کتاب بهشت
http://casimir.kuczaj.free.fr/Orange/perski.html
جلد 18
عیسی من، به من قدرت عطا کن، ای که تمام اکراهی را که میخواهم بنویسم، میبینی، تا جایی که
- اگر اطاعت مقدس و ترس از نارضایتی شما نبود،
-دیگر یک کلمه هم نمی نوشتم.
محرومیت های طولانی شما مرا احمق می کند و نمی توانم کاری انجام دهم. بنابراین من به کمک زیادی نیاز دارم تا آنچه اراده شما در گوش من زمزمه می کند را روی کاغذ بیاورم. دستت را به من بده و همیشه با من بمان.
من در اراده الهی ادغام می شدم و سعی می کردم خدا را شکر کنم.
-به خاطر تمام کارهایی که او در خلقت انجام داد
-برای عشق به موجودات
این فکر به ذهنم خطور کرد
-که این شیوه دعا باعث رضایت عیسی من نشد و
-این محصول ناب تخیل من بود.
عیسی همیشه مهربانم در حال حرکت در من به من گفت:
«دخترم، باید بدانی
- شکرگزاری خدا به خاطر همه چیزهایی که آفریده به دور از نارضایتی خداوند است.
- که این یک حق الهی و از اولین وظایف مخلوقات است.
آفرینش برای عشق به مخلوقات ساخته شده است. عشق ما به آنها آنقدر زیاد بود که
- در صورت لزوم،
- به اندازه موجودات، آسمان، خورشید، ستاره، زمین، دریا، گیاه و غیره خلق می کردیم.
تا هر کس جهان خود را داشته باشد.
در واقع، در آغاز، آدم تنها کسی بود که از مزایای خلقت برخوردار بود.
و اگر جهان ها را تکثیر نکرده باشیم، همینطور است
- زیرا در واقعیت،
-هر موجودی می تواند به طور کامل از خلقت لذت ببرد، گویی مال خودش است.
"کسی که نمی توانست بگوید
"خورشید مال من است" و هر قدر می خواهید از نور آن لذت ببرید
یا «آب مال من است» و به اندازه نیاز از آن استفاده کنید،
یا «زمین، دریا، آتش، هوا مال من است» و غیره ؟
اگر بعضی چیزها برای انسان کم است،
یا اگر گاه زندگی او سخت است به خاطر گناهی است که
- مانع از دسترسی به مزایای من،
- نمی گذارد چیزهایی که آفریده ام نسبت به موجودات ناسپاس بخشنده باشد.
«هر آفریده ای جلوه ای از محبت خداوند به مخلوقاتش است.
آنها موظفند محبت و سپاس خود را به خداوند نسبت به این نعمت بزرگ ابراز کنند. همچنین اولین وظیفه آنها در قبال خالق است.
عدم انجام این وظیفه، تقلبی بزرگ از جانب آنان در برابر خالق خواهد بود.
«این وظیفه آنقدر مهم است که مادر آسمانی من ،
-کسی که شکوه، دفاع و منافع ما را در دل داشت،
- از همه مخلوقات از کوچک تا بزرگ گذشت تا به نام همه مخلوقات بر آنها مهر بگذارد.
از عشق،
از شکوه و
با تشکر از خالق
انسانیت من نیز با پیروی از مادرم این وظیفه مقدس را انجام داد.
این باعث شده است که پدرم با انسانیت گناهکار مهربان باشد. پس دعاهای مادرم و من هستند.
آیا نمی خواهید این دعاها را هم تکرار کنید؟
در واقع، برای این شما را فراخوانده ام تا در اراده من زندگی کنید:
برای ارتباط با ما و
تا شما اعمال ما را تکرار کنید».
پس از این سخنان عیسی، من شروع به دنبال کردن همه چیزهای آفریده کردم تا بر هر یک مهر بگذارم.
از عشق،
از شکوه و
سپاسگزاری _
تقدیم به خالق از طرف همه مخلوقات.
فکر کردم آنجا فوک ها را دیدم.
-از ملکه مادرم و
- از عیسی محبوب من.
این مهرها
هارمونی باشکوهی بین بهشت و زمین ایجاد کرد
برای پیوند آفریدگار به مخلوقات.
آنها مانند سونات های آسمانی شایان ستایش بودند.
عیسی شیرین من افزود:
"دخترم، همه چیزهای آفریده شده ناشی از اراده ماست. آنها نمی توانند جایگاه یا نقش خود را تغییر دهند.
آنها مانند آینه هایی هستند که صفات خداوند را منعکس می کنند:
اندکی از قدرتش
دیگران زیبایی او را
دیگران خوبی او،
دیگران بی نهایت آن،
دیگران نور آن و غیره
آنها با صدای لال خود به مردان می گویند که خدا چقدر آنها را دوست دارد.
انسان نیز مانند سایر موجودات با اراده ما آفریده شده است.
با این حال، در مورد او، موارد بیشتری وجود دارد:
- تراوش سینه ماست،
- بخشی از خودمان
ما آن را با اراده آزاد آفریدیم،
تا در زیبایی، حکمت و فضیلت بیش از پیش رشد کند.
در تشبیه ما می تواند مال و فیض خود را چند برابر کند.
اوه اگر خورشید اختیار داشت و می توانست از یکی دو خورشید بسازد، از دو چهار خورشید بسازد، چه شکوهی،
- چه افتخاری به خالق خود نمی داد
-چه افتخاری به خودش نمی داد؟
"چقدر چیزهایی که اشیاء خلق شده قادر به انجام آنها نیستند
-چون آنها اراده آزاد ندارند
-زیرا آنها برای خدمت به انسان آفریده شده اند.
تمام عشق ما معطوف به انسان بوده است. ما تمام خلقت را در اختیار او قرار دادیم. ما همه چیز را طبق او سازماندهی کردیم،
تا بتواند از کارهای ما به عنوان سنگ پله استفاده کند
برای نزدیک شدن ،
تا ما را بشناسد و دوست داشته باشد
علاوه بر این، آنچه درد ما نیست
-وقتی آن را در زیر اشیاء ایجاد شده می بینیم،
-وقتی روح زیبایش را زشت از گناه می بینیم، دیدن آن وحشتناک است!
انگار همه چیزهایی که خلق کردیم کافی نبودند
برای ارضای عشق خود به انسان و حفظ اراده آزاد او،
- گرانبهاترین هدیه را به او دادیم:
اراده ما
این هدیه را به عنوان اولین اصل به او دادیم
از زندگی اش ه
از اعمال او
او که باید از نظر لطف و زیبایی رشد کند، به این اراده عالی نیاز داشت. این
- این فقط در کنار اراده انسانی او نبود، بلکه
- مجبور شد او را جایگزین کند تا عمل او را هدایت کند.
Hélas, l'homme a méprisé ce grand cadeau! Il n'a même pas voulu le connaître.
Dans la mesure où l'homme accepte notre Volonté comme principe de sa vie,
-il croît continuellement en grâce، en lumière et en beauté،
-پاسخ au ma premier de la Création, et
-nous recevons par lui la gloire qui nous est due pour toute la Creation.
Je me fusionnais dans la Divine Volonté et، avec mon faible amour، je louais Jésus pour tout ce que، dans la Creation، il a fait pour la race humane.
برای اینکه به عشقم ارزش بیشتری بدهم، عیسی در درون من حرکت کرد و شروع کرد به همراهی من در کاری که انجام می دادم.
او به من گفت:
"دخترم، همه چیزهای آفریده شده برای انسان ساخته شده اند . این چیزها پا ندارند، اما کار می کنند.
آن ها حرکت می کنند
-یا برای یافتن مرد،
-یا اجازه دهید خود را توسط او پیدا کنید.
نور خورشید از بلندی های بهشت خارج می شود تا به سوی انسان بیاید، او را روشن و گرم کند.
آب در دسترس انسان قرار می گیرد تا او را شاداب کند، تشنگی او را رفع کند و حتی وارد باطن او شود.
دانه ها خود را به خاک القا می کنند تا میوه خود را به نفع انسان تولید کنند.
هیچ آفریدهای وجود ندارد که جذبه، حرکتی به سوی موجودی که خالق برایش مقدر شده است، تجربه نکند.
اراده من بیدار است
- نظم و هماهنگی در همه جای آفرینش حاکم است
- به نفع انسان.
با این حال، هر کس از اراده من تشکر کند که او
نور خورشید برای روشن و گرم کردن آن،
آب برای رفع تشنگی
نان برای رفع گرسنگی،
گل و میوه برای آرامش او، ه
خیلی چیزهای دیگر برای خوشبختی او؟
از آنجایی که اراده من همه چیز را برای انسان انجام می دهد،
آیا درست نیست که انسان برای تحقق اراده من دست به هر کاری بزند؟
"آه! اگر می دانستی چه عیدی در موجودات مخلوق وجود دارد که من برای خدمت به مخلوقی که در اراده من زندگی می کند می آیم!
اراده من در مخلوقات کار می کند و اراده من در چیزهای مخلوق کار می کند
بوسیدن عاشقانه e
برای اعجوبه بزرگ آفرینش ، سرود پرستش خالق را بخواند .
چیزهای خلق شده وقتی به موجودی خدمت می کنند که در اراده ای زندگی می کند که به آنها جان می دهد احساس افتخار می کنند.
در عوض اراده من احساس رنج می کند.
-در مقابل همین چیزهای آفریده شده
- وقتی موجوداتی که در اراده من زندگی نمی کنند باید خدمت کنند.
این توضیح می دهد که چرا گاهی عناصر با انسان مخالفت می کنند.
-به آن ضربه زدن e
-برای تنبیه او
این عناصر نسبت به انسان احساس برتری می کنند، زیرا انسان خود را زیر آنها قرار داده و اراده خالق را ترک کرده است.
آنها خودشان از آغاز خلقت به این اراده وفادار مانده اند.
پس از این سخنان عیسی، شروع به تفکر کردم
عید عروج مادر آسمانی ام .
عیسی نازنینم با لحنی لطیف و تکان دهنده به من گفت:
دخترمن
نام اصلی این عید باید عید اراده الهی باشد.
این اراده انسان است که
-آسمان بسته
- پیوندها را با خالق شکست،
- باب بدبختی و رنج را باز کرد و
- به ضیافت آسمانی که مخلوق از آن لذت می برد پایان دهید.
ملکه مادر من،
- با انجام مداوم اراده یهوه
- می توان گفت زندگی او فقط اراده الهی بوده است.
-بهشت را باز کرد و جشن ها را با موجودات به بهشت بازگرداند.
با هر عملی که در وصیت عالی انجام داد،
یک مهمانی در بهشت بود،
فقط برای تزئین این تعطیلات تشکیل شده است، و
ملودی ها برای مسحور کردن اورشلیم آسمانی ساخته شده اند.
علت واقعی این جشن ها این بود:
اراده ابدی که در مادر آسمانی من عمل می کند.
این خواهد بود
- در شگفتی های خود کار کرد که آسمان و زمین را شگفت زده کرد.
- او را با پیوندهای ناگسستنی عشق به خداوند زنجیر کرد و
- کلمه را در رحم مادرش خوشحال کرد.
فرشتگان با طلسم تکرار کردند:
«این همه جلال و عزت و عظمت و شگفتی از کجا در این مخلوق آمده است؟
اما از تبعید می آید!»
آنها متحیر و لرزان دریافتند که اراده خالقشان در آن کار می کند و گفتند:
"مقدس، مقدس، مقدس! عزت و جلال به اراده پروردگار مقتدر ما! سه برابر مقدس است کسی که این اراده عالی را در او عمل می کند!"
مهمتر از همه، وصیت من است که در عید عروج والده مقدسم جشن گرفته می شود.
این اراده من بود که مادرم را به چنین ارتفاعی رساند. هر چیزی که می توانست برای او اتفاق بیفتد
- چیزی نبود
- بدون شگفتی که ویل من در آن عمل کرد.
این اراده من است که آن را به او می دهد
باروری الهی را اعطا کرد
او را مادر کلمه کرد.
اراده من بود که این کار را کرد
- همه موجودات را در بر می گیرد،
- مادر همه شوید و هر یک را با عشق مادری الهی دوست بدارید. این اراده من بود که او را ملکه همه مخلوقات کرد.
هنگامی که مادرم در روز رستاخیز وارد بهشت شد،
- اراده من برای همه آفرینش بسیار مورد احترام و جلال قرار گرفت
- و جشن بزرگی که از آن زمان تاکنون متوقف نشده است، در بهشت آغاز شده است.
اگرچه بهشت قبلاً توسط من باز شده بود
و اگرچه قبلاً مقدسین زیادی وجود داشتند،
زمانی که ملکه آسمانی، مادر عزیزم، به بهشت رسید، این جشن بزرگ اراده من آغاز شد.
مادر من اولین عامل این جشن بود، او که در وصیت من بود
او شگفتی های بسیاری را انجام داده بود و
- که او را در طول زندگی زمینی اش به خوبی مشاهده کرده بود.
اوه چگونه تمام بهشت اراده ابدی را ستود
- هنگامی که در میان بارگاه آسمان ظاهر شد
- این ملکه والا همه هاله نور خورشید اراده الهی!
ما او را دیدیم که تماماً به قدرت فیات عالی آراسته شده بود ، زیرا یک ضربان قلب او وجود نداشت.
که این فیات روی آن چاپ نشده بود.
همه نیمه خداها با تعجب به او نگاه کردند و گفتند: «برو بالا، حتی بالاتر برو!
درست است که او که اینقدر به فیات عالی احترام گذاشت
که از طریق آن خود را در میهن بهشتی می یابیم،
- دارای بالاترین تاج و تخت e
- باشد که او ملکه ما باشد!
بزرگترین افتخاری که در آن روز نصیب او شد همین بود
مشیت الهی مورد احترام قرار گرفت».
روزهای من برای محرومیت عیسی نازنینم بیشتر و تلخ تر می شود.
آنچه باقی می ماند اراده اوست،
این میراث گرانبهایی که دیدارهای متعدد او بر روح بیچاره من گذاشته است.
اینجا من الان تنهام
فراموش شده توسط کسی که تمام زندگی من است.
با این حال به نظرم می رسد که او نمی تواند بدون من باشد و من نمی توانم بدون او باشم. پس اونی که اینقدر منو دوست داشت چی شد؟
چه کار کردم که او مرا ترک کرد؟ آه! عیسی، برگرد، برگرد، دیگر طاقت ندارم!
در حالی که من خیلی متاسف بودم
از دست دادن او که تمام امید و شادی من بود،
عیسی خودش را به من تحمیل کرد
که بتوانم اعمالم را در وصیت دوست داشتنی او ادامه دهم.
Il m'empêcha presque de me plaindre de sa privateion.
Ceci me laissa pétrifiée، sans le moindre réconfort، ni céleste ni terrestre.
همانطور که به این حالت وحشتناک ادامه می دادم، به رنج هایی که عیسی در طول مصائب خود متحمل شد فکر کردم . کوتاه آمد و به من گفت:
"دخترمن،
در رنج هایم همیشه همان بودم
نگاه من همیشه شیرین بود
- صورت من همیشه آرام
-کلام من همیشه آرام و با وقار است.
من چنان برابری در راهم داشتم که مردان فقط با دیدن رفتارم میتوانستند تشخیص دهند که من نجات دهنده آنها هستم.
اگرچه، از نظر شدت و تعداد،
رنج های من برای نابودی کامل من کافی بود، اینطور نبود.
در میان دشمنانم،
-من مثل یک خورشید باشکوه ساکن شدم
-با آرامش و رفتار مسالمت آمیز همیشگی ام.
دائماً با خود برابر بودن
از آن خدا و فرزندان راستین خداست.
این طرز بودن
-چاپ شخصیت الهی در روح e
- پاکی و قداست آن را آشکار می کند.
از سوی دیگر، وضعیت ذهنی ناپایدار
- دلی را آشکار می کند که توسط هوس ها ظالم شده است
- فرد را برای همه ناخوشایند می کند.
پس به شما توصیه می کنم همیشه همینطور باشید:
-برای من هم همینطور،
-همینطور با شما و
- با دیگران هم همینطور،
- حتی در رنج هم همینطور،
حتی در رنج محرومیت من
حتی اگر این محرومیت در تو و اطرافت ابرهای درد شکل بگیرد. راه های برابر شما
این نور خواهد بود که این ابرها را پراکنده خواهد کرد و
نشان خواهد داد که من در تو زندگی میکنم، اگرچه پنهان هستم .»
پس از این سخنان عیسی شایان ستایش من،
با میخ محرومیتش در قلبم به فکر کردن رنج های او در طول مصائبش ادامه دادم.
او همه ساکت بود و آنقدر مضطرب بود که ترحم مرا برانگیخت. به او گفتم:
"عشق من، چرا ساکتی؟ به نظرم می رسد که دیگر نمی خواهی با من حرف بزنی یا حتی راز و دردهایت را به من بگو."
همه احسان، گرچه در رنج بود، به من گفت :
"دخترم، سکوت گاهی بیشتر از کلمات می گوید. سکوت کردن تصمیم است
- کسی که نمی خواهد ناامید شود،
-پدری که با پسری است که خیلی دوستش دارد
در میان بچه های دیگری که بی انضباط هستند و می خواهد آنها را اصلاح کند.
آیا فکر می کنید که
-وقتی نمیام ببینمت
-وقتی تو را در رنج من شریک نمی کنم معنی دارد؟
آه! دختر من، برعکس، این یک چیز بزرگ است! وقتی نمیام،
این است که عدالت من متهم به مجازات برای ضربه زدن به انسان است:
-همه بدی های گذشته
- زلزله،
- اجناس،
در مقایسه چیزهای کمی هستند
- مصیبت هایی که در راه است،
- از جنگ بزرگ و انقلاب هایی که در حال آماده شدن هستند.
