در همان زمان ، من آرام بودم و بدون آن اضطراب که مرا به ارمغان می آورد به طور معمول به راه رفتن بین آسمان و زمین تا چيزي که پيدا کردم

من فکر کردم، "چه تغییری!

احساس می کنم وحشت زده شده توسط درد عدم حضور شما. و در عین حال، گریه نمی کنم و من احساس می کنم یک صلح عمیق ساکن من به طور کامل هیچ کدام نفس مخالفت وارد من نمی شود."

 

در این لحظه، عیسی مسیح برکت آمد و او به من گفت:

 

دخترم نگران نباش گام. شما باید بدانید که زمانی که یک طوفان قوی وجود دارد در دریا، این طوفان فقط سطحی است:

- دریای عمیق کاملا آرام است،

-آب هاش آروم هستند

و ماهی، هنگامی که آنها تشخیص طوفان، در آب های عمیق به وجود داشته باشد همجوش امن تر.

 

طوفان می شکند واقعا وجود دارد

-جايي که آب کم عمقه

-کجا این می تواند آن را از سطح به پایین تکان و حتی حرکت آب آن را به نقاط دیگر دریا.

این چیزی است که اتفاق می افتد با روح ها

وقتی که آنها به طور کامل پر از خدا به نقطه سرریز، طوفان نمی می تواند آنها را به هیچ وجه تکان

برای هیچ نیرویی نمی تواند چالش خدا.

 

همه هر چه روح بتواند طوفان را سطحی احساس کند.

علاوه بر این، هنگامی که روح تشخیص طوفان، او فضیلت خود را در جهت قرار می دهد و اجرا می شود به بخوابد در عمق خدا.

 

بنابراین ، حتی اگر به نظر می رسد ظاهر به طوفانی تنها ظاهر است.

 

این در حالی که روح لذت می برد بیشتر

-صلح، استراحت، آرامی در آه خدا، مانند ماهی در پایین دریا.

 

این کاملا برعکس است برای روح

که خالی از خدا و یا شامل آن تنها کمی:

طوفان آنها را تکان به طور کامل.

اگر آنها فقط کمی از خدا، اونا کمي که دارن رو از دست مي دن

 

علاوه بر این ، آن را ندارد طوفان بزرگ به آنها تکان کوچکترین باد است به اندازه کافی برای ورود خود را به از بین بردن.

 

حتی بیشتر، چیزهای مقدس خود

-که غذا را تشکیل می دهند برای روح های پر از خدا خوشمزه است، تبدیل به طوفان برای این روح.

آنها توسط همه مورد ضرب و شتم قرار بادها هیچ وقت آرامشی در آنها وجود ندارد

 

چون، منطقاً، کجا مجموع خدا یافت نمی شود، ارث و نه صلح."

 

بودن در ایالت من معمولاً خودم رو از بدنم بيرون ميکردم به نظر من م و کشیش های دیگر را ببینید.

مرد جوانی با زیبایی الهی اون بهم نزديک شد و بهم غذا داد

من ازش خواستم که پيشنهادش رو هم ارائه دهد این غذا را به آقای و دیگران.

سپس نزدیک شدن به م. ، مرد جوان به او یک موقعیت خوب در به او گفت: «من غذای خود را با تو و در کنار تو تقسیم می کنم، گرسنگی من را برآورده

با دادن روح به من."

او این را با نشان دادن کار گفت که م. می خواهد به انجام.

او همچنین به او انگیزه های قوی و الهام بخش. بعدش به بقيه غذا داد

 

در این زمان، یک زن قابل ستایش خود را ارائه شده بود، و کسانی که دریافت کرده بود غذا دور او و او جمع شد. درخواست توضیح در مورد وضعیت من.

 

زن پاسخ داد:

"وضعیت این روح یکی از دعاهای مستمر، فداکاری و اتحاد با خدا. علاوه بر این ، در حالی که او در این ایالت است ، او در معرض همه کلیسا، جهان و عدالت خدا

 

پس اون دعا مي کرد، تعمير مي کرد، بی سلاح و جلوگیری از مجازات تا آنجا که می تواند که راستی خدا می خواهد بر موجودات بفرستد.

بعد از اون همه چيز معلق است."

 

با شنیدن این، با خودم فکر کردم:

"من خيلي بدجنسم! اما آنها می گویند که این وضعیت من است."

 

در این مدت، من خودم را پیدا کردم نزدیک یک پنجره کوچک و بسیار بلند که از طریق آن من می توانم همه چیز را که در کلیسا و در جریان بود را ببینید دنیا و مجازات هایی که نزدیک بود سقوط. چه کسی می تواند همه آنها را توصیف؟

 

من تسليم ميشم تا نشي خيلي طولاني اوه! چگونه ناله و دعا! من می خواهم می خواستم خودم را پاره پاره به منظور مقابله با این همه.

بعدش همه چيز فورا ناپديد شد و من خودم را در بدنم پیدا کردم.

 

اگر اشتیاق وجود دارد، شیطان است قدرت بیشتر.

 

سپس که من در حالت معمول خود بودم. عیسی آمد به طور خلاصه و او به من گفت:

 

دخترم، وسوسه می تواند به راحتی شکست می شود.

 

برای شیطان است بزدل ترین موجودی که می تواند وجود داشته باشد.

تنها چیزی که لازمه یه عمل مخالفه از توهین و یا دعا به او فرار.

 

در واقع، این اعمال آن را بیشتر ترس و، به منظور تحمل سردرگمی، از که او متوجه است که روح به حل و فصل به پیشنهاداتش توجه نمی کند، فرار می کند وحشت زده

با این حال ، اگر روح نمی تواند به راحتی خود را آزاد به معنی

-که نه تنها وسوسه

- اما از اشتیاق ریشه دار در روح که همراه با وسوسه، آن را تایران می کند.

 

بنابراین روح قادر به خود را آزاد کند.

که در آن شور و شوق وجود دارد، شیطان قدرت بیشتری برای فریب روح دارد.

 

امروز صبح، وقتي که عیسی برکت داد وقتی او آمد، او به نظر می رسید که لباس سیاه پوشیده است. داره بهم نزديک ميشي او به نظر می رسید به من در زیر این لباس قرار داده و او به من گفت:

"بنابراین، من تمام موجودات را مانند یک لباس می پیچم سیاه." بعدش ناپديد شد

 

احساس کردم به چالش کشیده شدم به خاطر مجازات های خاص.

ازش التماس کردم که برگرده و ببينه که من دیگر نمی توانم بدون حضور او انجام دهد. اما من همچنان به چالش کشیده می شود توسط چشم انداز من تازه ديده بودم

 

بعد از مدتها اصرار داشت، او آمد، یک پیاله مایع را در دست خود آورد. او به من مقداری برای نوشیدن داد و او به من گفت:

"من دختر

روح صلح آمیز در غذا خوردن میز خودم و از پیاله خودم بنوشید

 

و علاوه بر این، آرچر الهی متوقف نمی شود برای باز کردن فلش بر روی آنها. هیچ یک از این فلش از دست داده است.

همه آنها روح محبوب صدمه دیده است.

و در طول ناپدید می شود که کماندار با تیرهای خود دنبال می کند.

-بعضي وقت ها آنها او را از عشق می میرند،

بعضي وقت ها اونو برميگردانند به یک زندگی جدید از عشق.

 

از طرف دیگر ، از آن آسیب

روح تير مي زنه به کسی که او را بسیار صدمه دیده صدمه دیده است.

این است که چگونه روح صلح آمیز باعث لذت و سرگرمی خدا می شود.

 

همانطور که برای روح اگر کماندار الهی تیرهایی به سمت آنها بفرستد، اینها توسط روح از دست رفته،

-که آرچر الهی رو تلخ می کند اما شیطان را خوشحال می کند.

 

بودن در ایالت من معمولاً، من خودم رو از بدنم بيرون مي دم باغ که در آن من دیدم ملکه مادر نشسته بر روی تخت خيلي بالاست

من با ميل به سوختن بودم صعود به بالای تخت به بوسه دست خود را.

 

و همانطور که من سعی کردم برای رسیدن به آنجا ، او رفت طبقه پایین و به من داد بوسه با صدای بلند بر روی صورت.

با نگاهی به آن ، من به عنوان یک نور در داخل آن که در آن بود کلمه "فیات" را می نویسد.

از این کلمه از دریاها بدون فرود پایان

-از فضیلت، از فضل، عظمت، شکوه، شادی، زیبایی، و

-همه چيز تو ملکه ما مادر تمام این کالاها از فیات آمده است.

 

اوه من چقدر قدرتمند و پر ثمر است و مقدس این فیات من چه کسی می تواند این را درک کند؟

این بسیار بزرگ است که من بمانم بی قرار. پس من اينجا توقف ميکنم

 

من به او خیره شده نگاه کردم. و او به من گفت:

دخترم

همه مقدسات من از کلمه فیات به من رسید. من هرگز کوچکترين حرکتي رو انجام دادم

-حتي يکي هم نگرفتم تنفس

-حتی یک قدم هم برداشتم یا هیچ کاری نکردم عمل دیگر، اگر نه در خدا خواهد شد.

 

زندگی من، غذای من، همه چیز من بود وسيد خدا این دریاها را در من تولید می کرد

-از مقدس، ثروت، شکوه و افتخار! همه چيز بود الهی، نه انسان.

 

بیشتر روح متحد است و با ویول شناسایی از خدا, مقدس تر می توان آن را به نام و

بیشتر او توسط خدا دوست داشت.

 

و هر چه بیشتر دوستش داشته شود خدایا، هر چه بیشتر مورد علاقه باشد

چون زندگي روح نيست چیزی جز محصول از خدا خواهد شد.

 

چگونه می تواند خدا را دوست ندارد این روح، از آنجا که آن چیزی است که خود را؟

بنابراین، نباید مراقبت در مورد دانستن

-اگر کار زياد يا کمي بکنيم

- بلکه اگر آن را در نظر گرفته شده از خدا یا نه.

 

در واقع، خداوند به نظر می رسد بیشتر در چیزهای کوچک

-انگار که کارشون با وي انجام شده

که بزرگان از او ساخته شده و خواهد شد.

 

من ناراحت بودم قادر به دریافت ارتباط هر روز. عیسی خوب من آمد و من گفت:

"من دختر

I نمی خواهم چیزی به شما دردسر.