مردها آنقدر گناه می کنند که لیاقتش را ندارند
- باشد که در رنج های من شریک شوی تا آنها را از مجازاتی که سزاوارشان است رها کنی.
بنابراین صبور باشید:
اراده من فقدان حضور مشهود من را جبران خواهد کرد، حتی اگر در تو پنهان باشم.
اگر این کار را نمی کردی، آرامش لازم برای ادامه دورهای معمول خود را در ویل من نداشتی.
در واقع این من هستم که پنهان در تو، این تورها را انجام می دهم و تو. آنها را با چیزی که نمی بینید درست می کنید.
وقتی عدالتم با مجازات ها تمام شد، مثل قبل می آیم.
پس شجاع باش، منتظر من باش و نترس.
در حالی که داشت با من صحبت می کرد،
من خود را بیرون از بدن خود در میان اقوام یافتم. تقریباً در همه قابل مشاهده بود
-آمادگی برای جنگ،
-اختراع تکنیک های جدید مبارزه که فقط برای دیدن آنها ترس را برمی انگیزد.
مسیر بزرگ خانه
-les amenait à act comme des bêtes et
-les empêchait de voir qu'en blessant les autres, ils se blessaient eux-mêmes.
Ensuite، tout effrayée، j'ai réintégré mon corps، sans mon Jésus et avec un clou dans mon cœur،
parce qu'il m'avait laissée toute seule.
Je me tordais de douleur. Mon doux Jesus bougea en moi.
Soupirant devant mon pitoyable état، il me dit:
«ما فیله، سوئیس آرام، سوئیس آرام، je suis en toi، je ne t'ai pas laissée! D'ailleurs، نظر pourrais-je te laisser؟
با احترام، اما Volonté est partout.
Si tu es dans ma Volonté، je n'ai aucun endroit où aller pour me distancer de toi. Il me faudrait rendre ma Volonté limitée، ce qui est غیر ممکن است.
دونک،
-sois suree que je ne t'ai pas laissée et
- خودت را بیشتر و بیشتر در بی نهایت اراده من غوطه ور کن.»
طبق روش همیشگی من،
عیسی نازنینم را در مصائب مصائب او همراهی کردم ،
-من شکنجه محرومیت او را تقدیم کردم
به عنوان دلیلی بر عشق من به او و دلداری او.
خدای عزیزم حقش را از درون من بلند کرد.
او با انگشتانش خون و نور را بر روح بیچاره ام جاری کرد که تحت تأثیر عذاب محرومیتش قرار گرفته بود، تا جایی که عیسی متأثر شد.
برای دلداری از من به من گفت:
«دخترم، شجاعت، نترس.
هر که در اراده من زندگی می کند در مرکز انسانیت من زندگی می کند.
چرا، به همان روش
خورشید در مرکز کره خود است،
اراده الهی من در مرکز انسانیت من است.
و به همین ترتیب، بدون ترک کره خود در جایی که با شکوه نشسته است،
-خورشید نور خود را بر تمام زمین پخش می کند،
- اراده ی الهی من در انسانیت من بر هر شخص می تابد و
در هر جای زمین
چگونه انسان پیوند خود را با اراده الهی شکسته بود،
- مناسب است که از طرف او،
- من انسانیت اولین گام ها را برای انجام مجدد این ارتباط برمی دارد.
مثل این،
- با زندگی، سخنان و رنج هایش،
انسانیت من انسان را به سوی خالقش بازگردانده است
-به طوری که با ترتیبی که برای آن دوباره ایجاد شده مطابقت داشته باشد.
و
با توجه به اینکه روحی که در اراده من زندگی می کند در مرکز انسانیت من قرار دارد، هر آنچه انجام داده ام و رنج کشیده ام به سمت این روح است:
اگر ضعیف باشد به آن نیرو می دهم،
اگر کثیف باشد، خون من آن را میشوید و زینت میدهد،
دعاهای من از او حمایت می کند،
بازوهای من او را ثابت نگه می دارند و او را با ثمره زحماتم می پوشانند. به طور خلاصه، همه چیز برای دفاع و کمک به این روح انجام می شود.
و به همین دلیل است که فکر رنج های من برای شما به همان اندازه طبیعی است:
- از آنجایی که تو در اراده من زندگی می کنی،
-مصائب من مثل ابرهای نور و لطف تو را احاطه کرده است.
اراده من در حوزه انسانیت من قرار می گیرد
- کارهایم، قدم هایم، حرف هایم، خونم، زخم هایم، دردهایم و
- هر کاری که انجام داده ام به عنوان در عمل برای به چالش کشیدن انسان و
کمک و وسایل لازم را به او بدهید
تا نجات یابد و به آغوش اراده من بازگردد.
اگر اراده من مستقیماً انسان را به چالش می کشید، او می ترسید. در عوض، جذب او را انتخاب کردم
از همه چیزهایی که به دست آورده ام و رنج کشیده ام
مانند بسیاری از تشویق و وسایل
تا او را در آغوشم برگردانم
زندگی در مرکز انسانیت من،
روحی که در اراده من زندگی می کند
از ثمره تمام کارهایی که انجام داده ام و رنج کشیده ام نهایت استفاده را ببر.
اراده من به طور کامل در آن هدفی را که برای آن خلق شده است، درک می کند.
در مورد کسی که در اراده من زندگی نمی کند،
- او ممکن است راهی برای نجات پیدا کند، اما
- از تمام ثمرات خلقت و رستگاری بهره نمی برد».
به دنبال این سخنان عیسی مهربانم، به او گفتم:
"عشق من، من گیج شدم:
به من بگو که من در اراده تو زندگی می کنم و سپس مرا ترک می کنی! آه! چه شهادت سختی بر من می آوری!
تنها تو نفس زندگی را در روح بیچاره ام حبس می کنی. به محض اینکه ترکم میکنی همه چیز عوض میشه
من دیگر خودم را نمی شناسم، همه چیز در من می میرد: نور می میرد، عشق می میرد.
اوه لطفا به من رحم کن و مرا رها مکن. من دیگر طاقت ندارم! "عیسی من در حالی که حرفم را قطع می کند و آه می کشد، به من گفت :
"دخترم، نگران نباش،
دست از این سخنانی که قلبم را آزرده خاطر کن
اوه چقدر دوست دارم این میخ را از دلت پاک کنم.
می دانم، برای کسانی که مرا دوست دارند، این میخ غیرقابل تحمل است: بی رحمانه می کشد.
این فکر را فراموش کن که ممکن است تو را ترک کنم. باید خودت را قانع کنی
-اینکه من تو را ترک نمی کنم، اما
-که بیشتر در تو فرو میروم و
-بگذار در کشتی جان تو سکوت کنم.
حقیقت این است که هیچ چیز در شما تغییر نکرده است:
هر چیزی که آنجا بود هنوز در نظم کامل وجود دارد.
فقط یک حرکت کوچک از من و من با شما هستم.
"و سپس، چگونه می توانم تو را ترک کنم؟"
هر که وصیت من را انجام دهد و در آن زندگی کند، همه در بند است
از لینک هایی که ضمیمه می کنند
- مخلوقات به خالق،
- ارواح نجات یافته در Redeemer، e
- ارواح تقدیس شده به تقدیس کننده.
اراده من بر همه این پیوندها مهر می زند و موجود را از من جدا نمی کند. بنابراین مطمئن باشید که عیسی شما هرگز شما را ترک نخواهد کرد.»
همانطور که او گفت،
من پرتوهای نور زیادی را دیده ام که به قلبم رسیده است.
-برخی مربوط به همه مخلوقات بودند،
-از همه آنچه که عیسی انجام داد و رنج کشید، e
- دیگر به مقدسات.
باشد که همه چیز برای جلال خداوند، صلاح روح من و همه ارواح باشد! آمین
طبق معمول، من در مقدس ترین اراده خداوند ادغام شده ام، در حالی که در تلاش برای درج "دوستت دارم" روی همه چیزهای آفریده شده بودم، می خواستم این کار را انجام دهم.
-که عیسی من فقط اینها را می بیند و می شنود من تو را دوست دارم یا
- کسی که همه چیز را از این طریق می بیند و می شنود من تو را دوست دارم .
فکری به ذهنم خطور کرد:
"من مثل دختر بچه ای رفتار می کنم که جز هدیه کوچکش که از قلب آموخته است چیزی نمی تواند بگوید. این دوستت دارم مدام چه چیزی را تکرار می کند ؟"
سپس، از درون من بیرون آمد، عیسی شایان ستایش من خود را نشان داد.
-با من دوست دارم که بر روی تمام شخصیت الهی او چاپ شده است:
- روی لب ها، روی صورت، روی پیشانی، روی چشم ها، روی سینه، روی دست ها، روی نوک انگشتان، خلاصه همه جا.
با مهربانی به من گفت:
"دخترم، خوشحال نیستی؟
-که هیچکدام از "دوستت دارم"هایت گم نمی شود، اما
- بلکه همه در من حک شده اند؟
و آیا همه خوبی هایی که با آن همراه است را می دانید؟
شما باید بدانید که یک روح چه زمانی تصمیم می گیرد
-خوبی کن،
- اعمال یک فضیلت،
او بذر این فضیلت را در دل خود می زاید.
متعاقبا،
- تکرار اعمال خود،
- تشکیل آب
برای آبیاری گیاه حاصل از این دانه.
-هرچه بیشتر کارهایش را تکرار کند،
- هر چه گیاه آب بیشتری دریافت کند از نظر سلامت و زیبایی رشد می کند و به سرعت میوه می دهد.
از سوی دیگر
- اگر روح در تکرار اعمال خود شور و شوق کمی نشان دهد، گیاه خفه می شود و
- اگر بتواند از زمین خارج شود، ضعیف است و میوه نمی دهد.
گیاه بیچاره ای که برای رشد بی آب است! خورشید من بر آن طلوع نمی کند
- برای بارور کردن آن،
- آن را بالغ کند ه
- آن را میوه خوبی به بار آورید.
اگر روح اعمال خود را بی وقفه تکرار کند،
- برای آبیاری گیاه خود آب زیادی تولید می کند
- هر بار که آب دریافت می کند، خورشید من بر او طلوع می کند.
من خوشحالم که او را پر از قدرت و رشد سریع می بینم. شاخه هایش را برایم بلند می کنم و
- با دیدن میوه های فراوان آن،
-با کمال میل انتخابشون میکنم.
و من دوست دارم در سایه آن استراحت کنم.
تکرار " دوستت دارم" تو
- به شما آب می دهد
تا درخت عشق در تو رشد کند.
تکرار اعمال صبر درخت صبر را در شما ایجاد می کند.
تکرار کارهای تو در اراده من آب را تشکیل می دهد
تا درخت الهی و ابدی اراده من در تو رشد کنم.
هیچ چیز از یک عمل یا فقط چند عمل ساخته نمی شود. نیاز به اقدام مداوم و مکرر دارد.
فقط عیسی شما می تواند با یک عمل ساده چیزها را شکل دهد، حتی بزرگترین،
زیرا دارای قدرت خلاقیت است.
این به دلیل تکرار همان عمل است
که مخلوق می تواند کم کم خیری را که می خواهد شکل دهد.
از روی عادت، یک فضیلت طبیعی می شود .
این مورد نظم طبیعی است.
-آدم بدون خواندن چندباره حروف صدادار و صامت نمی تواند معلم شود.
او باید خستگی ناپذیر تلاش کند تا ذهن، اراده و قلب خود را با تمام علوم مورد نیاز برای آموزش به دیگران اشباع کند.
-اگر انسان غذای مورد نیازش را لقمه به لقمه نخورد سیر نمی شود.
- کشاورز اگر مدت زیادی در مزرعه خود کار نکرده باشد، نمی تواند برداشت کند.
-در مورد خیلی چیزهای دیگر هم همینطور است.
تکرار مکرر یک عمل، نشانه آن است که فرد واقعاً می خواهد به هدف خود برسد. بنابراین، بی وقفه تکرار کنید، هرگز خسته نشوید.»
سپس، بعد از اینکه خودم را خارج از بدنم دیدم. عیسی نازنین من
- مرا به همه جاهایی که
- وقتی روی زمین بود،
او عمل کرد، رنج کشید، دعا کرد و حتی گریه کرد. همه چیز در عمل بود، هر کاری که او انجام داد.
و خدای عزیزم به من فرمود:
« دخترم، دختر وصیت عالی من، اراده من از تو می خواهد که در همه چیز شرکت کنی.
آنچه می بینید تمام اعمالی است که من روی زمین انجام داده ام.
اراده من ثمرات این اعمال را در حالت تعلیق نگه می دارد
- چون موجودات حاضر به دریافت آنها نیستند،
-این تا حد زیادی به این دلیل است که آنها نمی دانند من چه کار کردم.
نمازهای شبانه پرشمار من را ببینید
- اشک های تلخ و - آه های سوزان برای نجات همه. آنها منتظرند تا میوه های خود را بر روی موجودات بریزند.
دخترم، وارد آنها شو و بگذار وصیت من تو را از این میوه ها غرق کند.
وصیت نامه من ذخیره می شود
تمام دردهای کودکی ام
تمام اعمال درونی زندگی پنهان من
- که شگفتی های فیض و قداست هستند -،
تمام تحقیرها، شکوه ها و دردهای زندگی عمومی من، ه
تمام دردهای پنهان عشق من
ثمره آنها در انتظار است،
فقط تا حدی توسط موجودات جمع آوری شده است.
است
- در ارواح که در اراده من زندگی می کنند، و
-فقط در این روح ها،
که به طور کامل دانلود خواهد شد.
سپس وارد شوید
-در تمام اعمال من ه
-در دردهای من
تا اراده من تحقق کامل خود را در تو بیابد.
من نمی خواهم چیزی بین من و تو منتظر بماند.
همان طور که من می خواهم بتوانم هر آنچه را که می خواهم به تو بگویم.
من می خواهم اراده خودم را در تو پیدا کنم
به طوری که هیچ چیز مانع من نمی شود که هر آنچه را که می خواهم به تو بدهم.»
در حالی که عیسی با من اینگونه صحبت می کرد،
من هر یک از اعمال او را پشت سر گذاشتم و همه متحول شدم، پوشیده شدم.
اعمال او ،
از دعاهایش
از اشک هایش و
از جمله های آن
چه کسی می تواند تمام آنچه را که من از سر گذرانده ام بگوید؟
امیدوارم که عیسی عزیزم به من این فیض را عطا کند که کاملاً با اراده شایان ستایش او مطابقت کنم.
آمین
تو حالت همیشگیم بودم
ذهن فقیر من ناگهان خود را در یک روحیه بسیار بالا یافت. به نظر می رسید که الوهیت را می دیدم و
-در دامان پدر آسمانی،
- ملکه مادر مرده، بی جان.
هر تعجبی داشته باشم به خودم می گویم:
" مادر من مرده است، اما چه مرگ شگفت انگیزی: مردن در رحم خالقش!"
سپس، با بررسی دقیق تر، وصیت نامه مادر مریم را دیدم
- از بدنش جدا شد ه
-if trouvait dans les mains du Père celeste. Abasourdie, je n'arrivais pas à comprendre.
Alors، une voix provenant du trône divin dit:
«Elle est l'élue parmi tous les élus.
او زیباست،
او تنها موجودی است که اراده خود را به ما داد و آن را بی جان در شکم خود، در دستان ما نهاد.
و اما ما در عوض، اراده خود را به او هدیه دادیم. ما نمی توانستیم به او هدیه ای بزرگتر بدهیم
زیرا کسب این اراده عالی به او قدرت داد
- آوردن کلمه به زمین ه
- برای آغاز رستگاری بشریت.
اراده انسان هیچ قدرتی برای جذب ما نخواهد داشت.
اما اراده ای الهی در این موجود بی نظیر ما را مسرور و تسخیر کرده است. قادر به مقاومت نیست،
- تسلیم التماس هایش شدیم و
ما کلمه را به زمین آوردیم.
"این را گفت، ما از شما انتظار داریم
بیا و روی زانوی دیگر پدر بمیر
همچنین وصیت خود را به ما بدهید
پس از آن، با دیدن مردهات در دستانمان، گویی دیگر برای تو وجود ندارد،
- ما هدیه خود را به شما می دهیم و
- برای شما - یعنی برای اراده ما در شما - فیات ما دوباره روی زمین زندگی خواهد کرد.
ما به دو وصیت شما، وصیت مادر الهی و شما، به عنوان یک ودیعه گرانبها نگاه خواهیم کرد.
مناسب برای باج دادن
- برای تمام اراده های انسانی دیگر.
سپس صدا دیگر شنیده نشد.
من خودم را بر روی زانوی دیگر پدر در عمل بازدم آخرین نفسم دیدم.
سپس بدنم را دوباره پر کردم.
نمی توانم بگویم چه احساسی داشتم.
اما فقط می توانم بگویم که برای این کار با تمام وجودم دعا کردم
-اینکه مال من هیچوقت پیشم برنمیگرده
- باشد که فقط اراده خدا در من زندگی کند.
آه! این خواهد بود
مالک تمام اموال است،
عیسی را به خوبی در روح منعکس می کند،
همه چیز را در بر می گیرد و برای کارهای آفرینش، رستگاری و تقدیس او به سوی خدا باز می گردد.
می تواند هر کاری را انجام دهد، این ملکه است که بر همه چیز حکومت می کند.
بعداً مادر بهشتی ام را با نوزادش عیسی در آغوش دیدم . او را بوسید و روی سینه اش گذاشت تا از شیر خالصش به او شیر بدهد.
به او گفتم:
"مادر من، چیزی به من نمی دهی؟" اوه حداقل منو رها کن
- وقتی او را می بوسید، "من تو را دوست دارم" را بین دهان خود و عیسی قرار دهید،
- به طوری که "دوستت دارم" کوچک من هر کاری را که انجام می دهید همراهی می کند!"
او پاسخ داد:
"دخترم، این کار را بکن، "دوستت دارم" کوچکت را بپوش
- نه تنها روی لب های ما،
-اما در مورد هر چیزی که بین من و او اتفاق می افتد.
شما باید این را بدانید
- هر کاری که برای پسرم انجام داده ام،
- من این کار را برای ارواح که در اراده الهی زندگی می کردند نیز انجام دادم زیرا،
- در این اراده مقدس بودن،
- آنها می توانستند به اندازه عیسی از این چیزها لذت ببرند.
بنابراین وقتی پسرم را در آغوش گرفتم، همه این روح ها را در آغوش گرفتم. اگر می خواهید آنچه را که برای پسرم انجام داده ام برای شما تکرار کنم، مطمئن باشید که همیشه در اراده او باشید.
و من در حق شما سخاوتمند خواهم بود.»
پس از دو بازی دردناک که در محرومیت عیسی عالی من سپری شد، احساس کردم او در درونم حرکت می کند.
به نظرم می رسد که او درون من نشسته بود و سرش را روی شانه ام گذاشته بود و می توانست با من صحبت کند.
آن را روی خودم نگه داشتم و در کمال رها کردن، خودم را در نگرش گوش دادن قرار دادم.
انگار به من گفت:
"دخترمن،
اراده من چیزی بیش از غذای بدن است.
این
-به بدن نیرو می بخشد
- گرما را فراهم می کند،
- به اعضای خود حیات می بخشد،
- مقدار خون شما را افزایش می دهد،
- زنده ماندن هوش فرد ه
- او را به مشاغل جدید و فداکاری تشویق می کند.
کسانی که از تغذیه خوب بدن خود غافل هستند
- در تمام اندام خود احساس خستگی می کند،
-کمبود خون و گرما
- دارای هوشی است که تمایل به گیج شدن دارد،
- مستعد مالیخولیا و تنبلی است و خود را فدای چیزی نمی کند. بیچاره دلش برای زندگی تنگ شده!
این آنقدر درست است که
زمانی که فردی دچار یک بیماری کشنده است،
- تغذیه را متوقف می کند
- بدین ترتیب به سوی مرگ می رود.
همانطور که توسط حکمت ابدی مشخص شده است، روح نیز به غذا نیاز دارد .
اراده الهی برای او غذای لذیذ است.
این غذا درست میکنه
قوی در تعقیب خیر ه
سرشار از عشق به خدایش
روح را پر از نشاط می کند و آن را هل می دهد
رشد در همه فضایل،
انجام کارهای جدید ه
فداکاری های بزرگ انجام دهید
در هوش فرد منعکس می شود.
او را به شناخت بهتر خالق خود و شباهت بیشتر به او سوق می دهد.
خون الهی در این روح فراوان است و حیات الهی را در آن رشد می دهد.
«همچنین این غذا موجود است
- در هر زمان ،
- با هر نفس،
- روز و شب، در همه چیز،
-هروقت که بخواهی.
برخلاف غذای بدن،
ما نباید ترس داشته باشیم که اگر زیاد مصرف کنیم، ممکن است اذیت شویم.
برعکس، هر چه بیشتر می گیریم ،
به علاوه یک مستحکم است و
هر چه بیشتر به تشبیه خالق خود ایمان بیاوری .
کسی که هرگز این غذا را نمی خورد
- برای همیشه در معرض مرگ است.
در مورد کسی که به ندرت آن را مصرف می کند ،
او در خوبی ضعیف و متزلزل، در عشق سرد، در خون الهی فقیر است.
-زندگی الهی در او کم خون است.
- نور هوش او به قدری کمرنگ است که تقریباً هیچ چیز از خالق خود نمی داند
و بنابراین شباهت او به او ضعیف است.
- عدم نشاط در جستجوی خیر: گاهی صبر کم است، گاهی صدقه، گاهی دوری از همه چیز.
خلاصه، محروم از غذای اراده ام،
فضائل گویی در این شخص خفه شده است.
آه! اگر میتوانستیم ببینیم روح از این غذای بهشتی محروم است، بر آنها گریه میکردیم که بسیارند
- بدبختی ها ه
- زباله
که با آن پوشیده شده است!
درست است که با موجودی عاری از تغذیه جسمانی همدردی کنیم ، زیرا به طور کلی،
این نتیجه کمبود پول برای بدست آوردن آن است.
اما روحی که خود را از غذای اراده من محروم می کند، مستحق محکومیت است، زیرا از غذایی امتناع می ورزد.
-که به آن جان می دهد و
-که به صورت رایگان به او پیشنهاد می شود.
اندکی بعد، عیسی نازنینم با شنیدن مخالفت، تحقیر و غیره به من گفت:
«دخترم، وقتی بدن حاوی خون بدی باشد که خوب را آلوده کند ، لازم است
- استفاده از سوراخ ها،
- استفاده از زالو یا خونریزی برای تخلیه خون بد.
در غیر این صورت این خطر وجود دارد که فرد تا پایان عمر فلج بماند.
به همین ترتیب روحی که به طور مداوم از اراده من تغذیه نمی شود.
خطر ابتلا به انواع تمایلات بد.
توسل لازم است
به داروی تحقیر برای آشکار کردن تمایل بد عشق به خود،
نیش زالو برای آشکار کردن تمایل بد شکوه بیهوده ،
به خونریزی برای رهایی از وابستگی های کوچک به افراد خاصی که کار نیک انجام می دهند.
در غیر این صورت، این روندهای بد می تواند ریشه دار شود.
همه خوبی هایی را که شخص انجام می دهد آلوده کند و
او را تا آخر عمر فلج کند .
سوراخ کردن همیشه خوب است.
آنها نگهبانان قلبی هستند که نگه می دارند
خون پاک و - نیات روح به راه درست.
اگر همه چیز فقط به قصد انطباق با اراده من خوب بود، سوراخ کردن لازم نبود.
زیرا اراده من محافظ در برابر همه گرایشات بد است.
نیش هم نقش تنبیه را بازی می کند
برای کسی که خود را به اندازه کافی از اراده من تغذیه نمی کند.»
امروز صبح، وقتی او آمد، عیسی نازنینم به من گفت:
دخترمن
بوسه تمام بهشت را برایت میآورم. منو بوسید و ادامه داد:
"بهشت با ماندن در اراده من پژواک تمام اعمال من است، یعنی هر کاری را که انجام می دهم تکرار می کند."
سپس او ناپدید شد.
چند ساعت بعد برگشت و افزود :
«دخترم، بوسه ای را که به تو دادم به من پس بده.
در سرتاسر بهشت، مادر من، پدر آسمانی و روح القدس در انتظار این بازگشت هستند. در واقع، از آنجا که به اراده من یک عمل آنها موجودی را در تبعید متحد کرده است، آنها آرزوی بازگشت از این موجود را دارند، برای همین اراده».
با گفتن این حرف، دهانش را به دهانم نزدیک کرد و در حالی که تقریبا میلرزید، بوسیدمش.
این صدایی هماهنگ تولید کرد که قبلاً شنیده نشده بود،
-که خیلی بالا رفته و
- روی همه چیز و موجودات پخش شود. سپس با عشقی غیر قابل بیان به من گفت:
«چه زیباست عملی که در وصیت من انجام شده است! چه قدرت، چه عظمت، چه شگفتی!
به همه چیز در بهشت و زمین و به همه آفرینش می رسد. ملائکه و اولیا به او ملحق می شوند.
چنین عملی باید بازگشت داشته باشد، در غیر این صورت،
- همه رنج خواهند برد
- دريافتند كه فعل الهي كه در آن شركت داشته اند بازنگشته است.
مانند صدای بلند، عملی که در وصیت من انجام شده است
ابتدا توجه همه را جلب کنید،
سپس تکرار می کند و به آرامی خود را تکرار می کند. از طریق او،
همه روحی را کشف می کنند که در اراده من عمل می کند
آنها جلال و افتخار یک فعل الهی را دریافت می کنند.»
سپس او ناپدید شد.
در مورد من، من در اراده الهی ادغام شده ام.
- درد برای هر یک از ظلم هایی که مردم به عیسی من کردند، از اولین انسانی که به زمین آمد تا آخرین کسی که به آنجا خواهد آمد.
- درخواست بخشش برای این جرایم.
همینطور که این کار را می کردم با خودم گفتم:
«عیسی من، عشق من، برای من کافی نیست
-برای ناراحت کردن من و
- برای همه این تخلفات طلب بخشش کنید،
اما من دوست دارم همه گناهان را از بین ببرم
تا دیگر هرگز خودت را آزار ندهی». عیسی من در حال حرکت در درون من به من گفت:
"دخترمن،
من برای هر گناهی که انسان مرتکب میشد، مجازات خاصی احساس میکردم و برای هر کدام یک بخشش برای مجرمان قائل بودم.
این بخششها در وصیت من معلق است و وقتی گناهکار از گناهی که مرتکب شده احساس درد کند، درد من به او می پیوندد و فوراً به او عفو می کنم.
با این حال، چه تعداد به من توهین می کنند و هیچ دردی احساس نمی کنند!
ممنون دخترم
به اراده من بیای تا با دردها و بخشایشم همراهی کند. به اراده من سرازیر شوید و
- حفظ دردها و بخشش من،
- برای هر جرم "درد، بخشش" فریاد می زند، به طوری که
-من نه تنها عذاب می کشم و می بخشم، بلکه این
"فرزند اراده ام همراه من است."
در حالت همیشگی ام،
این احساس را داشتم که عیسی نازنینم در اندوه درونم خوابیده است.
احساس کردم نفسش مرده و شروع کردم به رنج کشیدن با او. بعد از مدتی رنج کشیدن با هم،
او به من گفت: دخترم، آن شخص
به علاقه من فکر کن
دلسوزی برای رنج هایم به من آرامش می دهد :
احساس همراهی با یک شخص
- که من برای آن بسیار رنج کشیده ام و
-این که من خیلی دوستش دارم، رنجم را تسکین می دهد .
از طرفی اگر تنها بمانم، بدون کسی
- حکمم را به چه کسی بسپارم ه
- که میوه رنج هایم را در آن بریزم،
من از رنج و عشقم احساس ظلم می کنم.
پس وقتی عشق من دیگر ماندگار نیست، به سراغت می آیم
- عشق من را e
- برای تکرار تمام آنچه در انسانیت خود انجام داده ام و رنج کشیده ام.
باشد که موجودی شور و شوق من را زنده کند
که دیگری تنها با همدردی با رنج من به علاقه من می اندیشد،
برای من تفاوت وجود دارد
* در حالت اول من موجود را حس می کنم
-واقعاً آنچه را که تجربه کرده ام زندگی می کند و
- زندگی الهی را به من باز می گرداند و
* در دومی، من به سادگی همراهی یک موجود را احساس می کنم.
اما آیا می دانید واقعاً در چه کسانی می توانم عشق خود را تکرار کنم؟ در فردی که اراده من را مرکز زندگی خود قرار داده است.
« وصیت من یک عمل ساده است و نه توالی اعمال.
این عمل ساده گویی در نقطه ای ثابت است که هرگز حرکت نمی کند: ابدیت.
- محیط آن آنقدر زیاد است که هیچ چیز نمی تواند از آن فرار کند.
او اولین عمل است، فعل ابدی.
-همه چیز از او می آید.
-با یک آغوش همه چیز و همه را در آغوش بگیر.
خلقت، رستگاری و تقدیس عملی برای اراده من است.
او این قدرت را دارد که همه اعمال را از آن خود کند، گویی که یکی هستند.
« موجودی که در اراده من زندگی می کند، این عمل ساده را در اختیار دارد.
-بنابراین جای تعجب نیست که شما در مصائب مصائب من شرکت می کنید.
او از طریق همین عمل ساده خود را با خالق خود در عمل آفرینش متحد می کند.
یکی شدن با خدای خود،
او با او می آفریند و بدین ترتیب در شکوه خلقت و خالق مشارکت می کند.
او همه چیزهای آفریده شده را مانند خود دوست دارد.
با هجوم عشق به خدایش گفت:
"آنچه مال توست مال من است و آنچه از آن من است مال توست. جلال و عزت و عشق برای خالق من!"
با این عمل ساده، این موجود رستگاری را از آن خود می کند.
- رنج هایم را چنان بر تن او نهاد که گویی مال اوست.
با هر کاری که انجام داده ام مرتبط است: دعاهایم، حرف هایم و کارهایم. او سرشار از عشق به من است، با رنج و ترمیم من همدردی می کند. با همین عمل ساده همه چیز را پیدا می کند، همه چیز را تصاحب می کند و «دوستت دارم» خود را همه جا می گذارد.
به همین دلیل است که زندگی در اراده من اعجوبه عجایب است.
خدا و همه بهشت از دیدن موجودی کوچک که در همه چیز خالقش شنا می کند خوشحال می شوند.
مثل پرتوی از آفتاب در همه جا و در همه جا پخش می شود.
در نتیجه
- حتی به قیمت جانت، هرگز این عمل ساده وصیت من را ترک نکن،
مثل این
-که از طریق تو می توانم انجام دهم
آفرینش، رستگاری و تقدیس.
حتی در طبیعت ، چیزهایی وجود دارد که این عمل ساده را تقلید می کند.
- در بهشت از آنجایی که خدا آفریده است ، خورشید همیشه همان کار ساده را انجام می دهد.
نور و گرمای آن چنان به هم مرتبط هستند که جدایی ناپذیرند. او دائماً در حال تقسیم منافع خود به موجودات است.
اگرچه به نظر می رسد که فقط یک عمل ساده انجام می دهد، اما محیط نور آن به حدی است که تمام زمین را در بر می گیرد.
در آغوش خود اثرات بی شماری ایجاد می کند که زندگی و شکوه همه چیزهای آفریده شده را می سازد.
او مراقب همه گیاهان است:
برای یکی رشد را تضمین می کند، برای دیگری رسیدن میوه ها، برای دیگری شیرینی،
به عطر دیگری
می توان گفت که تمام زمین روی خورشید زندگی می کند و هر گیاهی، حتی کوچکترین تیغ علف، رشد و میوه خود را دریافت می کند.
با این حال
- هرگز تغییر نمی کند
-بیمار شکوه خود را از یک عمل ساده ای که دائما انجام می دهد به دست می آورد.
انسان نیز چیزی شبیه به یک عمل ساده دارد:
ضربان قلبش .
اینها یک عمل ساده را تشکیل می دهند:
قلب چیزی جز تپیدن بلد نیست
زندگی انسان با ضربان قلب آغاز می شود.
اثرات ضربان قلب بیشمار است:
- قلب با ضربان، خون را در سراسر بدن از جمله دورترین نقاط آن به گردش در می آورد.
قدرت می بخشد
پاها تا بتوانند راه بروند، دستها تا بتوانند کار کنند، دهان تا او بتواند صحبت کند،
به مغز تا بتواند فکر کند؛
به کل فرد گرما و نیرو می بخشد.
همه چیز به ضربان قلب بستگی دارد.
- اگر دچار کمبود شوند،
فرد انرژی خود را از دست می دهد و میل به کار کردن، هوش او ضعیف می شود،
پر از مشکلات است: بی حالی عمومی.
و اگر قلب از تپیدن باز ایستاد، خود زندگی نیز متوقف می شود.
قدرت تکرار مداوم عمل بسیار عالی است.
این به ویژه در مورد خدای ابدی صادق است که همه چیز را به موجب یک عمل ساده انجام داده است.
این عمل ساده گذشته، حال و آینده ای ندارد. کسی که در اراده من زندگی می کند آنجاست.
همچنین،
- در انسان قلب دائما می تپد،
- اراده من بی وقفه در اعماق روح می تپد، اما فقط یک ضرب.
بنابراین او اراده من را به روح منتقل می کند
- زیبایی او، - تقدس او، - قدرت او، - عشق او، - خوبی او، - خرد او.
این عمل اراده من بهشت و زمین را محصور می کند. همانطور که در مورد گردش خون،
- اثرات آن به همه چیز می رسد،
-از جمله بلندترین و دورافتاده ترین مکان ها.
این عمل با نشاط عمل می کند و بر همه چیز حکمرانی می کند: اعجوبه ای که فقط یک خدا می تواند آن را انجام دهد.
این عمل باعث می شود ما کشف کنیم
- آسمان های جدید،
- اعماق فیض جدید، e
- حقایق شگفت انگیز
اگر کسی از روح بپرسد که این همه از کجا می آید، او پاسخ می دهد:
"دوست داشته باش
- خورشید با نور و گرمای خود،
- ضربان قلب در انسان، ه
- عمل ساده خدای ابدی،
من فقط یک کار را انجام می دهم: مدام
- من اراده خدا را برآورده می کنم
- من در این ویل زندگی می کنم.
این راز و رضایت من است.» پس از این سخنان، عیسی ناپدید شد.
مدت کوتاهی پس از آن که با عیسی کوچک در آغوش خود را بیرون از بدنم دیدم.
او بسیار رنگ پریده بود و می لرزید،
- لب هایش آبی بود،
- سرد و بسیار خسته بود، تا حد ترحم.
انگار به آغوش من پناه برده بود تا از او محافظت کنم. آن را روی قلب فشار دادم تا گرم شود.
-دست کوچولو و پاهای کوچولوشو تو دستام گرفتم و
-آنها را فشار دادم تا دیگر تکان نخورند.
-بارها و بارها بوسیدمش و
-بهش گفتم خیلی دوستش دارم.
در حالی که من این کار را انجام می دادم،
- رنگ ها را پس گرفت و از لرزش دست کشید.
- کاملاً بهبود یافتم و بیشتر به من فشار آورد.
سپس، همانطور که فکر می کردم همیشه با من خواهد ماند،
با تعجب دیدم که از زانوهایم پایین می آید.
پس در حالی که بازویش را گرفته بودم شروع به گریه کردم و گفتم:
"عیسی، کجا می روی؟ چگونه ممکن است؟ آیا مرا ترک می کنی؟" گفت: من باید بروم.