درست است که ارتباط است چیز عالی است، اما اتحادیه نزدیک تا چه مدت طول می کشد؟ روح و من؟

حداقل يک ربع ساعت

 

آنچه شما نیاز به گرامی داشتن بیشتر است که از دست دادن کامل از خواست خود را به نفع معدن

برای، برای کسی که در من زندگی می کند ویل، اتحادیه نزدیک نه تنها در طول وجود دارد ربع ساعت، اما هميشه، هميشه!

 

ويه من همديه است مستمر با روح. فقط یه بار نیست روزانه

-اما هر ساعت،

-هر لحظه

که روحي که به ويولت من مي انجامد در ارتباط نزدیک با من است."

 

I روزهای بسیار تلخی زندگی می کردند

-به خاطر محرومیت از عالی و منحصر به فرد من خوب ، و همچنین

-به خاطر فکر کردن مداوم که وضعیت من بود شاید تنها هوی

 

رنج من افزایش یافته بود با تعهد من به طور مداوم در تخت من باقی می ماند،

-بدون حرکت و شغل

-منتظر اعتراف کننده ام بودم

 

من بودم علاوه بر این از خواب رفتگی معمول من محروم.

همه اینها، همراه با من اشک های مداوم، مرا تا حد بیمار شدن عذاب داد.

 

چند بار من به من دعا اعتراف کننده

-تا بهم اجازه بده مثل همیشه تو تختم نشسته بودم

- و برای انجام کار معمول من دوزی

هنگامی که من خواب نبودم و عیسی مرا انجام نمی داد به اشتراک گذاشتن رمز و راز از اشتیاق خود را به عنوان یک قربانی.

 

اما اعتراف کننده من از من دفاع کرد کاملاً

اون گفت که اين ايالت حتي محروم از من عالی خوب ، در نظر گرفته شود به عنوان یک دولت قربانی به دلیل درد از محرومیت از عیسی و همچنین به دلیل بی عملی.

 

من هميشه اطاعت کردم، اما قلبم به طور مداوم به من می گفت:

"آیا آن است که این یک محو خالص نیست؟

غرق شدنت کجاست ايالت تو به عنوان قرباني؟

 

بلند شو، بلند شو! نه بدون بهانه! کار، کار! آیا شما نمی بینید که خود را وانمود کردن تو رو به لعنتي مي بره؟ نداشتی نترس؟

به قضاوت وحشتناک فکر نکن خدا؟

نه این را برای سال های زیادی نمی بینید، شما فقط این کار را کردید کندن یک دهن که در آن شما باقی خواهد ماند قفل شده است به ابدیت؟"

 

اوه خدا! چه کسی می تواند بگوید شکنجه بی رحمانه ای که روح من را عذاب داد، چه کسی مرا خرد کرد و مرا در دریایی از درد فرو برد؟

اما ابتيض سرکار من را ترک کرد حتی یک آتوم از خود من خواهد شد. که خدا انجام خواهد شد

اون که مي خواد اتفاقاتي بيفته عبور مثل این!

 

دیشب، وقتی من در حالت معمول من بود و در میان این عذاب های بی رحمانه، من خودم را احاطه شده توسط افرادی که می گفتند:

 

"یک پاتر را می گوید، یک خیابان و یک گلوریا به افتخار سنت فرانسیس از پائولا. که شما را کمی تسکین در درد و رنج خود را به ارمغان بیاورد."

 

وقتي داشتم اين کارو مي کردم سنت به من ظاهر شد، برای من یک نان که او به من داد در من گفتم بخورش

 

I من آن را دیدم و احساس کردم همه تقویت شده است. بعدش بهش گفتم گفت:

"قدیس عزیز، دوستت دارم يه چيزي بگو"

اون خيلي جواب داد مهربانانه، "چه می خواهید به من بگویید؟"

من ادامه دادم:

"من می ترسم وضعیت من با توجه به وسيد خدا نکن

در طول سال های اولیه از این بیماری که من در فاصله های زمانی تجربه می کردم، تبدیل شدم احساس به نام توسط پروردگار ما برای تبدیل شدن به یک قرباني

و من با چنین رنج ها و زخم های درونی ضبط شد. که به نظر می رسد در خارج از کشور که من در یک حالت بود بحران.

اما حالا من می ترسم که این تصور من بود که باعث اين بدي ها شده

 

پس از آن قدیس به من گفت:

"نشانه ای مطمئن برای دانستن اگر یک دولت بر اساس وی خواهد بود:

این که روح آماده است برای انجام در غیر این صورت اگر آن را یاد می گیرد که خدا خواهد شد دیگر آن ایالت را نمی خواهد."

اما، قانع نشدن، من اضافه کردم:

 

"قدیس عزیز، من تو رو نتونم همه چيز رو مي گه خوب گوش کن اولش، بود متناوب.

بعد خداوند به من زنگ زد تا یک خودتخریب مداوم و من 21 ساله که دنبالش هستم به طور مداوم تخت خواب. چه کسی می تواند همه من می گویند يه سري تريبول؟ به نظرم می رسد که گاهی اوقات خدا مرا تنها می کند و محروم از رنج، تنها دوست وفادار دولت من.

و من همه خرد باقی می ماند، بدون خدا و بدون حمایت از رنج، از این رو شک و تردید و ترس که وضعیت من ممکن است طبق وسيد خدا ن باشد."

 

کامل از خدا، قدیس به من گفت:

 

" من به شما تکرار چيزي که قبلاً بهت گفتم

اگر شما آماده برای انجام خواهد شد خدا هنگامی که شما او را بفهمید، ایالت شما با وی در ارتباط است."

 

پس از آن، من به شدت احساس در روح من که، اگر من به وضوح می دانستم که خواهد شد از خدا،

من حاضرم اين کارو بکنم مشترک شدن، حتی به قیمت زندگی من.

بعدش، من آروده تر بودم خدا همیشه سپاسگزار باشد.

 

من در ايالت خودم بودم معمول.

در طول برای مدت کوتاهی، خداوند ما را با خود احساس کردم.

اون بهم گفت:

دخترم، براي روحي که آیا من خواهد شد ، آن را در گردش در تمام وجود آن

مثل خونش

بنابراین، این روح در تماس است مداوم

-با من

-با قدرت من، خرد من، من خیریه و زیبایی من.

 

این در همه چیز که طول می کشد از من است.

همانطور که او دیگر در خود زندگی می کند ويلي، اين يکي تو من زندگي مي کنه و به عنوان وکيه من در گردش در خواهد شد خود را، خواهد شد خود را در همه چیز گردش وجود من و من به طور مداوم احساس تماس خود را.

 

شما نمی توانید درک کنید که چقدر، به علت این, من احساس می کنم انجام

-دوستش داشته باشم

-در ترویج آن،

-برای پاسخ به هر یک از درخواست های آن است.

 

اگر جوابش رو ندادم این برای خودم است که من جواب نمی دهد.

در واقع، از آنجا که او در من زندگی می کند ویل، چیزی که می خواهد چیزی جز آنچه نیست من خودم می خواهم.

و چون همه اینها را می شود که او می پرسد، او برای خودش خوشحال است و برای ديگر.

 

زندگی او بیشتر در بهشت است تا در زمین.

این میوه ای است که من خواهد شد: تا روح را از قبل شکست دهیم."

 

بودن در ایالت من من از خداوند خودت ميگفتم که به اندازه کافي خوب باشه تا صلح را در روح قرار دهد،

-اينها در اختلاف هستند و

-فقرا ميخواستن حمله کنند پولدار

 

به نظر می رسد

-که مردم تشنه هستند خون انسان،

-که اونا دي نمي تونن خود را تحمل کنند.

 

اگر خداوند دخالت نمی کند، ما در حال حاضر به مجازات هایی که او اغلب با من صحبت می کرد.

 

اون به طور خلاصه اومد و بهم گفت می گوید:

دخترم، فقط عدالت

 

ثروتمندان بودند اول

-برای مثال بد به فقرا،

-ترک مذهب،

- به غفلت خود را مشق شب.

 

آنها ساخته شده اند به شرمنده برای ورود به کلیساها برای حضور در توده، تا تعهدات خود را انجام دهند.

 

فقرا از اون غذا مي دن مثال بد از ثروتمندان و، قادر به مهار خود،

-اونا سعي مي کنن به اونا حمله کنن و حتي تا اونا رو بکشم هیچ دستوری بدون تسلیم شدن به خدا وجود ندارد.

ثروتمندان از هم جدا شده اند از خدا.

مردم علیه خدا شورش می کنند، در برابر ثروتمندان و در برابر همه. مقیاس عدالت من پر است و من دیگر نمی توانم آن را مهار کند. »

 

بودن در ایالت من معمولاً، خودم رو وسط بدنم پيدا کردم انقلاب ها

مردم به نظر من بیشتر از هیچوقت تصمیم ن گرفتم خون بریدم من از خداوند خواستم و او به من گفت:

دخترم

دو طوفان وجود دارد که مردان آماده:

-يکي عليه دولت و

-اون يکي عليه کليسا »

 

من می توانستم رهبران را در حال فرار ببینم.

پادشاه به نظر می رسید به دست دشمن.

ثروتمندان بزرگ فرار کردند خطرات و بعضی ها در حال مرگ بودند.

 

چيزي که بيشتر از همه من رو ناراحت کرد اين بود که که انقلاب هم علیه کلیسا و آن، در میان رهبران انقلاب، کشیش ها رو پیدا کردم

 

وقتی این چیزها به آنها رسیده بود محدودیت های شدید، به نظر می رسید که یک قدرت خارجی مداخله کرد

من اينجا توقف ميکنم چون اینها چیزهایی هستند که در جای دیگر توصیف شده اند.

 

امروز صبح خيلي احساس کردم تحت ستم به دلیل محرومیت از شایان ستایش من عیسی مسیح.

 

I داشتم ميگفتم:

"من نمی توانم آن را دیگر! چگونه آیا می توانم بدون زندگی ام ادامه پیدا کنم؟ چه صبر ما با شما نیاز دارند!

چه فضیلت می تواند به شما الهام بخش به زودي مي ياد؟" در آن لحظه، او آمد و او به من گفت. می گوید:

دخترم، فضیلت

-کسي که بر همه چيز غلبه مي کند

-کسي که همه چيز رو فتح ميکنه

-کدام سطح همه چیز و

-کي همه چیز را نرم می کند

وسيد خداست

چنین قدرتی را حمل می کند که هیچ چیز نمی تواند در برابر او مقاومت کند. »

 

در حالی که او این را می گفت، یک مسیر پر شده

-سنگ، شاخ و

-کوه های تند قبل از من ظاهر شد.

 

هنگامی که این مسیر در قرار داده شد با قدرت اين ويليت،

سنگ ها از هم پاک شدند

شاخ ها عوض شدن در شکوفه و

کوه ها سطح شدند.

 

در واتل الهی، همه همه چیز

همان ظاهر،

همان رنگ.

 

باشد که مقدس ترین وی همیشه پر برکت باشید

 

من در ايالت خودم بودم عادتی، اشباع شده با تلخی و خصوصی سازی.

او به نظرم رسید که مردم را ببینم که شورش می کنند و مبارزه با آنها را تشدید می کنند ثروتمندان.

شیرین ترین عیسی مسیح با يه تن ساده بهم گفت:

 

من کسي هستم که آزادي ميده به فقرا چون از پولدارها خسته شدم

آنها به اندازه کافی انجام داده اند!

 

چقدر پول هديه شده

-تو توپ ها

-تو تئاتر

-سفرهای بی فایده، غرور، و

-همان در سین!

 

در ضمن،

فقرا به اندازه کافي نمي تونن داشته باشن نان برای غذا! آنها به بر گند گرفته شده اند: آنها منزرز و تلخ.

 

اگر ثروتمندان به آنها داده بودند فقط چيزي که اونا صرف چيز بي فایده کردن فقرا خوشحال ميشدم

اما ثروتمندان با آنها رفتار کردند مثل غریبه ها اونا حتي ازشون نفرت کردن

نگه داشتن برای خود راحتی و سرگرمی به عنوان یک حق در ارتباط با وضعیت خود و

ترک فقرا در بدبختی،

انگار که با وضعیت آنها. »

 

در طول که او این را گفت،

-اون به نظر می رسید که فضل خود را از فقرا پس می گرفت،

این منجر به تا آنها را در برابر ثروتمندان تهاجمی به طوری که چیزهای جدی رخ می دهد.

 

با دیدن همه اینها گفتم:

"زندگی عزیز من و من خوب تر،

درست است که بد وجود دارد ثروتمند، اما آنهایی که خوب نیز وجود دارد. مانند آنچه که

-اون خانم هایی که می ساختن هدیه به کلیسا ، و

- همچنین کشیش های خود را که براي همه خيلي زياده

 

عیسی مسیح از سر گرفته شد:

"اوه دخترم، ب ما آرام و این را لمس نمی کند بسیار دردناک l

 

من می توانم به شما بگویم که من این خانم های دین دار رو نمی شناسم

آنها را alms که در آن آنها می خواهند، برای اهداف خود، به طوری که مردم در خدمات خود را.

 

آنها صرف هزاران لیر

-براي مردمي که دوست دارن اما

-برای کسانی که واقعا آن را دارند نیاز

اونا حتي حتي ويگن هم نميکنن یک پنی بده.

ممکن است من می گویم که آنها انجام از روی عشق به من؟

 

قضاوت برای خودتان:

آیا این افراد می دانند که چگونه به پاسخ به ضرورت های واقعی؟ آیا آنها را زیادی که در آن لازم نیست،

-در امتناع از دادن حتی کمی در صورت لزوم؟

 

بنابراین، شما می توانید قضاوت کنید که این مردم را ندارد

روح واقعی خیریه،

خلوص واقعی از قصد و نتیجه گیری که فقیر من فراموش شده اند،

-حتي توسط اين افراد ديون

 

و کشیش ها!

آه! دخترم، حتي بدتر هم هست! شما می گویید آنها خوب به همه؟ داري خودت رو احمق مي کني!

آنها با ثروتمندان خوب هستند، آنها وقت ثروتمندان است. اما، دوباره، فقرا تقريباً از اين کار محروم شدم

 

کشیش ها

-داشته باشد وقتي براي اونا ن داره

-اونا يک کلمه راحتي نکنند به آنها بگویم،

-اونا اونا رو پس مي فرستند وانمود کردن که اونا مریض هستند

 

من می توانم بگویم که

-اگر فقرا از اين منطقه دور شده اند از مقدسات، کشیش ها در این کار سهیم بوده اند.

 

چون اونا هميشه وقت دارن اعتراف ثروتمندان ، اما کمی برای فقرا.

بنابراین، فقرا خسته می شوند و نمی برنگرد

 

اگر یک فرد ثروتمند نشان می دهد،

کشیش ها درنگ نمی کنند نه یک لحظه: زمان، کلمات راحتی، کمک. آنها پیدا همه چیز برای ثروتمندان.

 

ممکن است من می گویم آنها واقعی روح خیریه اگر آنها را انتخاب کنید آنهایی که می خواهند گوش کن؟

 

و فقرا چي؟

-يا اونا رو به جاي دي مي فرستند

-يا به اونا ستم مي کنند آنقدر که

اگر فضل من به هیچ وجه به آنها کمک نکرده بود. ویژه

اونا از کليساي من ناپديد ميشدم

 

فقط چند تا کشیش روح واقعی از درستی، خیریه واقعی است.

 

بعد از این من تلخ تر از همیشه باقی ماند ، imploring رحمت اون

 

بودن در ایالت من معمولا, عیسی مسیح برکت آمد به طور خلاصه و او به من گفت:

 

دخترم

ابتضار است دری که به من اجازه ورود به روح را می دهد.

 

اگر چنین دری وجود ندارد، من می توانم بگو

-که هيچ جا براي من وجود نکنه در این روح و

- که من مجبور به ماندن در بیرونی. »

 

بودن در ایالت من معمولاً، من با تلخی و محرومیت آب گرفتگی می شدم. پس از ارتباط، من به عیسی شکایت پر برکت در مورد

-اونطور که اون من رو داره چپ و

-از بی فایده بودن وضعیت من. با شفقت، او می گوید:

 

دخترم

- هیچ چیز تغییر کرده است هدایایی که ما با یکدیگر مبادله کرده اند، برای آنها ارزش نهفته در منشاء آنها.

 

فرض کنید

که دو نفر با هم متحد شوند پیوند دوستی یا ازدواج،

-که اونا به هم هديه دادن و

- که آنها یکدیگر را دوست دارم به نقطه تا جدایی ناپذیر شده اند. هر کدام از آنها روپیه شده دیگر و احساس می کند که از دیگر در خود.

 

فرض کنید علاوه بر این، از روی ضرورت سخت،

آنها مجبور به از هم جدا شده اند.

آیا

هدایای متقابل آنها خواهد بود کاهش یافته یا

عشق آنها کاهش خواهد یافته است

به خاطر اين جدايي؟

 

برعکس، دوری آنها فقط اثر

-برای رشد عشق خود و

-از آنها را به مراقبت بیشتر به هدایای رد و بدل شده، انتظار برای هدایای تعجب دیگر در زمان بازگشت خود را.

 

بیشتر دوباره

-از آنجا که هر فرد تولید مثل کرده است دوست داشتنی در او است که اگر هیچ وجود دارد فاصله بین آنها:

-هر کدام صدای دیگری را در درون خود احساس می کند.

-هر کدام احساس می کند جریان دیگر در آن افکار، آثار و مراحل خود را.

- او آن را احساس می کند در همان زمان از راه دور و نزدیک،

- آن را به دنبال اما نمی تواند پیدا کردن

- آن را لمس اما نمی تواند تصاحبش کن

بنابراین، روح خود را در یک استشهد مستمر از عشق هستند.

 

تا جایی که به شما مربوط می شود، اگر عدالت من مرا به ارمغان می آورد

-تا تو رو از من محروم کنم و

-تا از تو دوری کنم تا برای مدتی، می توانید بگویید که

من هديه هام رو ازم گرفتم و

که کاهش در عشق وجود دارد؟"

 

من پاسخ دادم:

تحمل من خيلي سخته دولت، زندگی عزیز من. انگار اينجا چي کار ميکنم اجازه ندهید که من رنج می برند

- که دوستان من ممکن است از مجازات در برمي داري؟

 

شما چند بار به من گفت که شما از باران جلوگیری می کنید، و او نمی خواهد باران بیشتر. بنابراین، هیچ چیز نمی تواند شما را شکست دهد، همه که شما بگو، تو انجامش بده

انگار نزديک من بودي مثل قبل،

من به شما چیزهای زیادی که شما به من بگویید بگویید من اجازه می دهم برنده شوید! چطور می توانید بگویید که فاصله چیزی نیست؟"

او ادامه می دهد:

"این دقیقا به همین دلیل است که من مجبور به نگه دارید به فاصله

اجازه ندهید که خودتان برنده شود، اما تا جا براي عدالت درست کنيم

 

در انجام این کار، وجود دارد مزایای:

کمبود آب به ارمغان خواهد آورد يه سري هي،

مردم تحقیر خواهند شد و،

پس از قتل عام و جنگ,

گریس آنها را بیشتر پیدا خواهد کرد حاضر به نجات.

 

آیا آن را نیز سود که،

-در حالي که جنگ در آستانه است برای اضافه کردن به هشمار،

-که با نگه داشتن تو

آن را به تاخیر افتاده است و در در نتیجه، روح های بیشتری نجات داده می شوند؟"

 

وی افزود:

"عشق هرگز نمی گوید "به اندازه کافی".

حتی اگر عشق شلاق روح و اشک آن را به قطعات، این نمایشنامه فریاد "عشق". عشق هرگز نمی گوید "کافی" و نه محتوا،

-اون این قطعات را به هم میزنند،

- به هیچ چیز کاهش می یابد و در این هیچ چیز،

او آتش خود را منفجر و

اون شکل خودش رو ميده

هیچ چیز انسان درگیر است، اما فقط الهی. آن وقت است که عشق می گوید

-افتخارش

شجاعتش

شگفتی های او، و عشق می گوید:

 

"من خوشحالم.

عشق من برنده شد، او انسان را نابود می کند و الهی را می سازد

 

این اتفاق می افتد به عشق به عنوان یک صنعتگر با استعداد که، داشتن بسیاری از اشیاء که نمی شود دستش

آنها را تکه تکه می کند،

آنها را به آتش می کند و

اونا رو اونجا بگذار

تا زمانی که آنها ذوب شده و کاملا شکل خود را از دست داده است.