تکرار کردم: کی برمیگردی؟ گفت: سه سال دیگر. سپس شروع به دور شدن کرد.
درد من شدید بود در میان گریه ها و تشنج هایم با خودم تکرار کردم:
"من تا سه سال دیگر او را نخواهم دید! وای خدای من، چه کار کنم؟"
اما peine était si grande que j'en perdis connaissance et je ne pouvais plus rien entendre.
Par la suite، ayant repris connaissance، les yeux à peine ouverts، je vis qu'il était revenu et qu'il remontait sur mes genoux.
Se blottit sur moi et me caressa avec ses petites mains, m'embrassa et me répéta:
"کالم توئی، آرام توئی، ماشین نه ته کویته پس."
آویز qu'il me disait cela، je sentis que je revenais à la vie. اتاق خواب، je réintégrai mon corps،
mais avec une telle peur que je me sentais mourir.
Privée de mon doux Jésus، je vivais des jours très amers.
La pensée de ne plus le revoir hantait cruellement mon cœur:
"آه! عیسی، تو به من می گوییم که واقعاً به آن علاقه دارم! Mes peines از même celles de l'enfer پیشی می گیرد،
étant donné que، n'ayant pas en eux la semence de amour، les damnés te fuient.
Ils n'aspirent pas à t'embrasser puisque leurs souffrances seraient aggravées par ta presence.
Quand on hait d'amore, on ne recherche pas la present de la personne que l'on hait.
Ainsi, pour les damnés, the private de toi est plus tolérable.
"Mais, pour moi, malheureuse que je suis, c'est tout le contraire:
je t'aime، je sens la semence de amour jusque dans mes os، mes nerfs et mon sang.
- بیش از چهل سال زندگی مشترک،
-یادت نمیاد تمام وجودم رو پر از حضورت کرده باشم؟ از تو محرومم، از همه چیز خالی می شوم:
-استخوانم، اعصابم و خونم پشت سرت آه می کشند.
در من ناله ای مداوم است که مرا عذاب می دهد:
تمام وجودم می خواهد کسی را پیدا کند که آن را پر کرده است.
«آیا دلشکستگی بی رحمانه ای را نمی بینی که وجود بیچاره من بر آن سنگینی می کند؟
آه! در جهنم، وجود ندارد
- این دردهای وحشتناک،
-از این دلشکستگی های بی رحمانه،
- از این غیبت یک خدای صاحب و دوست داشتنی!
آه! عیسی، به سوی کسانی برگرد که تو را دوست دارند، به بدبخت ترین بدبخت ها برگرد. به کسی که فقط برای تو ناراضی است، فقط برای تو.
آه! می توانم بگویم: تنها تو مرا ناراضی کردی. من هیچ بدبختی دیگری نمی دانم!»
همانطور که در این دریای غم انگیز محرومیت شنا کردم
مکث کردم تا به رنج های قلب عیسی خود فکر کنم
تا آنها را با قلب بیچاره خود مقایسه کنم.
اما به جای اینکه در فکر مصائب عیسی ام آرامش پیدا کنم، رنج های خودم بیشتر شد.
این باعث شد فکر کنم که رنج های من بیشتر از رنج های عیسی من است، زیرا،
- اگرچه بسیار بزرگ است، اما رنج های او توسط موجودات محدودی بر او وارد می شود.
- در حالی که مال من برای یک موجود نامتناهی است، یک خدا.
در واقع
عیسی نمی تواند رنج رها شدن از سوی خدا را تحمل کند،
و نه می تواند خودش را رها کند. بنابراین، نمی تواند آسیب ببیند
رنجی که بر همه رنج ها غلبه می کند،
از خدایی محروم شدن
حتی قلب سوراخ شده او نیز نتوانست این رنج را تحمل کند.
به علاوه، هر چقدر هم که رنجی که مخلوقات بر او تحمیل کرده اند،
- از حاکمیت او کم نکن،
- فی نفسه آن را کاهش ندهید، e
- او را از باقی ماندن موجودی ابدی، عظیم، نامتناهی، دوستداشتنی و دوستداشتنی که هست بازدارید.
در مورد من، من هیچ حاکمیت یا سلطهای ندارم و با محرومیت از عیسی، احساس میکنم کوچک و نابود شدهام:
«پس، یا عیسی، میبینی که چقدر رنجهای من از تو بیشتر است.
آه! بدانید که موجودات رنج آور باعث شما می شوند. اما تو رنج را نمی دانی
که یک خدا می تواند برای مخلوقاتش ایجاد کند،
چقدر محرومیت شما می تواند برای آنها دردناک باشد!»
آنچه در بالا نوشتم ایده خوبی از افکار احمقانه ای است که ذهن فقیر من را سرگرم کرده است.
با خود فکر کردم که هیچ رنجی را نمی توان با رنج محرومیت از عیسی مقایسه کرد: رنجی بی اندازه، بدون آغاز و پایان. هر چقدر عیسی بزرگ باشد، رنج غیبت او بزرگ است.
در نتیجه این افکار، قلب بیچاره من بی جان شد.
برای اینکه به این افکار احمقانه ادامه ندهم، سعی کردم از مقایسه رنج های خود با عیسی دست بردارم و ادامه دهم.
به او التماس کردم که قدرتش را به من بدهد.
رنج محرومیت از عیسی
لهجه ای اسرارآمیز و الهی دارد که رنج های دیگر ندارند،
باری سنگین تر از تمام رنج های دیگر دارد،
پس به عیسی دعا کردم که
به خیر او رنج مرا بپذیر و آن
او از طریق او بزرگترین فیض ها را به من عطا می کند:
"مقدس ترین وصیت او را به همه بشناسان، و
"که با لهجه اسرارآمیز و الهی خود،
- در همه دل ها طنین انداز می شود و آنها را به زندگی در آن فرا می خواند،
- با سنگینی خود اراده، امیال و گناهان انسان را درهم می شکند، به طوری که
- همه می توانند آن را بشناسند و دوست داشته باشند، و
- معنی از دست دادن خدا را درک کنید.
اما چگونه می توانم تمام آنچه را که در ذهنم می گذرد یادداشت کنم؟
خیلی طولانی می شد و به علاوه ترجیح می دادم ساکت باشم. اما اطاعت غالب شد و مجبور شدم ادامه دهم.
با این حال، در نهایت احساس خستگی و ناتوانی در ادامه کار داشتم.
سپس عیسی نازنین من از درون برخاسته است.
او همه از پا افتاده بود و دهانش پر از خون بود.
خون آنقدر زیاد بود که به سختی می توانست صحبت کند. با نگاهی غمگین از من کمک خواست. در مواجهه با رنج او، رنج خود را فراموش کردم - در واقع چون او با من بودم، دیگر عذاب نمی کشیدم - و از او التماس کردم که مرا با او عذاب دهد.
پس از مدتی رنج کشیدن، خون از دهانش ناپدید شد.
وقتی دیدم نبودش چقدر به دلم نشست،
او مرا در آغوش گرفت و درونم را دراز کرد تا مرا از خودش پر کند.
او به من گفت:
«بیچاره دختر چقدر ضعیف شدی!
به راستی که رنج محرومیت از خدا بزرگترین رنج است.
بنابراین قدرت اراده من برای تو لازم بود تا آن را تحمل کنی.
اما آیا می دانید رنج در اراده من به چه معناست؟
رنج های تو در جایی جاری شد که اراده من بود:
روی زمین،
در بهشت،
در قدیسان و فرشتگان
همه آنها به شما نگاه کردند و به شما کمک کردند.
و اگر بهشت می توانست رنج بکشد، شادی و سعادت آنها به رنج تبدیل می شد.
اما از آنجایی که نمی توانستند رنج بکشند، همه برای شما التماس کردند که از شما تشکر کنند.
رنج روح هایی که در اراده من زندگی می کنند
- من صلیب همه هستم،
-راضی کننده برای همه، ه
- خشم عدل الهی را به شبنم آسمانی تبدیل کرد.
پس شهامت داشته باش و هرگز اراده من را رها نکن.»
من گیج شده بودم: به خاطر افکار دیوانه ام از عیسی انتظار سرزنش داشتم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد و ما در آرامش کامل هستیم.
من به روش معمولم در اراده الهی ادغام شدم.
من تمام تلاشم را به کار بردم تا از عیسی مهربانم برای تمام کارهایی که در رستگاری انجام داد تشکر کنم.
با حرکت در درونم به من گفت:
"دخترم، در وصیت نامه من پرواز می کند،
به تمام مقدساتی که من نهاده ام بپیوندید، ه
به اعماق هر یک فرود بیای تا عواقب کوچکی از عشق به من بدهی.
اوه
-چه اشک پنهانی در آنجا خواهی یافت،
- اینهمه آه، اینهمه ناله روح القدس!
این ناله ها برای تمام ناامیدی که عشق ما از آن رنج می برد، پیوسته است.
"من مقدسات را نهادم
تا عمرم را با فرزندانم روی زمین افزایش دهم.
اما چه ناامیدی!
به همین دلیل است که من به عشق شما نیاز دارم.
کوچک خواهد بود، اما اراده من آن را بزرگ خواهد کرد.
عشق من حتی یک نفر را که در اراده من زندگی می کند تحمل نمی کند
با رنج من همراه نیست، e
بابت همه چیزهایی که به دست آورده ام و رنج کشیده ام، عواقب کوچکی از عشق به من نمی دهد.
«وقتی نوزادی غسل تعمید میگیرد ، گریه میکنم، زیرا آن وقت است
-اینکه پسرم را پیدا کنم،
-که من بی گناهی او را برگردانم،
-اینکه تمام حقوقش را در خلقت به او پس بدهم،
-که با عشق بهش لبخند بزنم
-اینکه من با سلب تمام حقوق این کودک، دشمن را فراری دادم،
-که آن را به فرشتگان می سپارم، ه
- که تمام بهشت به افتخار او جشن می گیرد،
لبخند من به سرعت تبدیل به اندوه و مهمانی به عزا می شود، با دانستن اینکه این کودک تبدیل خواهد شد
-an دشمن، -آدم جدید، و
- شاید یک روح گمشده
اوه چقدر عشق من در هر غسل تعمید ناله می کند !
به خصوص اگر بالاخره وزیری که این واقعیت را تعمید می دهد
بدون احترام، وقار و آراستگی ناشی از یک آیین احیاکننده.
چقدر بیشتر به کارهای بیهوده توجه می کند تا اجرای واقعی مراسم مقدس. بنابراین، عشق من احساس می کند خیانت شده است.
- نه تنها از تعمید یافتگان،
-بلکه از کسی که تعمید می دهد.
بنابراین، شما نمی خواهید در هر غسل تعمید به من بدهید
بازگشت عشق،
ناله ای از عشق؟
«اکنون اجازه دهید به راز تأیید برگردیم . اینجا هم چه آه تلخی!
برای تایید،
من شهامت شخصی را تقویت می کنم که مراسم راز را دریافت می کند
قدرت از دست رفته اش را به او پس می دهم تا در مقابل دشمنان و احساساتش شکست ناپذیر شود.
من او را در شبه نظامیان خالق می پذیرم تا بتواند وطن بهشتی خود را فتح کند.
روح مقدس
- بوسه عشقش را به او می دهد ،
- آن را با هزار نوازش می پوشاند و
- پیشنهاد می کند که او را در جنگ همراهی کند.
اغلب، متأسفانه، او در ازای آن دریافت نمی کند
-آن بوسه خائن، -آن تحقیر نوازش و همراهی او. اینهمه آه، اینهمه ناله که این آدم برگرده!
چقدر کلمه در دلش زمزمه شد!
اما بیهوده.
Ne veux-tu donc pas donner au Saint-Esprit
- طغیان عشق،
-بوسه عشق، و
- با او همراهی کنم؟
«اما متوقف نشوید، به پرواز خود ادامه دهید، و نالههای دردناک روحالقدس را در آیین توبه خواهید شنید.
اینهمه ناسپاسی و توهین از طرف
- کسانی که آن را اداره می کنند ه
-از چه کسی آن را دریافت می کند!
خون من به وسیله او بر گناهکار توبه کننده با پوشاندن روح او عمل می کند
-شستش، -زیباش کن،
- مواظبت کن، - تقویتش کن و
- لطف های از دست رفته را به او برگردانید.
کلیدهای بهشت را که گناه از او گرفته بود به او می دهد و بوسه آرامش بخش بخشش را بر پیشانی او می نشاند.
با این حال، چه ناله می کنند وقتی می بینند که برخی افراد به طور منظم و بدون پشیمانی به این مراسم مقدس نزدیک می شوند!
به جای یافتن زندگی و فیض برای روح خود، شما را می یابند
- مرگ و - تشویق به علایق.
مراسم مقدس برای آنها یک شوخی است.
خون من به جای اینکه حمام روح آنها باشد، آتشی می شود که آنها را بیشتر پژمرده می کند.
در هر اعتراف، عشق من گریه می کند و با آه تکرار می کند: «ناسپاسی انسانی، تو چقدر بزرگی!
هر جا که بخواهی به من توهین کنی
در حالی که من زندگی را به تو تقدیم می کنم، تو به سوی مرگ می روی. "
پس ببین، دخترم، چقدر منتظر ریزش های عشق تو در مراسم توبه هستیم.
"اجازه نده عشقت در همین جا متوقف شود.
به همه تبومکل ها، به همه میزبان ها بروید ،
و ناله روح القدس را در درد وصف ناپذیری خواهید شنید.
از طریق آیین عشای ربانی، ارواح دریافت می کنند
- نه فقط زندگی خودت،
-اما مال من هم
این آیین مقدس زندگی من را در آنها شکل می دهد.
این زندگی از طریق تکرار اشتراکات رشد می کند. این ارواح می توانند بگویند: "من مسیح دیگری هستم ".
اما افسوس که تعداد بسیار کمی از این راز بهره مند می شوند!
در چه دلهایی که فرود می آیم اسلحه کشف می کنم
- به من صدمه زدن و - برای تکرار عشق من.
و در حالی که گونه ها مصرف می شوند،
- به دور از الهام گرفتن برای ساکن شدن در این قلب ها،
-باید سریع برم، برای عاقبت شهامت گریه کنم. پس به من هجوم بی پایان عشق بده
گریه ام را آرام کن ه
ناله های روح القدس را ملایم کن.
متوقف نشوید وگرنه دلتنگ هجوم عشق شما خواهیم بود.
«در آیین مقدس اوامر مقدس نیز فرود آیید .
در آنجا خواهید یافت
- پنهان ترین رنج های ما
- اشک های تلخ ما
- عمیق ترین ناله های ما
احکام، انسان را به بلندای عالی می رساند و مأموریتی الهی به او می سپارد:
- زندگی من را تکرار کن،
- اجرای آیین های مقدس،
- اسرار من را فاش کن،
- انجیل، مقدس ترین علم من را اعلام کن،
-آشتی بهشت و زمین
- عیسی را به ارواح بیاورید.
اما افسوس که چقدر کشیش برای ما وجود دارد
-یهودا، اهانت کنندگان به مقدسات حک شده در آنها.
اوه روحالقدس چقدر ناله میکند وقتی میبیند این کشیشان مقدسترین پیوندهای برقرار شده بین آسمان و زمین را بیحرمت میکنند!
این دستور شامل تمام مقدسات است.
اگر کشیش بداند چگونه در تمامیت خود شخصیت مناسب هر مراسم مقدس را حفظ کند، او -
به عنوان نگهبان آنها و به عنوان مدافع خود عیسی.
اگر اینطور نیست،
درد ما بزرگ است - ناله های ما پیوسته است.
پس بگذارید ریزش عشق شما در تمام اعمال کاهنی جاری شود،
در جمع ناله های عشق روح القدس باشد.
"اکنون در قلبت گوش کن
ناله های عمیق ما در مورد آیین ازدواج.
ازدواج توسط من به درجه مقدس به منظور افزایش یافت
برقراری پیوندهای مقدس بین پدر، مادر و فرزندان
-از عشق،
-concord e
-صلح
مشابه آنهایی که در تثلیث مقدس وجود دارد.
بنابراین، زمین باید توسط خانوادههای زمینی پر میشد که خانواده آسمانی را منعکس میکردند. اعضای آنها مانند فرشتگان زمینی خواهند بود که برای سکونت در مناطق آسمانی فراخوانده شده اند.
با این حال، چه بسیار ناله هایی که با دیدن این همه خانواده زمینی نشان دهنده جهنم است تا بهشت.
به جای عشق ، اختلاف، بی مهری و نفرت در آنها حاکم است. بنابراین، بسیاری از موجودات زمینی شبیه فرشتگان سرکش هستند که به جهنم اختصاص یافته اند،
که روح القدس را به شدت ناله می کند.
پس راه های محبت به ما بده
برای هر عروسی،
برای هر موجودی که به دنیا می آید
بنابراین، ناله های مداوم ما برای ما کمتر دردناک خواهد بود.
«نفوذ محبت شما نیز بر بالین مردگانی باشد که مسح مریض بر او جاری می شود.
Aussi, que de gémissements, que de larmes secrètes وجود دارد!
Ce sacrement a la vertu
تا گناهکار را در لحظه مرگ به امان برسانند.
-حرمت خوبی را که انجام داده است تأیید کنید.
- پیوند نهایی بین مخلوق و خالقش ایجاد می کند.
او مهر بهشت را بر روح رستگار شده می گذارد
آن را با شایستگی های منجی القا می کند تا آن را غنی کند، پاک کند و آراسته کند.
-او آخرین ضربه قلم مویی است که روح القدس به او داده تا او را به خوبی آماده کند تا زمین را ترک کند و در برابر خالقش ظاهر شود.
به طور خلاصه، مسح مریض دوازدهمین ابراز محبت ما به روح است. این شناخت همه اعمال نیک اوست.
این به طرز شگفت انگیزی بر روی کسانی که به فضل باز هستند کار می کند.
برای این راز روح مانند شبنم آسمانی است که با یک نفس هوسها و دلبستگی خود را به زمین و هر آنچه از بهشت نیست خاموش می کند.
با این حال، که
-گوشها، -اشکهای تلخ،
- از بیماری ها، - از غفلت، - از دست دادن روح! چنانکه اندکی از راز مریض بهره مند می شوند
-برای تقدیس روحشان ه
-برای مرتب کردن همه کارهای خوبشان!
اگر مردم می توانستند ناله های ما را برای گرفتن مریض در حال مرگ بشنوند، درد بسیار می کردند!
آیا نمیخواهید هر بار که این مراسم مقدس انجام میشود، هجوم عشق به ما بدهید؟
"اراده ما همه جا در انتظار شماست
-برای دریافت تراوشات عشق خود e
- در نتیجه ناله ها و آه های ما همراهی کنید.
می خواستم خودم را در اراده مقدس الهی ادغام کنم
همانطور که معمولا انجام می دهم،
تا پس از آن خدای مصلوب شده ام را بپرستم.
اما، همانطور که اخیراً بیش از یک بار برای من اتفاق افتاده است
چیزی که قبلا برای من اتفاق نیفتاده است -
وقتی حتی اولین چیز را متوجه نشده بودم به خواب رفتم و بنابراین دیگر هیچ ستایشی نداشتم.
پس با خودم فکر کردم:
"من اول صلیب را می پرستم.
پس اگر غرق خواب نباشم،
من خودم را در اراده الهی برای انجام اعمال معمولم ادغام خواهم کرد.»
در حالی که به این موضوع فکر می کردم،
-عیسی نازنین من از درون من بیرون آمد و
- صورتش را به صورت من نزدیک کرد،
به من گفت: دخترم،
با ادغام خود در اراده من و
آنجا، در برابر اعلیحضرت بایست
بازگرداندن تمام اراده های بشری به او،
سپس با کمک اراده من،
تمام اعمال اراده انسان را بر خلاف اراده من ترمیم کنید.
اراده ما برای الوهیت مخلوقات آمده است و ما در عوض اراده مخلوقات را می خواهیم.
مستقیم ترین توهینی که موجودات می توانند به خالق خود انجام دهند این است
تا اراده خود را انجام دهند
انکار خالق خود.
برگرد
- امتناع از کالاهای خلقت ه
- امتناع از قرار گرفتن در تشبیه خالق.
"این می تواند بی اهمیت باشد
اگر پس از ادغام خودم در وصیت نامه ام،
آیا او را در شکم خود گرفتی و عمل خدایی او را بر همه موجودات اعمال کردی و سپس تمام این اعمال من را به حضرت عالی عرضه کردی؟
توجه کن به،
عمل اولیه را به نام همه مخلوقات تشخیص دهید
اراده من برای هر یک از آنها چه کرده است،
هیچ کس هرگز آن را انجام نداده است
این وظیفه شماست که این کار را انجام دهید،
از آنجایی که شما در مورد وصیت من مأموریت ویژه ای دارید.
و اگر خواب شما را در حین انجام آن گرفتار کرد،
پدر آسمانی با عشق به شما نگاه خواهد کرد
با دیدن اینکه تو در آغوشش می خوابی و
که حتی موقع خواب
دختر کوچک او تمام اعمال اراده خود را در شکم خود نگه می دارد
تا به او تلافی عشق و تمام افتخاراتی که متعلق به اوست به او بدهند.
در نتیجه
- ابتدا وظیفه خود را انجام دهید و
«پس اگر میتوانی، زخمهای من را هم بپرست .»
باشد که عیسی همیشه شکرگزار باشد.
آن شب، به لطف مهربانی او، توانستم هر دو را انجام دهم.
من به روش معمولم در اراده مقدس الهی ادغام شدم. عیسی نازنینم که در درون من حرکت می کرد مرا در آغوش گرفت.
با لحن فردی که می خواهد تدریس کند به من می گوید :
"دخترمن،
باید بدانی که
- وقتی شخصی در راس یک ماموریت قرار دارد،
- دارایی های بیشتری که در رابطه با این ماموریت در اختیار دارد،
- هر چه بیشتر بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید.
این کالاهای ابلاغ شده مانند یک بذر خواهند شد
برای افرادی که فرصت دریافت آنها را خواهند داشت،
چه کسی صاحب محصول بعدی خواهد شد.
این چیزی است که برای آدم اتفاق افتاد که
-به عنوان اولین مرد،
-در رأس همه نسل ها بود.
به این ترتیب، باید تمام بذرهای لازم برای توسعه زندگی بشر را در اختیار داشته باشد.
می توان گفت همه چیز از او سرچشمه می گیرد. او همه علوم را در اختیار داشت. چیزها
- که اولاد او پس از تلاش بسیار خواهند فهمید، او همه آنها را به صورت تزریقی می دانست: او علم داشت.
- همه گیاهان،
- از همه گیاهان با فضیلت خاص خود،
- علم همه گونه های جانوری ه
-چگونه از آن به خوبی استفاده کنیم،
- علم هنرهای موسیقی، آواز، نویسندگی و پزشکی
به طور خلاصه علم همه چیز.
اگر نسل ها بر برخی علوم خاص تسلط داشتند، آدم بر همه آنها تسلط داشت.
بنابراین ببینید فردی که مسئول یک مأموریت است چقدر باید بر همه چیزهایی که برای برقراری ارتباط با دیگران باید تسلط داشته باشد، تسلط داشته باشد.
و این مورد توست دخترم.
چون من تو را مسئول یک مأموریت ویژه قرار دادم که بیشتر از مأموریت آدم است.
این یک علم انسانی نیست، اما
از علم علم، از اراده من، علم آسمانی.
من از شما می خواهم که تمام بذرهایی را که اراده من در بر می گیرد داشته باشید.
- هر چه بیشتر به وصیت من عمل کنی،
هرچه دانش بیشتری در مورد آن به دست آورید ،
هر چه پرتوهای بیشتری به خورشید آن اضافه کنید.
بنابراین، در یک نور بزرگ،
اراده من به نفع نسل ها گسترش خواهد یافت
به طوری که ارواح با وضوح بیشتری از کالاهای موجود در آن مطلع شوند، ه
مزایای بزرگی که آنها برای زندگی در آنجا خواهند داشت.
مانند خورشید طبیعی خواهد بود که
-چون دارای نور فراوانی است،
- به راحتی می تواند تمام زمین را تحت حفاظت خود بگیرد، آن را گرم کند، آن را روشن کند و بارور کند.
تا همه - برخی بیشتر، برخی کمتر - از مزایای آن بهره مند شوند.
اگر خورشید از نظر نور فقیر بود، نمی توانست تمام زمین را روشن کند. در بهترین حالت، با نزدیکتر شدن به او به قسمتهای خاصی میرسید.
"اگر به خاطر نسل ها،
من به خورشید طبیعی نور فوق العاده ای دادم ،
من می خواهم این کار را خیلی بیشتر برای خورشید اراده ام انجام دهم تا بتوانم
- روحها را به شدت روشن کنید،
-آنها را گرم کنید و
بذر پربار قدوسیت الهی را برای آنها به ارمغان آورد.
درست مثل
من آدم را برای رهبری نسل های بشری و غیره انتخاب کردم
نقطه ای از آسمان را برای خیره شدن به خورشیدی که زمین را روشن می کند انتخاب کرده ام،
- من تو را انتخاب کردم که در مرکز خورشید اراده من باشی.
این خورشید
باید مقداری نور داشته باشد
تا همه روشن فکر و مناسب باشند.
بنابراین ، اعمال شما در اراده من بسیار ضروری است ، و همچنین تمام دانشی که به شما می دهم.
این روش معمول انجام حکمت ابدی است
-درگیر کردن اعمال موجودات
-برای تکمیل خوبی ها می خواهم آنها را پر کنم.
این مورد در مورد رستگاری بشریت بود.
یک دوره چهار هزار ساله لازم بود
به طوری که اقدامات مقدماتی که موجودات باید انجام می دادند انجام می شد .
پدرسالاران، انبیا و تمام خوبی هایی که در عهد عتیق انجام شد فراخوانده شدند تا راه را برای تحقق رستگاری هموار کنند.
اما به چیزهای بیشتری نیاز داشت: هر چقدر هم که این اعمال خوب و مقدس بودند، دیوار بسیار بلند گناه اولیه همیشه حوضه بین مخلوقات و خدا را حفظ می کرد.
" آمدن یک باکره ضروری بود ،
یک باکره بدون گناه اصلی آبستن شده، بی گناه، مقدس،
- غنی شده از سوی خداوند با تمام فیض ها، ه
- کسی که میدانست چگونه تمام اعمال مقدسی را که در طول چهار هزار سال انجام میشد، از آن خود کند.
او این اعمال را پوشش داد
- معصومیت، قدوسیت و پاکی او،
تا الوهیت آنها را مانند کسانی از این مخلوق معصوم و مقدس زندگی کند که
نه تنها تمام اعمال بزرگان را پذیرفت،
اما او از همه آنها پیشی گرفت.
بدین ترتیب او به هبوط مورد انتظار به سرزمین کلمه دست یافت.
«آنچه برای اعمال صالحان در عهد عتیق رخ داد، قابل مقایسه است
وضعیت یک فرد
-که دارای سکه های طلا و نقره فراوان است،
-اما بدون اینکه مجسمه پادشاه روی آن چاپ شده باشد.
در حالی که خود این سکه ها دارای ارزش هستند، نمی توان آنها را ارز معتبر در پادشاهی دانست.
از طرف دیگر، اگر پادشاه این سکه ها را بخرد و مجسمه خود را بر روی آنها چاپ کند، پول قانونی است.
باکره نیز چنین کرد :
او اعمال عهد عتیق را چاپ کرد
- بی گناهی او،
- حضرتش ه
اراده الهی که در اختیار او بود.
او این اعمال دگرگون شده را به الوهیت ارائه کرد.
بنابراین او دریافت که نجات دهنده به زمین آمد.
«اما برای اینکه این اعمال ارزش پولی داشته باشد که اجازه ورود به بهشت را بدهد،
- نه تنها باید مهر قدوسیت، برائت و اراده الهی زده می شد،
-اما همچنین مهر عملکرد خود کلمه.
اعمال باکره کافی بود تا مرا در میان مخلوقات فرود آورد.
عملیات الهی من برای اجازه دادن به موجودات برای صعود به بهشت ضروری بود . اینگونه است
من تمام اعمال مقدس را که مخلوقات انجام می دهند از آن خود ساخته ام،
از اولی که روی زمین آمد تا وسط آمدن آنجا و
-مهرم را روی آنها گذاشتم،
که از رنج ناشنیده من و خون ریخته شده من ساخته شده است.
مثل این
مثل یک پادشاه بزرگوار،
در دسترس همه قرار داده ام،
سکه ای که به شما اجازه می دهد وارد بهشت شوید.
همه این
- توسط حکمت غیر مخلوق مقرر شده است و
-برای تکمیل Redemption ضروری بود.
"دخترمن،
باید برای اراده من همان چیزی باشد که برای رستگاری بود. به طوری که
اراده من توسط مخلوقات شناخته می شود و
می تواند به اصل زندگی آنها تبدیل شود،
لازم است که اقدامات بهبود یافته باشد.
با پیروی از الگوی مادر آسمانی من و من، شما باید اراده من را در آغوش بگیرید
تمام اعمال انجام شده در عهد عتیق،
اجرا شده توسط ملکه بهشت e
آنهایی که خودم ساخته ام،
و نیز کسانی که به نیکی و قدیس تحقق یافته یا خواهند بود
مردم
تا پایان وقت.
بر تمام این اعمال شما مهر خود را خواهید گذاشت
-از عشق، -از نعمت و -از پرستش
غنی شده با قداست و قدرت اراده من.
هیچ چیز نباید از شما فرار کند.
اراده من همه چیز را در بر می گیرد: شما نیز باید همه چیز را در آغوش بگیرید.»
من کاملاً در دریای بیکران اراده الهی غوطه ور شدم. دوست داشتم همانطور که عیسی خوبم به من گفت،
مبادا چیزی از تمام اعمال گذشته و حال و آینده او - که برای او یک عمل ساده است - فرار کند
- همیشه در این اراده الهی بمانید
دائماً اعمال محبت و شکرگزاری را نسبت به او انجام دهید.
حداقل دوست داشتم فهرست بلندبالایی از اقدامات او تهیه می کردم.
-برانگیختن من به تحسین و ستایش، ه
-برای کمک به من که همیشه در او باشم.
اما به دلیل کوچک بودنم
با توجه به این موضوع نمی دانستم از کجا شروع کنم
که همه جا هست و
همیشه در حال انجام کارهای شگفت انگیز است، چه در کارهای بزرگ و چه در کارهای کوچک.
در حالی که من به این فکر می کردم، عیسی نازنین من از درون من بیرون آمد.
او به من گفت :
"دختر وصیت مقدس من،
وقتی بچه هستی باید بدانی
-پدرش چیکار میکنه و
هر چیزی که او دارد،
و بتوانید به او بگویید:
"آنچه مال توست مال من است."
اگر اینطور نیست یعنی
-اینکه بین پدر و دختر توافقات زیادی وجود ندارد یا شاید
- که دختر مشروع او نیست.
اگر دختر واقعی اراده من هستید، باید آن را بدانید
هر کاری که اراده من انجام می دهد و
-تمام اموالی که او دارد.
"زندگی در اراده من به معنای همراهی با تمام اعمال است.
اراده من
او نمی خواهد در آفرینش منزوی شود، اما
او همیشه می خواهد در جمع موجودات باشد. او آنقدر موجودات را دوست دارد که برای آنها
نظم را در همه جا در Creation e حفظ می کند
برای هر یک از مخلوقات زنده می شود.
وقتی روحی را پیدا می کند که او را در اعمالش در آفرینش همراهی می کند،
لبریز از شادی e
او در این روح می بیند
موجودی که او را دوست دارد و او را دوست می دارد، موجودی که می توان اسرار او را به او فاش کرد،
که در شخصیت های درخشان در روح او نقش می بندد.
«وصیت من چقدر زیباست وقتی با اندک اراده انسان همزیستی داشته باشد.
در عمل او که در جمع خودش است!
اراده من همیشه می خواهد بدهد.
کوچکی زیبا، غنی و قدرتمند را پیدا کنید.
او می خواهد همیشه آن را نزد خود نگه دارد تا بتواند همیشه آن را به او بدهد.
هیچ چیز زیباتر، برازنده و غافلگیرکننده تر وجود ندارد
-که یک روح را می بینند
که با اعمال اراده خالقش همراهی می کند.
بین این روح و خالق وجود دارد
-یک رقابت،
یک عشق متقابل ،
یک حرکت مداوم از دادن و گرفتن.
آه ! اگر می دانستید چقدر ثروتمند هستید!
تا آنجا که شما چیزهایی از اراده من می دانید،
چقدر ملک داری!
و اگر سعی کنید این کالاها را بشمارید،
شما نمی توانید آن را انجام دهید e
تو در آنها غرق می شوی
اگر می خواهی همیشه با آنها همراهی کنی، مراقب اعمال اراده من باش».
من به روش معمولم در اراده مقدس الهی ادغام شدم: سعی کردم
-حمل تمام موجودات آفریده شده در رحم ث
-برای پوشیدن هرکسی که دوستت دارم،
یکی از شما تشکر می کنم، یکی شما را می پرستم و یکی شما را برکت می دهم،
برای قرار گرفتن در جمع مشیت الهی که
-با عشق،
- در همه جا در آفرینش یافت می شود.
همینطور که داشتم این کارو میکردم فکری به ذهنم رسید:
"روحی که در اراده الهی زندگی می کند چه چیزی دریافت می کند؟"
عیسی دوست داشتنی من که از درونم بیرون آمد مرا محکم به خود فشار داد و به من گفت : دخترم، آیا می خواهی بدانی روحی که در اراده من زندگی می کند چه چیزی را دریافت می کند؟
او دریافت می کند که اراده من با اعطای برابری بین دو اراده ما، خود را با اراده او متحد می کند .
اراده من که مقدس، پاک و سبک هستم،
او می خواهد که این روح در قداست و پاکی و نور با او برابر شود.
و چون آرزوی او این است که در اراده من زندگی کند،
آرزوی من این است که به اراده او شباهت کاملی به اراده خود بدهم.
از این رو میخواهم که در هر کجا که کار میکند، با ارادهام، تو را دائماً از اعمالش بهرهمند سازد».
با شنیدن این سخن به عیسی گفتم:
"عشق من، اراده تو همه جا هست و بنابراین همه در آن زندگی می کنند. با این حال همه این شباهت را ندارند."
عیسی بلافاصله ادامه داد:
"درست است که همه در اراده من زندگی می کنند، زیرا در همه جا وجود دارد. اما بیشتر آنها در آنجا زندگی می کنند
به عنوان خارجی یا مزدور، یا
بر حسب ضرورت، یا
مانند شورشیان
آنها در اراده من زندگی می کنند
ناآگاهانه e
بدون دانستن ثروت آن
آنها غاصب جانی هستند که از او گرفتند.
هر یک از اقدامات آنها برجسته است
عدم تشابه بین اراده آنها و خالقشان، ه
همچنین فقر آنها، اشتیاق و تاریکی غلیظی که در آن غوطه ور هستند.
آنها نسبت به هر چیزی که به بهشت می نگرند کور هستند.
«برای رسیدن به برابری با اراده من، روح نباید در آنجا زندگی کند.
- به عنوان یک خارجی،
-اما مثل مالک نیاز به
- همه چیز را متعلق به خود بداند
- مواظبش باش
با این حال، اگر می خواهید در شرایط خوبی باشید، باید این موارد را به خوبی بدانید.