 

توسط پس از آن، او آنها را اشیاء جدید می سازد،

-زیباتر و خوشایند تر،

-ارزش استعدادش رو داره

 

درست است که،

-برای انسان ها، این فعالیت عشق بسیار سخت است. اما وقتي روح

-ببين چي بدست آورده

- او خواهد دید که چگونه زیبایی جایگزین خواهد شد

زشتي، ثروت، فقر، يه هذي، هذي سپس، او نیز خواهد شد خواندن شکوه عشق"

 

پس از دریافت قدیس در من عیسی کودک را دیدم که انگار او به دنبال یه چیز مهم

من به او گفتم، "کوچک زیبای من، اینقدر با دقت دنبال چی می روی؟"

 

او پاسخ داد:

دخترم

من به دنبال قلم مو از خواهد شد خود را تا من عکس خود را در قلب شما نقاشی کنم.

در واقع، اگر شما به من خود را نمی دهد خواهد شد

او من فاقد قلم مو که با آن من می توانم خودم را آزادانه در رنگ شما. و در حالی که شما به عنوان قلم مو من خدمت می کنند،

عشق رنگ خواهد بود

- اجازه می دهد من به رنگ تمام رنگ های تصویر من.

 

از بیشتر، به همان شیوه ای که انسان به من به عنوان یک قلم مو، ویل من به عنوان یک قلم مو به روح خدمت می کند

به که او می تواند تصویر خود را در قلب من رنگ.

 

در من، او فراوان پیدا خواهد کرد رنگ های دوست داشتنی برای رنگ های مختلف."

 

پس از تکمیل مراقبه در

-کسي که خوب کار مي کند خوب درو خواهد کرد و

-که اون کسي که ازش کار ميکشه، شر رو درو مي کند،

I تعجب چه اموال من می توانم رشد با در نظر گرفتن من حالت بدبختی و بی ارزشی.

 

در آن لحظه، احساس کردم که آنها در درون من کشت می کنند. و من شنیدم که عیسی به من گفت:

"روح باید کشت خوب با تمام وجود او.

روح یک هوش و باید از آن استفاده کند

-تا خدا رو درک کنم

-فقط به خوبي ها فکر کنيم و

-اجازه ندادن به هیچ دانه بد به او را وارد کنید.

 

که این است که کشت خوب با روح یک.

این همان است که با توجه به مربوط به دهان او:

او هیچوقت نباید حرف های بدی زد کلمات بد.

 

همین کار را برای آن می رود قلب:

او باید فقط خدا را دوست داشته باشد،

-فقط اون رو مي خواستم

-فقط براي اون و مناقصه فقط به اون

 

با دست هایش، یکی نمی کند باید فقط کارهای مقدس انجام دهد.

با پاهای او، باید تنها با توجه به نمونه های پیشرفت از پروردگار ما."

 

در با شنیدن این، با خودم گفتم:

"بنابراین، در موقعیت من، من می تواند خوب کشت، حتی در میان افراطی من بدبختی."

با این حال ، من در مورد این فکر با ترس خاصی از حساب هایی که استاد از من خواهد پرسید:

آیا این است چه خوب بخواهم چه نباشم؟ و در داخل کشورم شنيدم بهم گفت:

 

خداي من خيلي خوبه نسبت به کسانی که من را به عنوان شدید شناخته شده است، تقاضا و سخت بسیار مقصر هستند. اوه! چه توهین آنها انجام به عشق من!

 

من پاسخگویی تقاضا نمی کنم به غیر از آنهایی که به رشته کوچکی که من سپرده اند به روح.

I روح را به حساب نگه ندارد

- فقط به پاداش آن را با توجه به برداشت آن.

 

من به روح پاداش مي دم در رابطه با هوش او:

-هر چه بيشتر اون من رو در طول اون درک کرده زندگی زمینی،

-هر چه بيشتر متوجه من مي شد بهشت، و

-هر چه بيشتر من رو بفهمه، بيشتر با شادی و سعادت آب گرفتگی خواهد شد.

 

در رابطه با دهنش

من به او طعم های مختلف را الهی و

او صدا با همه برکت های دیگر هماهنگ خواهد شد.

در رابطه با کارش

من به او هدایای خود را خواهم داد و من هم همین طور ادامه داد."

 

در حالی که من در من بود حالت معمول ، من تعجب زیادی در مورد وضعیت من و روحم به خودم گفتیم: «چه کسی می تواند شری را که در حال حاضر است بگوید در روح من پیدا کنید تا خداوند مرا از او محروم کند. و مرا به خودم رها می کند؟»

 

در آن لحظه او به طور خلاصه آمد و من را با الهی خود را آب گرفتگی حضور: تمام بودن من در او متمرکز شده بود.

بدون فیبر و بدون حرکت روح من با اون تماس ن گرفت پس از آن، او می گوید:

دخترم رو ديدي؟

نشانه گناه در روح هنگامی که بدون من یافت می شود که،

لحظه ای که من به او بازگشت حضورم رو آشکار کنم

-کاملاً پيدا نشده پر از خدا و

-اين بلافاصله نيست حاضرم خود را در من خود کنم،

به گونه ای که حتی یک فیبر از خود را در مرکز آن ثابت نیست.

 

اگر تقصیر روح وجود دارد و یا

که چیزی در او وجود دارد که به طور کامل من نیست، من می توانم آن را پر کنید به طور کامل

و او نمی تواند خود را در خود جای دهد کاملا در من.

 

گناه نمی تواند را وارد کنید به خدا.

 

در نتیجه راحت استراحت کن، سعی نکن خودت رو به دردسر بیندی

 

بودن در ایالت من معمولاً، من پریشان و تقریباً شگفت زده بودم به خاطر خصوصی سازی های مرسوم من.

عیسی آمد که اگر عبور و به من گفت:

 

دخترم

چیزی که من می خواهم شما را به قلب ثبات در خوبی است، هر دو درون شما نسبت به خارج.

 

تکرار عمل دوست داشتن خودم و ثبات در درست است

 را برای رشد زندگی الهی در روح.

و این با نیروی زیادی که می تواند با کودکی که در حال رشد است مقایسه شود، در هوای مناسب و با یک رژیم غذایی خوب،

-سالم رشد می کند تا زمانی که او به قد عادی خود رسیده است،

-بدون نياز به دکتر و درمان. آنقدر قوی می شود که می تواند کمک کند ديگر.

از طرف دیگر، روح است که نیست ثابت است مانند یک کودک

-کي همیشه غذای سالم نمی بیند و

-کي هواي ناپاک تنفس مي کنه

 

مریض می شود و به خاطر از رژیم غذایی ضعیف خود را، اندام خود را توسعه نمی به اندازه کافی.

 

او توسعه با نقص:

-یک تومور در یک مکان شکل می گیرد، یک آبس در یک دیگر.

 

در نتیجه، آن را در کار می کند لنگ و صحبت کردن با مشکل. می توان گفت که آن است فلج بیچاره

 

اگر چه برخی از اعضای آن در شرایط خوب هستند، اندام های نقص آن بیشتر تعداد زیادی.

 

و حتي انگار مشورت مي کرد پزشکان و دارو مصرف می کند،

-که او را خیلی خوب انجام نمی دهد

چون خونش آلوده شده توسط یک فضای آلوده و به دلیل اعضای آن ضعیف و نقص به دلیل سوء تغذیه هستند.

 

او بالغ خواهد شد، اما بدون رسیدن به قد واقعی آن است.

او همیشه به کمک نیاز خواهد داشت و نخواهد داشت قادر به کمک به دیگران نخواهد بود.

 

پس این برای روح است متناقض:

مثل اينه که داره غذا مي ده با غذاهای بد.

 

در درخواست به چیزهایی که از خدا نیست، آن را مانند اگر او تنفس آلوده هوا.

 

بنابراین، زندگی الهی در او رشد می کند. با مشکل و ضعیف. برای آن فاقد قدرت و قدرت. ثبات"



 

من به خاطر روزهای تلخ زندگی می کنم از محرومیت مستمر از عیسی مسیح پر برکت. اون اومد به طور خلاصه و به من گفت:

 

دخترم

نشانه ای برای تشخیص اگر کسی که دارای خیریه واقعی عشق خود را برای چيز بد

 

در واقع، اگر او را دوست دارد ثروتمندان و در دسترس آنها ، او می تواند آن را انجام دهد

-چون اون اميدواره که چیزی از آنها و یا

-که اون با آنها همدردی می کند، یا

-به خاطر يه مرد بزرگ هوش، نشات یا

-حتي به خاطر اينکه ازش مي ترسه .

 

با این حال

اگر او فقرا را دوست دارد، اگر او به آنها کمک می کند و از آنها حمایت می کند،

- این است که او در آنها می بیند تصویر خدا.

 

بنابراین این کار در خشنی خود را متوقف نمی, جهل و یا بدبختی خود را. از طریق بدبختی خود را، به عنوان در از طریق پنجره،

-اون خدا رو مي بينه که ازش اميدواره همه.

او آنها را دوست دارد، کمک می کند تا آنها را، کنسول آنها را به عنوان اگر او آن را به خدا انجام شد خودش این آمدن واقعی است : او را ترک از خدا و به پایان می رسد تا در خدا.

از طرف دیگر، آنچه از ماده ماده تولید می کند و به آن ختم می شود. همچنین پر جنب و جوش و با فضیلتون به عنوان خیریه ممکن است به نظر می رسد،

اگر کسی لمس خدا را احساس نمی کند،

که کسی که آن را تمرین می کند و هر کس آن را دریافت کند از آن اذیت می شود. علاوه بر این، گاهی اوقات منجر به اشتباه می شود. ".

 

بودن در ایالت من معمول

عیسی مسیح برکت ساخته شده خود را به دیدن تمام نور و گفت : به من این کلمات ساده:

 

"من نور هستم. اما نور از چه ساخته شده است؟ اساس آن چیست؟

نور حقيقت داره

بنابراین، من سبک هستم زیرا که من حقیقت هستم.

در نتیجه، می شود نور و نور در تمام اعمال خود را، همه چيز بايد حقيقت داشته باشه

کجا هنر و دودستگی وجود دارد، هیچ نوری نمی تواند وجود داشته باشد، اما فقط تاريکي

 

پس از این چند کلمات، اون با سرعت صاعقه ناپديد شد

 

در حالی که من با من چت اعتراف کننده، اون بهم گفت:

"چقدر وحشتناک خواهد بود که ببینیم بی قراری خدا!