-دوست داشتنشون و
-مالک باشد
مهم نیست یک چیز چقدر زیبا و خوب باشد، اگر کاملاً متعلق به ما نباشد،
- نمی توانید واقعاً او را دوست داشته باشید و تمام توجهی را که شایسته اوست به او بدهید:
- با بی تفاوتی و بدون دلبستگی به آن نگاه می کنیم.
از طرف دیگر، اگر آن چیز به ملک ما تبدیل شود،
- ما آن را با دقت مشاهده می کنیم،
- ما آن را دوست داریم و
- آمده ایم از آن بت بسازیم.
این مورد نیست.
-چون چیز تغییر کرده یا زیباتر شده است،
-اما چون این شخص است که در اثر تحصیل این شیء به عنوان انحصار او تغییر یافته است.
"این چیزی است که برای روحی که در اراده من زندگی می کند اتفاق می افتد:
او اراده من را مانند او می داند .
هاله آسمانی خود را احساس می کند .
شباهت آن را با خالق آن درک می کند;
او احساس می کند که توسط بازتاب های خالق سرمایه گذاری شده است.
او در همه چیز، قدرت خالق را احساس می کند. در دریای کالایی که دارد می گوید:
"من چقدر خوشحالم، اراده خدا متعلق به من است و من آن را دوست دارم!"
"اعمالی که در وصیت من انجام می شود همه جا را فرا می گیرد. سحرگاه تو به من گفتی:
بگذار روح من در اراده الهي تو بيدار شود و با اراده تو تمام شعور مخلوقات را بپوشان تا در اراده تو بيدار شوند.
به نام همه، ستایش، عشق و تسلیم آنها را به شما تقدیم می کنم. "سپس شبنم آسمانی از اراده من
-به همه موجودات سرایت کرده است
- فیض حاصل از عمل شما را برای هر یک به ارمغان آورد.
چقدر زیبا بود که همه آنها را پوشیده از این شبنم دیدم
که شبنم صبح نماد آن است،
که هر روز صبح، گیاهان را می پوشاند، آنها را آراسته، بارور می کند و از خشک شدن گیاهانی که در شرف پژمرده شدن هستند، جلوگیری می کند.
به همان اندازه که شبنم صبحگاهی خوشمزه است،
شبنمی که از اعمالی که در اراده من انجام شده است بسیار بیشتر است.»
من به عیسی گفتم: "اما عشق و زندگی من، با وجود این شبنم، موجودات تغییر نمی کنند."
او گفت:
«اگر شبنم صبح چنان سودمند باشد، مگر اینکه بیفتد
- روی چوب خشک یا چیزی که حیات ندارد - شبنم اراده من سودمندتر است.
- مگر ارواح که آن را دریافت می کنند
- آنها تماماً از روی فیض نمرده اند، در این صورت اما با فضیلت حیات بخش خود سعی می کند اندکی به آنها حیات بخشد.
اما همه روح های دیگر
برخی بیشتر، برخی کمتر، با توجه به تمایلاتشان
اثرات این شبنم مفید را احساس کنید.
من کارهای معمولم را به اراده الهی انجام دادم،
در آغوش گرفتن تمام خلقت e
ساختن تمام اعمال موجودات از آن خودم
با عشق ضعیفم، خدای خود را به خاطر تمام کارهایی که در آفرینش انجام داده شکر کردم.
فکری به ذهنم خطور کرد:
"شما مدت زیادی طول می کشد تا اینگونه دعا کنید،
اما به راستی چه کار خوبی می کنی و چه جلالی به خدای خود می دهی؟»
سپس، در درون من حرکت می کند، عیسی شیرین من
بازویش را دراز کرد ،
او همه چیز و همه مخلوقات را در آغوش گرفت و سپس آنها را بلند کرد و آنها را به پدرش عرضه کرد.
سپس به من گفت :
"دخترمن،
شخصی که واقعاً در اراده من زندگی می کند
او در اعماق جان خود همه مخلوقات و همه چیز را دارد.
در واقع، برای زندگی او در اراده من،
همه چیزهایی را که اراده من انجام داده و انجام خواهد داد، در اختیار دارد
او همانطور که من دوست دارم دوست دارد
بنابراین، آن را پیدا می کنم
آسمان پر ستاره، - خورشید خیره کننده،
دریاهای وسیع، - مراتع گلدار، و غیره.
و درست است که،
در همه این چیزها در گردش است،
او بر روی هر یک بوسه می زند و "دوستت دارم" را بر کسی می گذارد که آنها را با این همه عشق و فراوانی آفریده است.
"و همانطور که تمام زندگی واقعی در اراده من گنجانده شده است،
در این شخص وجود دارد
- آدم مقدس در حالتی که از دست خلاق من بیرون آمد و
- آدم گناهکار ، تحقیر شده و گریان.
بنابراین شخصی که در اراده من زندگی می کند
- در حالت قدوسیت با آدم ارتباط دارد و
پیوستن به اعمال معصومانه و مقدس او،
می تواند به من شکوه بدهد و همه آفرینش را دوباره لبخند بزند.
علاوه بر این
اشک هایش را به اشتراک می گذارد ،
او می تواند با او برای این فیات رد شده که منجر به خرابی های بسیاری شده است، غصه بخورد .
"در شخصی که در وصیت نامه من زندگی می کند آنها نیز یافت می شوند
پیامبران،
پدرسالاران و
پدران مقدس با تمام کارهایشان،
- کسانی که بعد از آمدن نجات دهنده آه زیادی کشیدند .
در وصیت من این شخص می تواند با آه هایش همراه باشد.
همچنین در او مادر جدایی ناپذیر من و شخص من وجود دارد.
- با تمام اعمالشان،
- که از آن شگفتی های بسیاری برخاسته است.
به اختصار،
از شما می خواهم در همه چیزهای من، گذشته، حال و آینده مشارکت داشته باشید. درست و لازم است که همه این چیزها از او جدایی ناپذیر باشد.
اگر آنها را در او پیدا نکنم،
- این است که او کاملاً در اراده من زندگی نمی کند
- که نمی تواند به من باز پس دهد عشق برای هر چیزی که به من تعلق دارد.
مگه آفریدمش که یه دنیا کوچولو و یه خدای کوچولو باشه؟
"اینجا چون
من مدام برای شما تکرار می کنم که زندگی در اراده من هنوز مشخص نیست،
من چیزهای زیادی به شما یاد می دهم، و
من ظرفیت تو را وسعت میدهم تا همه کالاهایم وارد تو شود.
من می خواهم عشق برای هر چیزی که از من می آید برگردد. من فقط می توانم کسی را تحمل کنم که در اراده من زندگی می کند
من همه چیزهایم را نمی دانم ،
او آنها را دوست ندارد و
او آنها را ندارد.
در غیر این صورت چگونه می توان از اعجوبه بزرگ زندگی در وصیت نامه من صحبت کرد؟
سپس عیسی نازنین من ساکت شد .
من شروع به سرگردانی در اراده الهی کردم.
اوه همانطور که من دوست داشتم
بر همه آفریده ها بوسه ای از عشق و قدردانی بگذار
روی تمام اعمال وصیت نامه اش « دوستت دارم» را چاپ می کند ،
تا بتوانم آن را در دست بگیرم و آن را تاجی برای عیسی در خود قرار دهم!
سپس آسمان پر ستاره را دیدم و عیسی خوبم به من گفت :
دخترم، به آسمان نگاه کن:
-کدام سفارش،
-چه هماهنگی!
هیچ ستاره ای بدون دیگری نمی تواند باشد،
یکی از دیگری حمایت می کند،
یکی قدرت دیگری است
اگر - این هرگز اتفاق نیفتد - یک ستاره جای خود را ترک کند، این اتفاق خواهد افتاد
چنین سردرگمی،
چنین آشفتگی
که این خطر وجود داشته باشد که همه چیز به هم بریزد.
بنابراین، زیبایی بزرگ آسمان در این واقعیت نهفته است که
از طریق قدرت ارتباطی و جذابی که ستاره ها با هم دارند،
هر کدام جای خود را حفظ می کند و
همه آنها بیش از برق، خاموش و متصل به یکدیگر باقی می مانند.
مثل آسمان بالای زمین،
حتی موجودات انسانی نیز یک آسمان را تشکیل می دهند: آسمانی که از ستاره های متحرک ساخته شده است.
اگر تقصیر اصلی نبود،
- همه چیزهایی که آدم است
- تمام کسانی که فرزندان او خلق می کردند توسط همه انسان ها گروه بندی می شدند.
هر کس آن را در اختیار خود خواهد داشت
- نه تنها قدرت شخصی او،
- بلکه دیگران.
Tous les biens auraient été en commun.
مانند کاری که برق انجام می دهد، اراده من
-همه انسان ها را در کنار هم نگه می داشت و
- همه چیزهای خوب و مقدس را به آنها می داد.
در حالی که اراده من به عنوان نقطه مبدأ است
هرکسی کسب و کار خود را داشته باشد
-تبدیل به نور e
-پس، برای دیگران سبک بود.
پس درد مرا درک کن
آسمان موجودات را در چنین آشفتگی ببینید.
این درد آنقدر زیاد است که ذهن انسان نمی تواند آن را درک کند.
وقتی اراده من که قرار بود همه چیز را در موجودات هماهنگ کند،
رد شد،
بود:
اختلال، - سردرگمی، - گسست،
ضعف، - تاریکی.
بیچاره آسمان موجودات زیر و رو شد! فقط زندگی در اراده من است
نظم را باز خواهد گرداند و
نور جدیدی خواهد درخشید
به همین دلیل است که من می خواهم همه چیز و همه موجودات را در تو بیابم. اراده من، اولین عمل همه موجودات آسمانی و زمینی،
تمام اعمال خود را به شما خواهد گفت.
شما به آنها و آنها به شما متصل خواهید شد.
خیلی مراقب باش، چون میخواهم بزرگترین چیز ممکن را به تو بدهم. اما من چیزهای بزرگ و حداکثر توجه را از شما می خواهم.
کسانی که زیاد می دهند انتظار زیادی دارند.»
به اشک هایی که عیسی بچه هنگام تولد ریخت فکر کردم و با خودم فکر کردم:
«آن اشکها چقدر باید دوستداشتنی بوده باشند، چقدر باید بوده باشند.
یا آن صورت لطیف را منجمد یا بسوزاند !»
در واقع، با توجه به آنچه من می دانم، اشک دو اثر احتمالی دارد:
اگر ناشی از عشق باشد، می سوزند و گریه می کنند.
اگر ناشی از درد باشد، سرد است و باعث لرز می شود.
در فرزند کوچک سلطنتی من عشق بی نهایت و درد بی حد و حصر وجود داشت. پس باید گریه اش برایش خیلی دردناک بوده باشد.
در حالی که من به این فکر مشغول بودم، عیسی نازنین من
-در من حرکت کرده است و
- صورتش را که خیس اشک بود به من نشان داد.
اشک هایش به شدت سرازیر شد،
به اندازه ای که سینه و دستانش را خیس کند.
آهی کشید و به من گفت :
"دخترم، اشک های من
- از لقاح من در رحم مادر آسمانی ام شروع شد
- تا آخرین نفسم روی صلیب ادامه داد.
وصیت پدر بهشتی من را به اشک واداشته است.
همانقدر اشک باید از چشمانم جاری شده باشد که از چشمان همه موجودات با هم.
همانطور که تمام روح آنها را تصور کرده بودم،
مجبور شدم تمام اشک هایشان را بریزم .
بنابراین می توانید بفهمید که چقدر باید گریه می کردم.
به خاطر علاقه هایشان، به طوری که این احساسات خاموش می شود.
-Ils ont versé les larmes qui sont nécessaires après le peché pour insuffler en elles
پشیمانی از تخلف m'avoir ،
محکومیت qu'elles ont mal agi، et
اراده برای گناه نکردن دیگر
- آنها برای تشویق آنها به همدردی با رنج های من اشک می ریختند.
-آنها اشک فراوان عشق می ریزند تا آنها را به دوست داشتن من تحریک کنند.
همین که بهت گفتم کافیه تا بفهمی
-اینکه اشکی از موجودات نریزد
-اینکه من به خودم پول ندادم.
«هیچ کس از آن همه اشک پنهانی که از چشمانم ریخته بود آگاه نبود.
چند بار حتی در کودکی
من از زمین به آسمان پرواز کردم
جایی که سر کوچکم را روی دامان پدر آسمانی ام گذاشتم و با گریه به او گفتم:
"پدر من، می بینی،
به زمین رفتم تا مثل برادرانم گریه کنم و رنج بکشم
-به دنیا آمدند،
-زنده و
-گریان.
آنقدر دوستشان دارم که می خواهم تمام اشک هایشان از چشمانم بگذرد. نمی خوام هیچ کدوم از من فرار کنن
تا همه آنها را به اشک تبدیل کند
-از عشق،
- پنالتی،
-پیروزی
- تقدیس e
-از الوهیت».
چند بار مادر عزیزم با دیدن من که اینطور گریه می کنم قلبش سوراخ شد. او اشک هایش را به اشک های من ملحق می کرد و با هم گریه می کردیم.
گاهی مجبور شدهام پنهان شوم تا به اشکهایم دست بزنم و از سوراخ کردن قلب مادرانه و معصوم او اجتناب کنم.
گاهی منتظر بودم تا مادر آسمانی ام به کارهای خانه رسیدگی کند تا به گریه هایم دست و پا بزنم.»
به دنبال سخنان عیسی به او گفتم:
"سپس، عشق من، چشمانت ریخت.
- اشک های شخصی من، و همچنین
- کسانی که پدر اول ما آدم هستند.
از تو می خواهم که این اشک ها را بر روحم بریزی تا به من لطف کنی
- نه تنها برای انجام مقدس ترین اراده خود،
- اما آن را مطابق میل خود در اختیار داشته باشم.»
بعد سرش را تکان داد. اشک از صورتش به روح بیچاره ام سرازیر شد. او اضافه کرد:
"دختر اراده من،
-واقعا اشک تو ریختم
- تا از طریق آنها عطای بزرگ اراده ام را به شما بدهم.
"آنچه آدم با گریه هایش نتوانست دریافت کند،
حتی اگر از چشمانم گذشتند
تو می توانی.
قبل از گناه، آدم دارای اراده من بود و به همین ترتیب،
او به شکلی باشکوه به شکل خالقش رشد کرد،
آنقدر که همه در بهشت از خدمت به او خوشحال شدند و احساس افتخار کردند.
او به خاطر گناهش مالکیت اراده من را از دست داد. با اينكه
گناهش خیلی گریه کرد
دیگر گناه نیست، e
من هنوز می توانستم اراده ام را برآورده کنم ،
او دیگر نمی توانست آن را در اختیار داشته باشد. زیرا پیوندی که او را به خدا پیوند می داد شکسته شد.
این پیوند توسط من، کلمه ابدی، پس از چهار هزار سال دوباره انجام شد. در این مرحله، آدم قبلاً از آستانه بذر عبور کرده بود.
"با این حال،
علیرغم این پیوند الهی که در میان این همه چیز دوباره انجام شده است
-اشکها، -گوشها و -رنج،
چند نفر از وضعیت آدم پس از سقوط او خوشحال هستند:
فقط برای انجام اراده ام ؟
دیگر
نمیخواهم حرفهای ارادهام را بشنوم یا بدتر از آن،
علیه او شورش کنید
فقط کسانی که تصمیم می گیرند در اراده من زندگی کنند، به حالت بی گناهی آدم قبل از سقوط او می رسند.
بین کسانی که اراده من را انجام می دهند و کسانی که آن را دارند، یک شکاف بسیار بزرگ وجود دارد
فقط بین وضعیت آدم قبل از سقوطش و وضعیت او بعد از سقوطش.
وقتی به زمین آمدم، از جانب خدا عمل کردم و کارهایی را انجام دادم که انسان برای احیای وضعیت اولیه خود، یعنی تصاحب اراده من، لازم بود.
اگر چه، در حال حاضر، بیشتر
از آمدن من فقط به عنوان چاره ای برای نجات آنها استفاده کنید،
برای توسل به اراده ام فقط برای نرفتن به جهنم،
من همچنان منتظر ارواح هستم
- بالاتر برود e
- اراده من را به عنوان زندگی بپذیر.
در اعلام این ویل، منتظر می مانم
- که ارواح انتخاب می کنند تا آن را تصاحب کنند،
- که پیوند الهی که من دوباره انجام دادم ثمر می دهد.
بدین ترتیب اشک هایم به لبخندهای آسمانی و الهی تبدیل می شود.
- برای من و - برای آنها."
داشتم به موارد بالا فکر می کردم:
که اراده الهی یک هدیه است و اینکه
به عنوان یک هدیه، شخص آن را به عنوان خیر و صلاح خود در اختیار دارد، و اینکه هر کس راضی به انجام خواست خدا باشد، باید
-ارسال به سفارشات ه
- خیلی وقت ها می پرسند که چه کار کنیم.
اگر بخواهد عملی را انجام دهد که خدا می خواهد،
- باید هدیه را قرض بگیرد و پس از پایان عمل تحویل دهد.
همینطور که بهش فکر کردم به ذهنم رسید.
مقایسه های مختلف که تفاوت بین این دو موقعیت را نشان می دهد.
در اینجا دو نفر از آنها هستند.
فرض کنید من یک سکه طلا به عنوان هدیه دریافت کرده ام که این فضیلت را دارد که هر چقدر که من می خواهم پول تولید کنم. اوه باشد که با این سکه طلا غنی شوم!
-حالا فرض کنید که شخص دیگری قطعه مشابهی را دریافت کرده است، اما فقط برای یک ساعت، یا برای انجام کاری، و سپس باید قطعه را پس دهد.
چه تفاوتی بین این دو موقعیت وجود دارد!
اجازه دهید دوباره فرض کنیم که من چراغی را به عنوان هدیه دریافت کرده ام که هرگز خاموش نمی شود.
پس شب و روز من در امانم و همیشه این نور را دارم. انگار بخشی از طبیعت من است.
این به من این مزیت را می دهد که همیشه بدانم
-چه چیزی خوب است که آن اتفاق بیفتد و
- که اجتناب از آن اشتباه است.
پس با این نور همه چیز را مسخره می کنم:
از دنیا، از شیطان، از احساسات من و حتی از خودم. این نور برای من منبع همیشگی شادی است:
- او هیچ سلاحی ندارد، اما از من دفاع می کند.
- او صدا ندارد، اما او به من دستور می دهد.
او نه دست دارد و نه پا، اما او راهنمای مطمئنی برای من است تا مرا به بهشت برساند.
حال فرض کنید که شخص دیگری همین نور را دریافت کرده باشد، اما
-که همیشه آن را ندارد و
- چه کسی وقتی فکر می کند به آن نیاز دارد باید بپرسد ،
- حتی اگر به معنای برگرداندن آن باشد.
از آنجایی که او عادت ندارد همه چیز را در این دید ببیند،
- او علم به درست و نادرست ندارد و
- قدرت کافی برای انجام نیکی و دوری از شر را ندارد.
نداشتن این چراغ به طور مداوم،
با چند ناامیدی، خطر و گذرگاه تنگ مواجه است؟
وقتی ذهنم مثال هایی از این دست را تصور می کرد، با خودم فکر کردم:
زندگی در اراده الهی، داشتن آن است و بنابراین، یک موهبت است. اما اگر خدا حاضر نباشد این هدیه را به موجودی بدهد، آن موجود بیچاره چه میتواند بکند؟»
سپس عیسی خوب من در درون من حرکت کرد و او را در آغوش گرفت
او به من گفت:
"دخترمن،
درست است که زندگی در اراده من یک هدیه است و این بزرگترین هدیه است.
اما این هدیه،
-که دارای ارزش بی نهایت است،
-که ارزی است که ارزش آن همیشه افزایش می یابد،
-که نوری است که هرگز محو نمی شود
-که خورشیدی است که هرگز غروب نمی کند و
- که جایگاه شرافت و حاکمیت او را در خلقت به شخص باز می گرداند،
فقط به کسانی اعطا می شود
- کسانی که خوش اخلاق هستند،
-که آن را هدر نمی دهد، و
- کسانی که حاضرند جان خود را فدا کنند تا این موهبت در آن برتری کامل داشته باشد.
برای دادن این هدیه به یک موجود، ابتدا مطمئن می شوم
- چه کسی واقعاً می خواهد اراده من را انجام دهد و نه او را،
- که حاضر است همه چیز را برای رسیدن به این هدف فدا کند و
- که با هر عملی که انجام می دهد، هدای اراده من را حتی به صورت قرض می طلبد.
وقتی می بینم که او عادت کرده است که هر کاری را با امانت وصیت من انجام دهد، آن را به او می دهم زیرا
- مدام آن را درخواست می کند،
-در او خلاء ایجاد کرده است که من می توانم هدیه آسمانی را در آن به امانت بگذارم.
عادت کرده ام که با رزق الهی اراده ام در قالب قرض زندگی کنم،
- او طعم اراده خود را از دست داده است،
- کام او نجیب شده است و دیگر نمی تواند به میل خود خود را با غذای ناپسند وفق دهد.
از این رو
- با دیدن خود در داشتن این هدیه ای که آنقدر آرزو کرده است
- او با آن زندگی می کند و تمام عشق خود را به او می بخشد.
حالا مردی را فرض کنید که بچه ای را خیلی دوست دارد
اسکناس هزار دلاری به او می دهد
بیا و مدتی با او همراهی کنم ،
اما کودک بدون دانستن ارزش اسکناس، آن را هزار تکه می کند.
آیا آن مرد را به خاطر این کار سرزنش نمی کنید؟
در عوض، فرض کنید قبل از تحویل دادن بلیط به کودک، مرد از آن مطمئن شود
کسی که آن را می خواهد با توضیح دادن تمام خوبی هایی که می تواند از آن به دست آورد
و این که متعاقباً
به جای پاره کردن بلیط،
کودک بسیار از او قدردانی می کند، او را ایمن نگه می دارد و اهدا کننده را بیشتر دوست دارد.
در مورد دوم، شما مرد را به خاطر انجام آن در عوض تحسین نخواهید کرد.
اگر مردها بدانند که چگونه کارها را در بین خود به خوبی انجام دهند، من چقدر بیشتر می دانم که چگونه اراده خود را هدیه کنم.
با خرد، عدالت و عشق.
با این حال، لازم است که فرد
خوش برخورد است،
با هدیه ارائه شده آشنا است و
او واقعا از او قدردانی می کند.
دانش اولین قدم برای اوست:
این دانش
راه را باز می کند و
مثل قراردادی است که برای دریافت هدیه باید امضا شود.
- هر چه روح بیشتر از اراده من آگاه شود،
- هر چه بیشتر آن را بخواهید
- همچنین از اهداکننده الهی می خواهد که امضای خود را در قراردادی که آن را به او تحویل می دهد قرار دهد.
«نشانهای که اکنون میخواهم به مخلوقات عطای ارادهام را بدهم این است که آنقدر آرزو دارم که علم آن گسترش یابد.
همه جا .
از این رو
-اگه میخوای امضامو بذارم
تا هدیه اراده من برای همه مخلوقات باشد
- مواظب باش که چیزی از آنچه به تو می آموزم فرار نکند.
سپس روح بیچاره من در اراده الهی سرگردان شد در حالی که من در تلاش بودم تا همه کارهایم را در آن انجام دهم.
سپس احساس کردم با یک نور عالی سرمایه گذاری شده است و اعمال کوچکی که انجام می دادم وارد آن نور شدند و خودشان سبک شدند.
با این حال، نمیتوانستم بدانم آنها در آن نور کجا هستند. من فقط می دانستم که آنها آنجا هستند.
در مورد من، برای من غیرممکن بود که در این نور حرکت کنم. البته میتونستم برم داخل
اما عبور کامل از آن در دسترس کوچکی من نبود. عیسی خوب من در درون من حرکت کرد و به من گفت :
"دخترم، چقدر زیباست که روحی را ببینم که در اراده من عمل می کند!
به عمل منحصر به فرد خالق خود می پیوندد
در این پرتو جایگاه شایسته خود را می گیرد . او نمی تواند اعمال خود را در آن ببیند،
حتی اگر مسلم باشد که در گذشته، حال و آینده جایگاه خود را دارند.
«خورشید، تصویر نور الهی، بخشی از این خاصیت را دارد.
فرض کنید در مکانی هستید که توسط خورشید روشن شده است: نور آن را می بینید
- جلوی شما، - بالای شما، - پشت سر شما، - در سمت راست و - در سمت چپ شما. با این حال، شما نمی توانید بدانید که چه بخشی از این نور شما را احاطه کرده است، اما می دانید که شما را احاطه کرده است.
خود
- به همین ترتیب به نور الهی تبدیل می شوند،
- اعمال شما می تواند به نور خورشید تبدیل شود،
آیا فکر می کنید می توانید بدانید که بخش های نور مرتبط با اعمال شما کجا هستند؟ قطعا نه.
با این حال، شما می دانید که آنها از شما می آیند و در این نور گنجانده شده اند.
به همین دلیل است که زندگی در اراده الهی بزرگترین چیزی است که می تواند برای شما اتفاق بیفتد: برای آن شما الهی زندگی می کنید.
«به محض اینکه خالق روحی را در اراده خود دید،
- او را در آغوش می گیرد،
- او را در دامان خود می گذارد و
- او به شما اجازه می دهد با دستان خود و با قدرت فیات که همه کارها با آن انجام شده است، عمل کنید.
اعمال مخلوق نیز چنین است
-سبک می شود،
پیوستن به عمل منحصر به فرد خالق، ه
- جلال و ستایش او را بخوان.
پس مطمئن باش
- که مهمترین چیز برای تو این است که در اراده من زندگی کنی و
که در این راه هرگز زانوی خالق خود را رها نخواهی کرد».
من کاملاً در اراده الهی غوطه ور بودم و ذهن ضعیفم در آن جریان داشت. میتوانستم آن را در همه جای Creation در عمل ببینم.
اوه که دوست داشتم
پیوسته او را همراهی کنید، ه
برای هر عملی که انجام داده است، تلافی عشق کوچک من را به او تقدیم کن،
تشکر من
ستایش عمیق من و همراهی فروتنانه من.
عیسی خوب من در درون من حرکت کرد و به من گفت :
"دخترمن،
اراده من پیوسته در میان مخلوقات به نفع مخلوقات عمل می کند .
اما چه کسی اراده من در آنجا انجام می دهد؟ چه کسی نکته نهایی را در آن قرار می دهد؟
-مخلوق یا بهتر است بگوییم
- موجودی که همه مخلوقات را از اراده من می داند.
«گندم را در نظر بگیرید .
بعد از دادن بذرش
- فضیلت جوانه زدن و تکثیر، اراده من را می بیند
که او دفن شده است،
- باشد که خورشید آن را بارور کند،
- باد آن را پاک کند،
-که طراوت به ریشه دار شدن آن کمک می کند، e
-که گرما به رشد و بلوغ آن کمک می کند.
سپس اراده من به ماشین ها مالکیت می دهد
-بریدن محصول،
کتک زدنش و
- آسیاب کن،
به طوری که تبدیل به خمیر نان می شود.
سرانجام، اراده من
- از آتش می خواهد که این ماکارونی را بپزد تا نان شود.
که به دهان موجودات می آورد تا از آن تغذیه کنند.
«به این ترتیب می توانی مسیر طولانی را ببینی که اراده من دانه گندم را به نان مخلوقات می آورد.
اما چه کسی به این مداخله الهی پایان می دهد؟
کسی که نان را حامل اراده من می گیرد و از آن تغذیه می کند.
با خوردن این نان، اراده من را که در آنجاست بخورید و بدین ترتیب تقویت کنید
- بدن او و
- روحش.
می توان گفت که مخلوق، صنعتگر است
- بقیه وصیت من
- در نتیجه مداخلات او با موجودات.
«این در مورد همه چیزهایی است که در خدمت انسان آفریده شده است :
- اراده من در دریا دخالت می کند و از تکثیر ماهی ها مراقبت می کند.
- در زمین دخالت می کند و گیاهان، حیوانات و پرندگان را تکثیر می کند.
- در فضاهای آسمانی آشکار می شود و همه چیز را در آنجا هماهنگ می کند.
- از پا و دست و دل موجودات ساخته شده است تا فواید بیشمار آن برای آنها مفید باشد.
اما شادی او فقط از موجوداتی است که همه این چیزها را ثمره اراده من می دانند .
اگر ویل من بی وقفه تماشا نمی کرد
- چیزهای آفریده شده به خوبی به مردان خدمت می کنند
- به این ترتیب هدفی را که برای آن خلق شده اند برآورده می کنند -
اینها مانند نقاشی هایی هستند که چیزهایی را به تصویر می کشند که زندگی ندارند.
"در پایان روز، این
- آفریده ای نیست که به انسان خدمت کند،
- اما اراده من از طریق آنهاست.
در نتیجه
-اراده ام را در اشیاء مخلوق درک کنم ه
همانطور که به مردان خدمت می کند به آن خدمت کنید
آیا این یکی از مقدس ترین وظایف انسان نیست؟
وقتی مرد این کار را می کند، من احساس پاداش می کنم و مهمانی می کنم.
« آنچه برای وصیت من میآید برای بازیگری میافتد که میخواهد نمایشی بسازد .
فقیر،
- چه تلاشی برای آماده سازی نمایش
-همچنین در مورد حرکات، به طوری که مخاطب آورده شود
گاهی برای خندیدن،
گاهی گریه کن!
عرق می کند و خیلی خسته می شود. وقتی همه چیز آماده شد، مخاطبان را دعوت کنید و
هرچه افراد بیشتری را مشاهده کنید،
- هر چه شادی در قلبش بیشتر می شود،
زیرا نمایش می تواند موفقیت بزرگی باشد.
این در صورتی خواهد بود که پس از نمایش، دستان او از سکه های طلا و نقره برای تایید قدردانی مخاطبان پر شود.
از سوی دیگر، اگر
پس از آماده سازی زیاد و انجام تمام تبلیغات لازم،
هیچ کس ظاهر نمی شود،
یا فقط چند نفر که بعد از اولین اقدام ترک می کنند،
بیچاره، چه رنجی، چگونه عید مورد انتظارش به عزا تبدیل می شود!
چه چیزی این مرد را که هنرمند ماهری است تا این حد غرق کرده است؟
تماشاگران ناسپاسی که از نمایش او دوری کردند.
این وضعیت اراده من است که در تئاتر بزرگ آفرینش،
زیباترین صحنه ها را برای شادی مردان ویرایش کنید -
نه به منظور دریافت، بلکه برای دادن:
- صحنه های درخشان از نور،
- صحنه های گلدار زیبایی درخشان،
-صحنه قدرت از غرش رعد،
- سیر پیوسته امواج e
-ارتفاع کوه بلند،
- صحنه های متحرک مانند آن
کودکی که گریه می کند، می لرزد و از سرما بی حس می شود،
صحنههای غمانگیز و غمانگیز خونهای ریختهشده من و شور من،
-و صحنه مرگ من
هیچ بازیگری، هرچند بااستعداد، نمی تواند در تدوین صحنه های زیبا که همه آغشته به عشق هستند، با من برابری کند.
اما افسوس که چند نفر
- اراده ام را در پشت همه این صحنه ها درک نکنم
-من نمی دانم چگونه از میوه هایی که از آن به دست می آید لذت ببرم.
بنابراین جشنی که اراده من در زمان خلقت و رستگاری برنامه ریزی کرده بود به عزا تبدیل می شود.
بنابراین، دخترم، اجازه نده هیچ چیز از تو فرار کند.
همه چیزهای آفریده شده را به عنوان هدایای اراده من در نظر بگیرید،
- کوچک یا بزرگ، طبیعی یا ماوراء طبیعی، تلخ یا شیرین.
- همه آنها را به عنوان هدایای اراده من به شما نشان دهید.
احساس می کردم که کاملاً توسط بهشت و زمین رها شده ام.
و به یاد آوردم که عیسی یک بار به من گفت که تبعید سخت زندگی را چنان تجربه خواهم کرد که گویی کسی جز من و او نیست.
بقیه از ذهن و قلبم محو می شدند.
و حالا که همه واقعاً ناپدید شدهاند و من تنها با عیسی زندگی میکنم، اکنون او نیز مرا ترک کرده است.
اوه خدای من چه تلخی چه شکنجه ای! به من رحم کن.
به سمت کسی برگرد که به زندگی تو بیشتر از جان خودش نیاز دارد.
در حالی که من سرگرم این فکر و دیگران به همان اندازه افسرده
که توضیح آن در اینجا خیلی طول می کشد -،
عیسی نازنینم در درونم حرکت کرد و با آهی به من گفت:
«دختر اراده من، شجاعت!
انزوای تو همنشین انزوای اراده من در میان مخلوقات است.
که خیلی دردناک تر از شماست
اراده من مادر تمام اراده های بشری است. او خود را در مرکز آفرینش قرار داد
-اراده انسان آزاد e
- آنها را نزد او نگه دار،
- آنها را روی دامان خود بگذار،
- آنها را با شیر تعالیم او تغذیه کنید
- آنها را با قرار دادن تمام مخلوقات به آنها رشد دهید
چیدمان.
قرار گرفتن در مرکز همه چیزهای آفریده شده،
اراده من با مخلوقات هر کجا که باشند است
او بیش از یک مادر دوست داشتنی به آنها اطمینان می دهد
- مراقبت مادری هرگز کم نیست
نه شرافت خود را از دست می دهند و نه تشبیه خود را به خدا.
"اما افسوس،
- اراده انسان محبت و مراقبت مادری را در نظر نمی گیرد
باشد که اراده من آنها را تجمل کند.
- از او دوری می کنند.
-بسیاری حتی آن را نمی دانند.
-دیگران او را تحقیر می کنند یا اهمیتی نمی دهند.
مادر بیچاره رها شده توسط فرزندانش!
در حالی که آنها زندگی او را می گیرند، از آن زندگی برای توهین به او استفاده می کنند.
یک مادر می تواند رنج بیشتری از این را تجربه کند
رها شدن توسط فرزندانشان،
-برای کسانی که او به دنیا آورده ناشناخته است؟
بنابراین رنج انزوایی که اراده من متحمل می شود بسیار شدید است.
انزوای شما همراه با انزوای این مادری باشد که با وجود این، بر سر فرزندانش آه می کشد.
- اشک هایش
- صداهای لطیف او، آه های آتشین او،
-یا حتی لهجه های عصبانی تنبیه هایش از او دور شوید.
تو ای دختر محبوب وصیت من،
آیا نمیخواهی رنج دردناکی را که وصیت من در این راه متحمل میشود شریک بشوی؟
سپس شروع به پرستش خدای مصلوب خود کردم. در همین حال،
در ذهنم ستونی ناگسستنی از سربازان به شدت مسلح را دیدم. دوست داشتم فقط به عیسی مصلوب شده خود فکر کنم و دیگر این سربازان را نبینم، اما با وجود خودم، آنها را دیدم.
او به عیسی نازنین من دعا کرد تا مرا از این منظره رهایی بخشد.
با اندوه به من گفت:
"دخترمن،
اگر چه صلح را می ستاید، اما جهان برای جنگ آماده می شود و
اگرچه او تفاهم خوبی با کلیسا دارد، اما مبارزه با او را آماده می کند.
مثل این برای من اتفاق افتاد:
-مردم مرا به عنوان پادشاه ستایش کردند و در راه بازگشت به اورشلیم پیروزمندانه مرا بردند، اما بلافاصله پس از آن مرا به صلیب کشیدند .