که درست است که در روز قضاوت، شرور خواهد گفت:

کوه ها، به ما برس ما را نابود کنید، که ما ممکن است چهره خدا را نمی بینم بی باک!"

 

بهش گفتم:

"در خدا، نمی تواند وجود داشته باشد خشم داشته باشد

اتفاقات داره مي افته با توجه به وضعیت روح.

 

اگر روح خوب است، ویژگی ها و ویژگی های خدا او را جذب

-و با میل مصرف می شود تا خود را کاملاً در او قرار دهد.

اگر بد است، حضور خدا آن را خرد و باعث ميشه از دستش فرار کنه

 

دیدن خود را رد کرد و داشتن در او هیچ دانه ای از عشق برای این خدا بسیار مقدس و زیبا، در حالی که او خود را می بیند تا بد و زشت، بلکه, روح می خواهد به فرار از حضور خدا و حتی خودش رو نابود کن

 

در خدا، هیچ تغییری وجود ندارد، بلکه ما که اجازه دهید ما احساس می کنیم همه چیز متفاوت بسته به وضعیت روح ما"

خالص پس از آن ، من به خودم گفت : "چقدر احمق بودم که اینطور حرف می زدم! بیشتر دیر، در حالی که من انجام مراقبه من از روز،

عیسی مسیح به طور خلاصه آمد و او به من گفت:

 

"من دختر، تو خوب صحبت کردی

من تغییر نمی کند و آن را به جای موجوداتی که می توانند احساس متفاوتی داشته باشد حضور، با توجه به وضعیت ذهن خود را.

 

در واقع، چگونه یک فرد که آیا می توانم عشق من می ترسد و سپس

که او احساس می کند که مجموع جریان من به او و شکل تمام زندگی خود را؟ می تواند واقعا از زیبایی من خجالت می شود اگر او تلاش می کند تا خود را همیشه بیشتر به منظور خشنود کردن من و مثل من باشه؟

 

او احساس می کند مجموع الهی بودن من در دستانش گردش می کند، پاهایش، قلبش و روح او را، به طوری که وجود من متعلق به او کاملا. و چطور ممکنه ازش شرمنده کنم؟ این هست غير ممکنه!

 

آه! دخترم، خواهرم آنقدر بی اختلال را به موجودی پرتاب می کند که آن را می آید به می خواهید خود را نابود

بنابراین شما لازم نیست که برای حمایت از حضور من.

در روز قضاوت، وحشتناک خواهد بود برای مردمان بد.

 

دیدن هیچ دانه ای از عشق در آنها، بلکه نفرت نسبت به من،

عدالت من از من مي خواهد که اين کار را نکنم به عشق.

 

و افرادی که نیست دوست داشتنی

ما نمی خواهیم با از آنها و ما سعی می کنیم آنها را از ما دور نگه دارید.

 

من نمی خواهم آنها را با از من و آنها نمی خواهند وجود داشته باشد ما فرار از یک اون يکي

فقط عشق همه چیز را متحد می کند و می سازد همه خوشحال هستند."

 

بودن در ایالت من معمول

داشتم به اين فکر ميکردم که رمز و راز از پرچم. هنگامی که عیسی مسیح دست هایش را روی شانه هایم فشار داد و به من گفت. داخلی من:

 

دخترم، ميخواستم

-اجازه بده گوشتم خرد شده باشه و

-که خونم از همه ي خونم مي باره بشریت به همه بشریت در من دوباره گمشده

 

در واقع، از همه چيزي که بوده خرد شده از انسانیت من

گوشت, خون, مو -,

هیچ چیز در رستش من پراکنده باقی ماند اما همه با انسانیت من دوباره متحد شد.

در انجام این کار ، من گنجانیده شده تمام موجودات به من.

 

پس اگر کسی از من

این است که با خواهد سرسخت خود را و برای همیشه از دست می رود."

 

بودن در ایالت من معمولا, عیسی مسیح برکت آمد به طور خلاصه و او می گوید:

 

دخترم

هر چه روح خود را از چیزها محروم کند در اینجا در زیر، بیشتر آن را در بهشت پر خواهد شد.

هر چه فقیرتر روی زمین هستید، بیشتر ما در بهشت ثروتمند خواهیم بود.

هر چه بیشتر از لذت ها محروم باشد، از سرگرمی، سفر، پیاده روی بر روی زمین، بیشتر ما خواهد بود برآورده شده در خدا.

 

آه چگونه روح می تواند راه رفتن در گسترده ای از بهشت،

-مخصوصاً در بهشت ویژگی های بی اندازه از خدا. در واقع، هر یک از ویژگی های خدا است

-يکي دي بهشت

یک بهشت بيشتر

 

در میان افراد پر برکت،

-بعضی ها انگار در حاشیه ویژگی های خدا،

- دیگران در وسط خود هستند و

-بقيه بالاتر پيدا شدن دوباره:

-هر چه بيشتر اونجا گردش کنند، بيشتر طعم و شادی.

 

پس هر کس خود را از خود نشان دهد چیزهای زمینی، حتی کوچکترین، بهشت را انتخاب کنید.

هر چه بیشتر از این بی احترامی می کرد بر روی زمین، او بیشتر خواهد شد افتخار،

-هر چه بيشتر مي شد کوچک، هر چه بزرگتر باشد،

-هر چه بيشتر مي شد هر چه بیشتر بر او مسلط شود،

-و و همین طور.

 

با این حال چند نفر انتخاب می کنند که خود را بر روی زمین محروم کنند تا برآورده شوند تو بهشت؟ تقریبا هیچ کس »

 

امروز صبح، عیسی برکت باعث شد کمی شبیه سایه ببینم و او به من گفت:

 

دخترم، وقتي روح حفظ در نگرش انجام خوب،

-فضل با اون و زندگی را به تمام اعمال خود می دهد.

 

اگر ، با این حال ، آن را می شود بی تفاوت به انجام خوب و یا بد،

-من فضل برداشت : قادر به ایجاد یک توافق با این چیزها و به ارتباط زندگی خود را، وحشت زده، او با بسیاری از عقب نشینی ناخوشایند.

 

آیا می خواهید ممکن است فضل همیشه با شما باشد و ممکن است زندگی من را تشکیل می دهند مال تو؟ در نگرش همیشه انجام خوب باقی می ماند.

 

بنابراین ، مجموع وجود من در شما توسعه خواهد یافت.

و شما کمتر تمایل خواهید داشت غم و اندوه شما را هنگامی که شما از حضور من محروم هستند.

در واقع، بدون دیدن من، تو من لمس را از طریق تمام کار خود را این تا حدی نرم از محرومیت من رنج می برد. »

 

در حالی که من در من بود دولت معمول، عیسی مسیح پر برکت به طور خلاصه آمد و او به من گفت:

 

"من دختر، علم الهی در آثار انجام شده با آشکار کاملاً خوب در واقع، درستکاري شامل تمام زیبایی ها و اگر چه می توان پیدا کرد:

-نظم، ابزار، زیبایی، دانش.

 

کار خوب است تا زمانی که این کار به ترتیب انجام می شود.

اما اگر آن را ضعیف مرتب شده است، بد لعنتی، ما نمی توانیم هیچ کار خوبی از آن انجام دهیم.

 

همه کارهایی که من انجام داده ام، از بزرگترین تا کوچکترین، به خوبی سفارش داده شده و مفید بود.

برای آنها در ساخته شده بودند کاملاً خوب

 

تا حدی که موجود خوب است، آن را با علم الهی ساکن است.

تا حدی که عمل می کند با انصاف، چیزهای خوب از او بیرون می آید.

 

با این حال ، اگر او کار می کند بی دقتی، این می تواند

-سازش نتیجه کار او و

-خودت مصالحه کن

برای علم الهی قرار داده خواهد شد در پشت سوز.

 

هر کسی که در عمل نمی کند راستی

راه های عدالت، از مقدسات و زیبایی،

-به عنوان راه خدا

 

مثل گیاهی است که کمی دارد زمین زیر آن:

-اشعه سوزان خورشيد

-بادهای شدید و سرما

جلوگیری از علم الهی از آشکار در آن.

 

این مورد برای کسانی که کار بی دقتی:

آنها خود را از علم الهی محروم و از بین می برد در اختلال خود را."

 

بودن در ایالت من معمولاً، من پر از تلخی و محرومیت بودم.

امروز صبح، عیسی برکت برای مدت کوتاهی آمد و من به او شکایت از وضعیت من.

اما، به جای جواب، او آمد و به من گفت:

 

دخترم، روح واقعا دوست داشتنی

-از دوست داشتن من راضی نیست از نظر احساسی و اضطرابی

-فقط راضی است وقتی که او ساخته شده عشق غذای روزانه خود را.

 

این در حالی که عشق او

-محکم و جدي مي شود

-عاری از تناقض معمول در موجودات.

 

و از وقتي که اون عاشقش شد غذا، این یکی

-شرق در تمام اعضای آن و

- به آن قدرت برای حمایت از شعله های عشق که او را مصرف و زندگی خود را.

 

چون که او عشق را در درون خود دارد،

-دیگر از روی اضطراب کار نمی کند يا با توجه به احساساتش

-اما اون فقط حس مي کرد که را دوست دارد بیشتر و بیشتر.

چنین است عشق از برکت در بهشت: این عشق خود من است.

 

سوختن پر برکت، اما بدون اضطراب و سر و صدا.

این کار در ثبات انجام می شود و به شکلی تحسین برانگیز جدی.

 

این نشانه ای است که روح آمد تا از عشق تغذیه کند.

عشق او از دست دادن بیشتر و بیشتر از او ویژگی های عشق انسان.

 

اگر فقط اضطراب وجود دارد و احساسات،

-اين نشانه اينه که روح داره نه عشق غذای خود را ساخته شده،

-ولي اين فقط احزاب هستند از خودش که او را به عشق اختصاص داده شده است.

 

بنابراین ، چون نیست کاملاً عشق،

-اون آیا قدرت آن را در درون آن را مهار ندارد و

-اون اين احساسات رو اينطوري داره از عشق انسان.

 

اين روح خيلي تظاهر کننده اما بدون ثبات،

در حالی که اولین مانند کوهی پایدار است که هرگز حرکت نمی کند

 

زندگی روز من در تلخی ، من شکایت به پروردگار ما، گفت: "با چه ظلمی بر من گذاشتی

 

تو بهم گفتی که من رو انتخاب کردی مثل دختر کوچک خود را و که شما همیشه من را در آغوش خود نگه دارید.

با این حال ، چه در مورد در حال حاضر؟

 

تو من رو انداختی روی زمین و به جای اینکه دختر کوچک شما باشد، می بینم که شما این کار را کردید يکم از من يکي از بزرگان.

و هر چند کوچک، استشهد من این است به همان اندازه که تلخ و شدید است، بی رحمانه و تلخ استبه این در حال حاضر، عیسی به من نقل مکان کرد و او به من گفت:

"دخترم، تو اشتباه می کنی.

ویه من تو را نمی کند يکي از بزرگان، اما يکي از اون بزرگ ها

اگر بهت قدرت داده بودم

تحمل با صبر و استعفا محرومیت از حضور من -

-که بيشتر از همه دردناک و تلخ ترین که وجود دارد،

-تا جایی که هیچ مجازات دیگری به بهشت و روی زمین به آن نزدیک نمی شوند و یا شبیه آن نیست - ،

اینطور نیست نه قهرماني صبر و درجه نهاني عشق،

-در مقایسه با همه عشق های دیگر من روز گذشته

و تقریبا لغو شد؟

آیا این عالی نیست مرتد؟

 

شما می گویید شما یک کمی از یک مرد چون فکر میکنی زیاد رنج نمی بری این نیست که شما نمی رنج نمی برند، اما اجازه دهید به قتل محرومیت من جذب همه خود را رنج های دیگر، آنها را تقریبا ناپدید می شوند.

 

در واقع ، وضعیت خود را از بودن بدون من باعث می شود شما هیچ توجه به خود را رنج های دیگر و که شما می آیند به احساس خود را وزن.

در نتیجه، شما می گویید که شما رنج نمی برند گام.

 

پس من تو رو بيرون ن انداختم زمین.

I تو رو خيلي محکم تو آغوش من نگه ميداره

 

بیشتر از آن،

من به شما بگویم که اگر من داد به پل فضل موثر من در طول تبدیل او،

I به شما می دهد این فضل به شما تقریبا به طور مداوم.

 

نشانه این است که

شما همچنان به انجام داخلی

هر کاري که وقتي من بودم انجام دادي با شما تقریبا به طور مداوم،

-کاری که به نظر می رسد در حال حاضر انجام می دهید تنها و تنها

 

که همه شما در من و مربوط به من

-با فکر کردن مداوم به من ،

-حتي اگر من رو نبيني

که از شما نیست، آن را یک فضل خاص و موثر است.

 

و انگار خيلي بهت مي دم

-اين نشانه ای که من شما را بسیار دوست دارم و

- که من می خواهم شما را به من بیش از حد دوست دارم خيلي زياد"

 

بودن در ایالت من معمولا، من از دست رفته عیسی کودک کوچک و، پس از بسیار سخت گیری، عیسی مسیح ظاهر شد در من در قالب یک نوزاد کوچک و او به من گفت:

 

دخترم

بهترین راه تا من را در قلبش اينه که خودش رو از همه چيز خالي کنه

چون با خالی پیدا کردن فضا من می توانم وسایل خود را در آنجا قرار بدهم.

اگر من برای آن جا پیدا کنم هر چیزی که متعلق به من است را قرار دهید،

فقط در آن زمان می تواند من وجود دارد حل و فصل تا ابد.

می توان گفت که کسی که آمد تا با دیگری زندگی می کنند وجود دارد

فقط اگر او فضای آزاد کافی برای قرار دادن همه او را پیدا کرد ملک. در غیر این صورت، او خوشحال نیست وجود دارد. پس براي من هست

 

راه دوم تا من رو به دنيا باه

و شادی من را در یک روح افزایش می دهد این است که همه آن را شامل می شود،

خیلی زیاد داخلی از خارجی، یا برای من. همه چیز باید انجام شود به من افتخار و دستورات من رو اجرا کن

 

اگر ، حتی یک چیز -- فکر ، یک کلمه -- ، برای من نیست ، من در مورد آن ناراضی هستم.

و در حالي که من بايد استاد، من برده شدم چگونه می توانم تحمل کنم که؟

 

سوم راه است

عشق قهرمانانه، عشق بزرگ شده، عشق فداکار.

 

این سه عشق را من شادی در راه فوق العاده، چرا که آنها را تا روح قادر به اقدامات فراتر از نقاط قوت خود را، از آن عمل می کند فقط با قدرت من.

 

اونا را دوست دارد روح رشد با همکاری غیر- فقط برای افزایش عشق خود را به من، بلکه که از ديگر.

 

این روح خواهد آمد به تحمل همه چیز، حتی مرگ، به پیروزی بر همه چیز و قدرت به من بگو:

"من هیچ چیز دیگری، در حالی که من عاشق تو هستم

 

به این ترتیب، روح نه تنها مرا در او متولد خواهد کرد، بلکه مرا خواهد ساخت رشد کن

من بهشت زیبایی را تشکیل خواهم داد در قلبش"

 

در طول که او این را گفت، من به او نگاه کردم

و، کوچک به عنوان او بود، او ناگهان چاق شد،

به گونه ای که من هستم کاملاً پر از اون باقي ماند بعدش همه چيز ناپديد شدم

 

من در لحظاتي که ملکه مادر به عیسی کودک شیر داد. I داشتم ميگفتم:

"چه خبر بود بین نامرد ترین مادر و عیسی کوچک؟ به این لحظه ای، احساس کردم عیسی در من حرکت می کند و من به من شنیده بگو:

"من دختر، وقتی شیر را از سینه دخترم مکی کردم مادر شیرین،

من در همان زمان مکش بود عشق قلبش

خيلي بيشتر از اين بود آخرین بار از اولین کسی که داشتم می خوردم.

 

بود

-انگار داره بهم مي گه: "من دوستت دارم، دوستت دارم، ای پسرم!" و

-که من جواب دادم، "دوستت دارم، دوستت دارم، ای مادر"

 

و من تنها نبودم

به "دوستت دارم"، پدر،

روح مقدس و همه خلقت-

فرشتگان، قدیسان، ستاره ها، خورشید، قطره های آب، گیاهان،

گل، دانه های شن و ماسه، همه عناصر - به من پیوست در گفت :

 

«ما دوستت داريم، ما ای مادر خدای ما، در عشق ما، ما را دوست دارم خالق"

 

مادرم همه چيز بود آب گرفتگی شد

حتی یک کوچک هم نبود فضایی که در آن او نمی شنود من به او بگویید من او را دوست داشتم.

عشق او پشت سر بود همه اینها، تقریبا به تنهایی، و تکرار:

"دوستت دارم، دوستت دارم"

 

با این حال ، او می تواند به من مطابقت ندارد.

چون که عشق موجود محدودیت های خود را دارد، زمان خود را. در حالی که عشق من بی وقفه، بی پایان، ابدی است.

 

همین اتفاق می افتد به هر روح وقتی که او به من می گوید:

"دوستت دارم!"

I همچنین به او می گویند، "من شما را دوست دارم،"

 

و همه خلقت با من می پیوندد با دوست داشتن او را به از طریق عشق من.

 

اوه! اگر موجودات درک خوب و افتخار آنها از خود

به سادگی با خودم گفتم دوستت دارم

 

این کافی است برای یک خدا به

-آنها را با پاسخ دادن به افتخار: "من هم دوستت دارم"

 

من در ايالت خودم بودم معمول

من احساس می کردم زمین زیر پای من می لرزاند و می خواستم سرقت. احساس نگرانی کردم و فکر کردم:

"خداوندا" سرورم، چه خبر شده؟"

او به من می گوید در من داخلی: "زلزله!" با هیچ چیز اضافه کردن. من تقريباً به اون توجه نکردم

من ادامه فعالیت های درونی من به عنوان در معمول.

 

حدود پنج ساعت بعد

ناگهان احساس کردم قابل ملاحظه ای زلزله. به محض اينکه اون داشت متوقف شد، کمی گیج.

I من خودم را از بدنم پیدا کردم و توانستم چیزهایی را ببینم وحشتناک با این حال ، این دیدگاه به سرعت ناپدید شد.

و من خودم را در فضای داخلی کلیسا.

 

مرد جوانی با لباس سفید و از محراب به من آمد. فکر کنم بود سرورم، اما مطمئن نيستم.

نزدیک شدن به من و با یک نگاه اون بهم گفت بيا

 

من بدون حرکت

با فرض اين که اون در روند ارسال طاعون گفتم:

"خداوندا" آیا شما واقعا می خواهید به من در حال حاضر؟" مرد جوان خود را انداخت پس در آغوش من

 

درون من، من آن را شنيدم که گفتم:

"بیا دخترم، تا که من می توانم با جهان به پایان برسد.

 

من قصد دارم به نابود کردن یکی از خوب بخشی از

-زلزله،

-سیل و

-جنگ ها

 

بعدش برگشتم پیش خودم بدن.



 

من در کمی مراقبه و من به خودم گفتم:

 

"من بچه کوچک ، - چقدر مشکل شما می خواهید به برای ارسال! این کافی نبود برای شما به شکل یک فرد بالغ آمده است.

 

شما او همچنین می خواست به شکل یک نوزاد و رنج می برند در منازل،

-در سکوت و

-در در پاهای خود، از انسانیت کوچک خود را، در دست شما، و غیره. چرا همه اینها؟"

 

همانطور که فکر می کردم به این او در من هم زده و به من گفت:

 

دخترم، آثار من کامل هستند.

من می خواستم به عنوان یک کمی آمده کودک به deify

-همه فداکاری های کوچک و

-همه اقدامات کوچک

نسبت به اوایل کودکی وجود دارد.

 

بنابراین ، تا زمانی که بچه ها شروع به ارتکاب جرم می کنند،

-همه چيز در من جذب مي شود دوران کودکی و

-همه چيز توسط من قابل انکاره

 

هنگامی که شروع به ظاهر شدن، پس شروع می شود

-جدايي بين من و موجود،

-جدا شدن دردناک برای من و غمگین برای او."

 

بهش گفتم:

"چگونه می توان این کار را انجام داد؟ از زمان نوزادان

زیر سن عقل هستند، و

بنابراین قادر به برنده شدن نیست حقاً؟"

 

او ادامه می دهد:

"اول، چون من به فضل خودم و ثانيه چون

-اين ميل اونا نيست که می تواند آنها را از به دست آوردن حق، جلوگیری از

-اونا در حالت اوایل کودکی به عنوان مورد نظر من.

 

باغبان که کاشته گیاه

- نه تنها افتخار توسط آن،

-اما اون ميو ها رو درو مي کند

حتی اگر گیاه ندارد استفاده از یک دلیل.

 

این مورد برای یک صنعتگر که مجسمه مجسمه ، و برای بسیاری دیگر

چيزها

فقط از بین می بره همه چیز و جدا موجود از خالق.

 

برای هر چیز دیگری، حتی برای ساده ترین چیزها،

-همه از طریق من به موجودی می آید و

-همه چيز با مارک به من برميگرده از افتخار خالق. »

 

این است که با منفور بزرگ و از روی بی قراری که من به صحبت کردن در این مورد ادامه خواهم داد که از 28 دسامبر وارد در مورد زلزله.

 

داشتم به اين فکر ميکردم که سرنوشت

-بسیاری از مردم فقیر به خاک سپرده شد زندگی در زیر آوار، و همچنین

-در که از عیسی مسیح ایشار نیز در زیر به خاک سپرده شد آوار

 

به خودم گفتم:

"به نظرم می رسد که خداوند باید به چنین افراد بگویید:

 

"من از سرنوشتی مشابه رنج می برم تو به خاطر اين که تو رو به خاطر اين کارها مي کني.

-من با شما بایستید تا به شما کمک کند و به شما قدرت بدهد.

-خيلي دوستت دارم که کافي باشه آخرین عمل عشق از طرف شما به طوری که شما ممکن است نجات داد و

تا تمام شریران را نادیده بگیرم شما در گذشته انجام داده اید."

 

آه! خوب من، زندگی من و تمام من، من دوستت دارم

-زير آوار و

-هر جا که هستي

من آغوش خود را برای شما می فرستم، من بوسه و تمام انرژی های من

-برای نگه داشتن شما شرکت.

اوه! چگونه آرزو می کنم که می توانستم

-از سر راه برو بيرون و

-خودت رو جاي بيشتري قرار مي دي راحت تر و شایسته تر از شما! اون موقع، من عیسی شایان ستایش به من گفت به سمت داخلی:

دخترم

تو یه جایی در موردش حرف زدی عشق بیش از حد

که من برای مردم دارم، حتی وقتی که من آنها را تعقیب می کنم.

 

با این حال ، بیشتر وجود دارد.

بدانید که سرنوشت من در ساکرامنت از ایثار است شاید کمتر ناراضی تحت سنگ ها نسبت به تابرناکلس

 

قربانی هایی که کشیش ها و مردم مرتکب شده اند بسیاری از

-که من از پایین رفتن به دست آنها و به دست آنها خسته می شود. قلب ها، تا نقطه احساس آنها را به نابودی تقريباً همه

 

و در مورد بلند پروازی ها و رسوایی برخی از کشیش ها؟

همه تاریکی در آنها دیگر نوری که قرار است باشد.

 

و وقتي که اونا ارتباط نور من رو متوقف کردن

مردم به بیش از حد سقوط و

عدالت من مجبور به نابودشون کن"

 

رنج زیادی از تنهایی به علت عدم حضور او و ترس از اینکه برخی از لرزش های خشونت آمیز زمین درست در اینجا رخ نمی دهد،

من آنقدر غرق شده بودم که احساس کردم دارم ميميدم

 

عیسی به عنوان سایه آمد و با دلسوزانه به من گفت:

 

دخترم، اين احساس رو نکن تحت ستم

به خاطر تو، من نجات مي دم اين شهر آسيب جدي ديده

 

اگر من نباید به مجازات ادامه داد: به جای تبدیل، مردم

شنیدن در مورد تخریب سایر استان ها،

می گویند این مناطق که علت این مجازات ها هستند و آنها همچنان به بهم توهين کن!

 

چقدر کور و احمق هستند!

آیا همه زمین در نیست دست من؟

نمی توانم آبه ها را باز کنم در مناطق خود و بلع آنها را بیش از حد؟

 

تا اين رو به اونا نشونشون مي دم

I باعث زلزله در نقاط دیگر که در آن معمولا هیچ کدام وجود دارد."

 

همانطور که او این را گفت ، او به نظر می رسید

-دست های خود را به سمت مرکز زمین

-ي آتش گرفتن و

-نزدیک شدن به آن را از سطح زمین.

بعدش زمين تکان خورد و زلزله احساس شد، به برخی از مکان های با شدت بیشتری نسبت به دیگران.

 

او می گوید:

"این تازه آغاز کار است. مجازات؛ در آخر چه خواهد بود؟"

 

پس از دریافت قدیس ارتباط

من تعجب می کردم که چه باید بکنم به منظور جلب حتی نزدیک تر به عیسی مسیح پر برکت.

 

او به من گفت:

"تا تو رو حتي نزديکتر کنماز من،

-تا حد ذوب شدن وجودت در معدن

-به عنوان معدن ذوب شده است به شما

شما باید در همه چیز این را که از من است و ترک آنچه از شما است.

 

اگر شما وجود دارد

-فقط به اين فکر کنم که چیزهای مقدس،

-فقط به خوبي ها نگاه کني و

-فقط به دنبال افتخار و افتخار خدا، شما باید روح خود را ترک و ازدواج با من.

 

اگر شما صحبت می کنند و عمل تنها برای خوب و از روی عشق به خدا،

شما دهان و دست خود را ترک

جایگزینی آنها با من دهن و دستم

 

اگر شما همیشه راه رفتن مقدس، و در مسیرهای مستقیم،

شما با پاهای من راه خواهید رفت. اگر شما قلب فقط من را دوست دارد،

-تو اون رو با قلب من جایگزین میکنی تا فقط با عشق من دوست داشته باشم، و به همین دلیل برای هر چیز دیگری.

 

بنابراین، شما در پیچیده خواهد شد همه چیز من و من از همه شما. می تواند وجود داشته باشد اتحادیه نزدیک تر از آن؟

 

اگر روح به نقطه ای برسد

- دیگر خود را به رسمیت نمی شناسد خودش

-اما فقط وجود رو مي شناسه الهی در او،

که آیا میوه های خوب و عشاف و هدف الهی در مورد آنها.

 

اما

چقدر نا امید عشق من است و

میوه هایی که روح ها از همنوزي مي کشند

 

به نقطه ای که اکثریت باقی می ماند

بی تفاوت و

حتی منزز از این غذای الهی!"



 

داشتم به خيلي هام فکر ميکردم خصوصی سازی و به من یادآوری کرد که سالها پیش، من چند ساعت منتظر پروردگارمان بودم.

و وقتي اومد، من داشتم شکايت مي کردم که بايد قبل از اون خيلي تلاش کنم وین

 

اون بهم گفت:

دخترم

وقتی که من شما را با آمدن بدون شگفت زده که تو منتظر من هستی

-پس تو به من بدهی

اما، وقتي مجبورت کنم صبر کني برای مدتی و من می آیند بعدی ، من در بدهی هستم با تو.

و فکر میکنی کم باشه؟ که خدا به تو بدهی دارد؟» پس به خودم گفتم:

'به اون روزها ساعت ها بود، حالا روزها. کی می تواند بگوید که او چقدر به من بدهکار است؟

I فکر می کند که آنها بی حد و اندازه هستند، زیرا او از این موارد بسیار سوء استفاده کرده است. خیالات."

 

بعدش به خودم گفتم:

و چيزي که براي من خوبه که خدایی داشته باشد که به من بدهی داشته باشد؟ فکر کنم داره که با او بدهی داشته باشد یا به من بدهی داشته باشد، آن را برای عیسی مسیح همان است، چرا که در یک فوراً، او می تواند آنقدر به روح بدهد تا برابر شود و حتی از بدهی هایی که ممکنه داشته باشه پیشی میگیره

بنابراین ، تمام بدهی های آن هستند لغو شد."

 

وقتي داشتم فکر ميکردم بنابراین. عیسی مسیح برکت به من گفت در داخل:

 

دخترم، احمقانه حرف ميزني

در کنار "کمک های مالی" خود به خود" که من به روح را، "هدیه وجود دارد اجباری".

از نظر کمک های مالی خود به خود، من می توانم آنها را انجام دهد یا آنها را انجام نمی دهد، آن است انتخاب من، برای من به هیچ چیز محدود است.

برای آنچه که کمک های مالی اجباری است، همانطور که در مورد شما، من موظف به دادن آنچه روح می خواهد و اضافه کردن هدیه.

 

تصور کنید یک نجیب زاده و دو مردم یکی از آنها پول خود را در دست آقایان باقی می ماند و دیگری نه.

این نجیب زاده می تواند به هر دو بدهد مردم، اما کدام یک امن ترین برای به دست آوردن آنچه او است می خواهد در صورت نیاز:

کسی که پول بین دست اون مرد يا اون يکي که هيچکس رو نداريم؟

واضح است که شخص کسی که پول خود را در دست آقایان نگه می دارد کسی است که تمام شرایط خوب، شجاعت، اعتماد به نفس برای رفتن از آقایان بپرسید که به چه چیزی نیاز دارد.

 

علاوه بر این، اگر او را مردد می دید برای دادن آنچه او می پرسد ، او می تواند به او بگویید صادقانه بگویم : "عجله کنید و به من چه من نیاز دارم

براي چيزي که ازت مي پرسم اينطور نيست شما به شما تعلق ندارد، اما مال من است."

 

از طرف دیگر، اگر کسی که چیزی ندارد سپرده در دست آقایان می رود به او را برای او را ببینید یه چیزی میخواستم

-اون ترسو انجامش مي ده ، بدون اعتماد، و

-اون آقایی که انتخابش رو داشته باشه کمک به او یا نه.

 

این تفاوت است که بین بدهی بودن با کسی یا نبودن وجود دارد.

شما می تواند مزایای بسیار زیاد شما باید به من را درک به عنوان بدهی خود را."

 

وقتی داشتم می نویسم، فکر یکی دیگر از مزخرف :

"وقتی که من در بهشت هستم، من عیسی عزیز، شما احساس می کنید تحریک شده است که شما انباشته بدهی های زیادی به من

در حالی که اگر شما در حال حاضر آمده، از آنجا که من در بدهی با شما باشد، شما که خیلی خوب، از اولین ملاقات ما، شما تمام بدهی های من را لغو خواهید کرد.

اما من، که بد هستم، انجام نمی اجازه نخواهد داد که همه چیز بروید و من برای پرداخت حتی بپرسید برای کوچکترین لحظه انتظار."

 

وقتي داشتم اينطور فکر ميکردم، اون به من گفت به سمت خود:

 

دخترم، من نتونم تحریک شده، اما خوشحال

چون بدهی های من بدهی است عشق و اینکه من می خواهم خیلی بیشتر در بدهی با شما از مخالف.

در واقع، این بدهی هایی که من با شما خواهد شد تعهد و گنجینه

که من در قلب من نگه دارید برای ابدیت و

که به شما این حق را می دهد که بیشتر از دیگران دوست داشته باشید.

 

این شادی و شکوه بیشتری خواهد بود برای من و شما خواهد شد حتی برای پاداش تا آه، یک دقیقه، یک میل، ضربان قلب.

 

و هر چه بیشتر از شما بخواهید شوق و حرص و شوق، لذتی که به من می کنی بیشتر خواهد بود خواهد داد، و بیشتر من به شما بدهد.

حالا خوشحالی؟"

 

من گیج شده بودم و نکردم می دانستم چه چیز دیگری برای گفتن.



 

بودن در ایالت من معمولاً با خودم می گفتم:

"چه زندگی بی فایده ای که من! چه کار خوبي دارم انجام مي دم؟ همه چيز تمام شد! بیشتر نه مشارکت در شاخ، صلیب و ناخن.

همه چیز واقعا تمام شد!

 

من احساس می کنم بسیاری از درد و رنج، در حتی قادر به هم بزنید، اما اینها روماتیسم هستند، چیزی کاملا طبیعی است.

 

تنها چيزي که با خودم گذاشتم اينه که فکر کنم از اشتیاق خود و اتحاد از خواهد شد من با او، با ارائه او آنچه او رنج می برد و با ارائه او همه من باشد، همانطور که او می خواهد و برای هر کسی که او می خواهد.

اما به غیر از اون، چیزی جز بدبختی متاسفم نیست پس هدف از زندگی من چیست؟"

 

در حالی که من فکر می کردم مثل این، عیسی مسیح برکت آمد مانند رعد و برق و او به من گفت:

 

دخترم، مي دوني کي هستي؟

"لوئیسا از شور و شوق از تابرناکل"

 

وقتی رنج هایم را با تو در میان می گذاریم، شما "از کالواری" وقتی که من نمی کنم، شما "از تابرناکل" هستید.

ببین این چقدر درست است.

در تابرناکل، من هیچ چیز در خارج از نشان می دهد، و نه صلیب، و نه شاخ با این حال،

خودم رو مي تونم به هم برسونم نسبت به کالواری:

دعاهای من هم همینطور است،

پيشنهاد زندگي من ادامه داره

ویه من تغییر نمی کند،

من با تشنگی برای رستگاری می سوزم روح، و غیره.

 

"من می توانم بگویم که

-چيزي از زندگي مقدس من و

-اونا زندگی فانی من همیشه یکسان است

آنها به هیچ وجه کاهش یافته است، اما همه چیز داخلی است.

 

در نتیجه

-انگار که ميل تو هم همينطوره که وقتی رنج هایم را با تو در میان می گذاریم،

-اگر پیشکش شما هم همین طور است،

- اگر فضای داخلی شما متحد باقی می ماند به من و وکيه ام، حق با من نيست که اين رو بگم

شما "لوئیسا از شور از تابرناکل؟"

تنها فرقش اينه که

وقتی که من شما را در شرکت رنج های من، تو در زندگی فانی من شرکت میکنی

-من دنياي طاعون ها رو از دست دادم بزرگتر.

وقتی که من شما را مجبور به شرکت در رنج های من،

-من جهان را مورد تعقیب قرار می دهی و تو در زندگی من شرکت میکنی ساکرامنتال با این وجود، این زندگی من در هر دو مورد است."

 

داشتم کتابی می خواندم که در آن ذکر شده بود روش های مختلف رفتار داخلی با عیسی مسیح و چگونه او پاداش روح با بیش از حد از فضل و عشق.

 

I آنچه را که من می خواندم با آنچه عیسی به من آموخته بود مقایسه کنید در این سوال و که به نظر من مانند یک دریای وسیع در مقایسه با رودخانه کوچک آنچه که من می خواندم در کتاب.

و من فکر کردم، "اگر این درست باشد، چه کسی می تواند بگوید که چند نفر فضل عیسی دوست داشتنی من همیشه به من می ریخت و چگونه او مرا دوست دارد!"

 

در حالی که من سرگرم این افکار و اینکه من در حالت معمول خود بودم، عیسی خوب من به طور خلاصه آمد و او به من گفت:

 

"من دختر

شما هنوز زیاد نمی دانید خوب، انتخاب شدن به عنوان قرباني يعني چي به عنوان یک قربانی

من در خودم شامل همه کار موجودات، رضایت آنها، آنها پاداش، اعمال عبادتی و اعمال خود را لطفا.

بنابراین ، من برای هر یک از که آنها باید خودشان انجام می داد.

 

به طور مشابه، در به عنوان یک قربانی،

-تو مجبور نیستید خودتان را با دیگران مقایسه کنید،

-اما در شما وجود داشته باشد ، نه فقط شخص، اما همه مردم.

 

و از آنجا که شما باید برای همه عمل می کنند، پس بايد بهت بدم

نه فضلی که من می کنم به یک فرد واحد،

اما به اندازه کافی فضل به برابر کسانی که من به همه مردم می دهد با هم گرفته شده است.

 

به همین ترتیب، عشقی که به شما می کنم باید از آن چیزی که من به همه مردم می دهد پیشی گرفت با هم گرفته شده است.

چون گریس و عشق همیشه دست در دست.

آنها همان گام را دارند، همان اندازه گیری، و جریان از همان ویل.

عشق جذب گریس و با تشکر جذب عشق، این دو جدایی ناپذیر هستند. این چرا دیدی

-دریای وسیعی که من قرار دادم در شما و

-رودخانه های کوچکی که من دارم قرار داده شده در دیگران است."

 

من احساس اشتباه در مقایسه تمام فضل من به من دریافت کرده اند خيلي بدي و شروري بزرگي بود

 

بودن در ایالت من معمولاً خودم رو از بدنم بيرون ميکردم او به من گفت به نظر می رسید در برزک روح که من می دانستم.

گفتم، "بهم بگو، چي آیا دولت من در برابر خدا است؟ من خيلي نگرانم این موضوع."

 

او گفت:

"این بسیار آسان است به بدانید که آیا وضعیت شما خوب است یا بد.

اگر شما لذت بردن از درد و رنج، آن است که شما در یک حالت خوب هستند.

اگر شما آن را دوست ندارم رنج می برند این است که شما در یک حالت بد هستند.

 

در واقع، وقتی که شما قدردانی رنج می برند این است که به قدردانی از خدا.

و در قدردانی از خدا، یکی نمی کند ممکن است او را ناخوشایند.

 

چیزهایی که ما قدردانی می کنیم، آنها ارزش، گرامی و محافظت بیش از خود.

آیا آیا ممکن است که کسی می خواهد آسیب برای خود؟

بنابراین، غیر ممکن است به ممکن است خدا را در صورت قدردانی ناامید کند." پس از آن، عیسی مسیح برکت آمد به طور خلاصه و او به من گفت:

دخترم، تقريباً در همه چيز وقتی این اتفاق می افتد، موجودات به تکرار ادامه می دهند:

"چرا؟ برای چه? برای چه?

برای چه اين بيماري؟ چرا اين حالت ذهني؟ چرا این کک؟ و بسیاری دیگر از "چرا".

 

"پاسخ به این "چراها"

بر روی نوشته نشده است زمین، اما در بهشت.

 

در آنجا، همه جواب ها را خواهند خواند. آیا می دانید که این "چرا" از کجا می آیند؟ از خودخواهی که از عشق به خودت نشات گرفته

آیا می دانید که در آن ایجاد شد؟ اين "چراها"؟ تو جهنم

که اولین کسی بود که تلفظ کرد کلمه "چرا"؟ یه شیطان

اثرات اولین "چرا" بودند

- از دست دادن بی گناهی در بهشت زمینی،

-جنگ احساسات نامتاطم

-خرابی بسیاری از روح و

- مجموعه ای از زندگی.

 

داستان "چرا" طولانی است.

کافی است به شما بگویم که او هیچ شری در دنیا وجود ندارد که علامت "چرا".

 

"چرا" است نابودی حکمت الهی در روح.

 

و آیا می دانید که در آن "چرا" دفن ميشي؟

در جهنم، برای بازگرداندن روح از دست رفته بدون استراحت برای ابدیت، بدون آنها ممکن است صلح را پیدا کند.

 

هنر از "چرا" این است که جنگ در روح بدون راه به عقب بريم"

حتی برای نزدیک تر شدن به من

تا حد ذوب شدن وجودت در من به عنوان معدن به مال شما ذوب شده است،

- شما باید در همه چیز این را که از من است و

-تو بايد چيزي که ازت هست رو ترک کني

 

اگر داري به اونجا مي ري

به فکر کردن فقط از چیزهای مقدس،

تا فقط به خوبي ها نگاه کني و

به دنبال تنها شکوه و افتخار خدا، شما روح خود را ترک و ازدواج معدن.

 

اگر شما صحبت می کنند و عمل تنها برای خوب و از روی عشق به خدا، شما دهان و دست های خود را ترک کنید

جایگزینی آنها با من دهن و دستم

اگر شما همیشه راه رفتن مقدس، و در مسیرهای مستقیم شما با پاهای من راه رفتن.

انگار قلبت فقط من رو دوست داره

شما آن را با قلب من به عشق تنها با عشق من جایگزین, و و برای هر چیز دیگری.

 

بنابراین، شما در پیچیده خواهد شد همه چیز من و من از همه شما. می تواند وجود داشته باشد اتحادیه نزدیک تر از آن؟

http://casimir.kuczaj.free.fr//Orange/afganski.html