« چیزهایی که مبتنی بر حقیقت نیستند، نمی توانند برای مدت طولانی دوام بیاورند.
-زیرا وقتی حقیقت وجود ندارد عشق هم وجود ندارد.
-بدون حضور عشق زندگی پژمرده می شود.
بنابراین آنچه را که دنیا پنهان می دارد آشکار می شود.
صلح به جنگ تبدیل خواهد شد. اتفاقات غیرمنتظره زیادی رخ خواهد داد!"
سپس عیسی ناپدید شد و من بسیار مضطرب شدم. این فکر در من به وجود آمد:
«عیسی محبوب من اغلب به من می گفت که من نوزاد کوچک او در اراده الهی هستم.
وقتی زندگی من در اراده او شروع می شود و برای رشدم بیشتر به او نیاز دارم، او مرا تنها می گذارد.
بنابراین من در اراده الهی مانند یک سقط جنین خواهم بود.
ندیدی عشقم چه حال رقت انگیزی دارم نقاشی های شما چقدر برای من مفید نیست؟
اوه اگر نمی خواهی به من رحم کنی لااقل ترحم کن
-از خودت
- از نقاشی های تو روی من و
- از کارهایی که در روح بیچاره من کردی!
در حالی که ذهن فقیر من سعی می کرد حتی بیشتر در این افکار بدبینانه فرو برود، عیسی محبوب من از درون من بیرون آمد.
از سر تا پا به من نگاه کرد و به من گفت :
"دخترمن،
- در وصیت من نه مرگ است و نه سقط جنین.
- هر که در اراده من زندگی می کند اراده من برای زندگی دارد.
حتی اگر احساس کند مرده یا مرده است، باز هم در اراده من است. این باعث می شود در هر لحظه دوباره زنده شود
-به یک زندگی جدید،
-به زیبایی جدید،
-به یک خوشبختی جدید
اراده من آن را نگه می دارد
- کوچک حتی اگر بزرگ،
- کوچک اما قوی،
-کوچک اما زیبا
وصیت من همیشه او را تازه متولد شده نگه می دارد
-که هیچ چیز انسانی ندارد، اما
- اینکه همه چیز در او الهی است.
بنابراین زندگی او فقط اراده من است.
تمام پروژه هایم را بدون اجازه دادن به کسی فراری بدهم.
"شما خواهید بود
مثل قطره آب در اقیانوس یا
دانه گندم در انبوهی از گندم: حتی اگر قطره آب یا
به نظر می رسد که دانه گندم از بین رفته است، هیچ کس نمی تواند وجود آن را از بین ببرد.
در نتیجه
نترس ،
در از دست دادن زندگی خود تردید نکنید تا فقط اراده من را به عنوان زندگی خود داشته باشید."
هنگام تأمل در وصیت مقدس الهی، این سؤال به ذهن متبادر شد:
« چطور آدم پس از شکستن اراده الهی، دیگر مانند قبل از خداوند خشنودی نکرد؟»
سپس عیسی خوب من در درون من حرکت کرد و در پرتوی از نور به من گفت:
" دخترم،
قبل از اینکه از اراده من کناره گیری کند ، آدم پسر من بود و تمام زندگی اش و تمام اعمالش بر اراده من متمرکز بود.
بنابراین او دارای قدرت، فرمانروایی و جاذبه ای الهی بود. نفس هایش، ضربان قلبش و حتی ساده ترین اعمالش، الوهیت را تراوش می کرد.
تمام وجودش عطر آسمانی شگفت انگیزی را متجلی می کرد.
ما با او خوش گذراندیم، هرگز از پرکردن مزایای او دست برنداشتیم، زیرا هر کاری که او انجام می داد از یک نقطه سرچشمه می گرفت: اراده ما.
ما همه چیز او را دوست داشتیم، هیچ چیز ناخوشایندی در او پیدا نکردیم.
- برای گناهش حال فرزندی خود را از دست داد و به خادمی رسید. قدرت الهی، سلطه، جاذبه و عطری که او داشت از بین رفت.
اعمال او دیگر مانند قبل منعکس کننده امر الهی نبود.
حالا هم از خودمان فاصله گرفته ایم و هم از او.
با وجود اینکه او همچنان به رفتار قبلی خود ادامه می داد، اما کارهایش دیگر چیزی به ما نمی گفت.
آیا می دانید برای ما چیست؟
اعمال موجودات خارج از اراده ما انجام می شود؟
- مانند آن غذاهای بی ماده و بدون چاشنی است که به جای برانگیختن لذت کام، موجب انزجار می شود.
- مانند میوه های نارس بدون شیرینی و طعم هستند.
-آنها مانند گل های بدون عطر هستند.
آنها مانند رگ های پر هستند، اما پر از چیزهای رنگ و رو رفته، شکننده و آسیب دیده. این چیزها می تواند نیازهای محدود موجود را برآورده کند، اما بدون اینکه به او شادی کامل بدهد.
آنها می توانند مقداری جلال به خدا بدهند، اما نه جلال کامل.
با چه لذتی طعم غذای خوب تهیه شده را نمی چشیم؟ چگونه کل فرد را تحریک می کند!
بوی ساده سس آن اشتهای شما را تحریک می کند.
به نوبه خود، آدم، قبل از گناه، تمام کارهای خود را با آن چاشنی کرد
چاشنی اراده ما،
-که اشتهای ما را برای عشق باز کرد و
- ما را وادار کرد که همه اعمال او را به عنوان یک غذای خوشمزه بدانیم. ما در عوض غذای لذیذ وصیت خود را به او تقدیم کرده ایم.
او به دلیل گناه، وسیله ارتباط مستقیم خود را با خالق خود از دست داد.
- عشق ناب دیگر در او حکومت نمی کرد و
- عشق او به خالقش آمیخته به ترس بود.
از آنجایی که او دیگر اراده الهی را نداشت، اعمال او دیگر همان ارزش را نداشت.
همه مخلوقات، از جمله انسان، دیگر این اراده عالی را به عنوان منبع مستقیم زندگی نداشتند.
در واقع بعد از تقصیر آدم،
- چیزهای ایجاد شده دست نخورده باقی ماندند. هیچ کس چیزی از اصل خود را از دست نداده است.
-تنها انسان ذلیل است:
اصالت و شباهت اولیه خود را به خالق خود از دست داده است.
با این حال، ویل من به طور کامل او را رها نکرده است.
حتی اگر او دیگر قادر به حمایت از او مانند قبل نباشد
چون از او جدا شده بود
او دوباره خود را به عنوان یک درمان پیشنهاد کرد تا کاملاً بمیرد.
« این اراده من است
درمان، تعادل، حفظ، تغذیه، حیات و کمال تقدس.
هرچقدر هم که انسان بخواهد اراده من به سراغش بیاید، او اینگونه می آید.
اگر مصلحت بخواهد، از بین بردن است
- تب اشتیاق او،
- ضعف بی حوصلگی او،
- سرگیجه غرورش،
- بیماری دلبستگی های او، ه
-و غیره
اگر به عنوان غذا بخواهد حاضر می شود
تا نقاط قوت خود را احیا کند و
به او کمک کنید تا در تقدس رشد کند.
اگر بخواهد وسیله ای برای رسیدن به کمال قداست باشد،
سپس اراده من جشن می گیرد، زیرا می بیند که می خواهد به اصل خود بازگردد. سپس پیشنهاد می کند که آن را برگرداند
- تشبیه او به خالقش،
تنها هدفی که برای آن ایجاد شده است.
اراده من هرگز انسان را ترک نمی کند . اگر او آن را ترک می کرد، در هوا ناپدید می شد.
اگر او سعی نکند برای اراده من قدیس شود،
- اراده من هنوز هم ابزاری برای نجات حداقل خود دارد. "با شنیدن این حرف، با خود گفتم:
"عیسی، عشق من، اگر اینقدر اهمیت می دهی
- که اراده شما در مخلوق کار می کند
-همانطور که در لحظه ای که آن را ایجاد کردید،
چرا وقتی برای نجات ما به زمین آمدی متوجه نشدی؟»
سپس عیسی از درون من بیرون آمد و با لطافت وصف ناپذیری مرا روی قلبش محکم در آغوش گرفت و به من گفت:
«دخترم، دلیل اصلی آمدن من به زمین دقیقاً این است که انسان در آغوش اراده من، همان طور که در ابتدا بود، دوباره ادغام می کند.
اما برای انجام این کار، ابتدا باید از طریق انسانیت خود، ریشه ها، تنه، شاخه ها، برگ ها و گل های درختی را که میوه آسمانی اراده من از آن می آمد، تشکیل دهم.
بدون درخت نمی توانید میوه بگیرید. این درخت بود
-شسته شده با خون من
با رنجها، نالهها و اشکهای من پرورش یافته است
اراده من روشن شده توسط خورشید
ثمره اراده من قطعا خواهد آمد. اما ابتدا باید
- شما آن را می خواهید،
-دانستن چقدر ارزشمند است
- مزایای آن را بدانید
"به همین دلیل است که من در مورد وصیتم با شما بسیار صحبت کرده ام.
در واقع، دانش او به میل به امتحان آن منجر می شود.
Et quand les créatures auront goûté à ses bienfaits, plusieurs d'entre elles, sinon toutes, se tourneront vers elle.
هاله n'y به علاوه د تضاد بین اراده انسانی و Volonté du Créateur.
به علاوه، سوئیت faisant aux nombreux fruits que ma Redemption a déjà produits sur la terre، viendra le fruit "que ta Volonté soit faite sur la terre comme au Ciel".
پس اولین نفری باشید که این میوه را مصرف می کند.
و به خواست من غذا و زندگی دیگری نمی خواهد».
در اینجا من از مرگ تقریباً ناگهانی اعتراف کننده ام بسیار اندوهگین هستم. بنابراین، این رنج جدید و دردناک برای قلب من به رنج های درونی من ناشی از محرومیت های مکرر من از عیسی نازنینم اضافه می شود: از دست دادن تنها کسی که روح بیچاره من را کاملاً می شناسد.
اما همیشه "اراده تو انجام شود"!
زمین لیاقت داشتن چنین مردی را نداشت. خداوند برای تنبیه او را با خود برد.
در این تلخی بزرگ یافتن خودم بدون اعتراف کننده،
-و ندانستن به چه کسی،
من از عیسی مهربانم برای این روح مبارک دعا کردم و گفتم:
"عشق من، اگر آن را از من گرفتی، حداقل مستقیماً آن را با خود به بهشت ببر."
با گریه اضافه کردم:
"من آن را در اراده تو قرار می دهم، چیزی که شامل همه چیز است: عشق، نور، زیبایی و همه خوبی هایی که انجام شده است و خواهد شد -
تو آن را پاک میکنی، زینت میدهی، با هر آنچه لازم است غنی میکنی تا مستقیماً در حضور تو ظاهر شود».
در حالی که مشغول دعا بودم، در درون کره ای از نور روح اقرارگرم را دیدم که به سمت طاق بهشت می رفت.
حتی یک کلمه هم به من نگفت.
طبیعتاً با دیدن سرنوشت اعتراف کننده ام دلجویی کردم. اما در عین حال به خاطر سرنوشت خودم بسیار مضطرب بودم.
من به عیسی دعا کردم که به نیکی او،
- از اینکه اعترافگرم را با خودش برده بود و
-که دیگر کسی را نداشتم که به او مراجعه کنم
مرا از شرمساری منظم اعتراف کننده ام و عطا کردن این فیض به خود رها می کند،
نه به این دلیل که من آن را می خواهم،
اما چون اوست که آن را می خواهد.
زیرا اگر عیسی این فیض را به من عطا میکرد، زیرا این من هستم که آن را میخواهم، احساس میکردم که گویی ناپدید شدنی رخ داده است.
-از زمین زیر پایم،
-از آسمان بالای سرم، ای
- ضربان قلب من و به این ترتیب
برای من شرم آورتر از لطف خواهد بود.
سپس، کاملاً از رنج خود رها شده بودم، همه چیز را به عیسی تقدیم کردم.
تا او به من این فیض را عطا کند که همیشه مقدس ترین اراده اش را انجام دهم.
عیسی پر از دلسوزی برای رنج من، مرا به خود نزدیک کرد و به من گفت:
"دخترم، شجاعت، نترس، من تو را ترک نخواهم کرد، من همیشه با تو خواهم بود. و به تو قول می دهم که اگر کشیش نباشی
آنها نمی خواهند در اختیار شما باشند،
من که نمی خواهم از وصیت من پیروی کنی، تو را از این آزار رها خواهم کرد،
نه به این دلیل که شما آن را می خواهید،
اما چون من کسی هستم که آن را می خواهد.
پس نترسید چون اجازه نمی دهم اراده شما در این مورد وارد شود. من همه این کارها را خودم انجام خواهم داد.
با حسادت تماشا خواهم کرد
اجازه نده اراده تو در چیزی دخالت کند،
حتی زمانی که به نفس شما می رسد. این تنها اراده من خواهد بود که مداخله خواهد کرد.
وقتی شب فرا رسید، ناگهان چنین ترسی احساس کردم.
-آن عیسی عزیز
مرا غافلگیر می کند و
مرا غرق در رنج های همیشگی ام می کند،
-اینکه شروع کردم به لرزیدن و جیغ زدن، اونقدر که احساس کردم میخوام منو آزاد کنه.
سپس عیسی نازنین از درون من بیرون آمد و صورت خود را به صورت من گذاشت.
آنقدر گریه کرد که من احساس کردم صورت خودم از اشک خیس شده است. با گریه به من گفت :
«دخترم، صبور باش
به یاد داشته باشید که سرنوشت دنیا بر دوش شما سنگینی می کند.
آه! نمی دانی چه حالی دارد با من بودن در این رنج و عذاب، حتی برای نیم ساعت یا پنج دقیقه!
این زندگی واقعی من است که روی زمین تکرار می شود.
این زندگی الهی است که
رنج بکش، - دعا کن، - خودت را ترمیم کن .
و چه کسی اراده من را در تو قرار می دهد
-که در شما کار می کند
همانطور که در انسانیت من انجام داد.
فکر می کنی زیاد نیست؟"
سپس در سکوت به گریه ادامه داد .
وقتی دیدم اینطور گریه می کند قلبم شکست.
فهمیدم که برای من گریه می کند تا به من لطف کند.
- که اراده او تمام حقوقش را بر من دارد،
- که زندگی او را به طور کامل در روح من نگه می دارد،
-که اراده من هرگز زندگی نخواهد بود.
اشک های او قرار بود اراده اش را در روح بیچاره من امن کند. آنها همچنین گریه می کردند که کشیش ها این کار را انجام دهند
- کسانی که فضل درک آثار او را دارند ه
- که آنها مایل به اجرای اراده او هستند.
من طبق معمول در اراده الهی ادغام شدم.
با ساختن " من تو را دوست دارم " ابدی عیسی نازنینم را با چاپ این "دوستت دارم" در همه جا در آفرینش منتشر کردم.
به طوری که همه چیزهای آفریده شده در یک گروه کر به ارتعاش در می آیند
«دوستت دارم»، «دوستت دارم»، «دوستت دارم» به خالق.
در حالی که من این کار را می کردم، عیسی خوب من از درون من بیرون آمد و
- در حالی که قلبم را فشرد، با مهربانی به من گفت:
«دخترم، چه زیباست این «دوستت دارم» خطاب به خالق
توسط شخصی که در اراده من زندگی می کند!
از این "دوستت دارم"، بازگشت عشق دریافت می کنم
از همه چیزهای آفریده شده
برای هر کاری که انجام داده ام
و از آنجایی که دوست داشتن یعنی داشتن چیزی که دوست داری ،
شما مالک تمام خلقت هستید
-از آنجایی که مال من است و
-میتونم اجازه بدم دوستم داشته باشی
« دوستت دارم » شما که در همه جا چاپ شده است مهر مالکیت شما را تشکیل می دهد.
احساس دوست داشتن، چیزهایی خلق می شوند
کسی که آنها را دوست دارد بشناسد.
جشن می گیرند و
خودت را به او بسپار
با سلطنت در این شخص، اراده من این هدیه را تأیید می کند .
"وقتی دو نفر یک شی دارند،
توافق کامل باید بین آنها در مورد چگونگی دفع شی حاکم باشد.
اوه چگونه اراده حاکم من در این شخص او را از او بالاتر می برد
همه چیز ؛
- همه آفریده ها را با عشق خدا دوست بدارید
- مالک و ملکه همه آفرینش شوید.
"دخترم ،
در این حالت سعادتمند است که انسان آفریده شد .
اراده من می خواست که او همه چیز را داشته باشد تا شبیه خالقش باشد. و من می خواهم شما در آن حالت باشید.
بنابراین، من نمی خواهم
بین من و تو جدایی نیست
و نه اینکه آنچه مال من است مال تو نیست.
به همین دلیل است که می خواهم شما همه چیزهایی را که مال من است بدانید .
و چطور
-دوست داشتن همه چیز و
" دوستت دارم " خود را به هر کدام نشان دهید ، تمام خلقت شما را می شناسد.
- او در شما پژواک آغاز انسانیت را احساس می کند و
- در شادی خود، او می خواهد توسط شما تسخیر شود.
"من با تو مثل یک پادشاه رفتار می کنم
که مورد تحقیر و آزار رعایای خود قرار می گیرد که دیگر نمی خواهند تسلیم قوانین او شوند.
اگر قوانین خاصی را رعایت می کنند به زور است نه از روی عشق. بنابراین، پادشاه بیچاره مجبور به زندگی می شود.
- او به کاخ خود بازنشسته شد،
- محروم از محبت رعیت و تسلیم آنان در برابر اراده او. با این حال، یکی از موضوعات آن استثنا است:
است
- کاملاً وفادار به پادشاه،
- کاملاً تابع اراده اوست.
او برای اراده سرکش همشهریان خود گریه می کند و اصلاح می کند
او هر کاری که از دستش بر میآید انجام میدهد تا پادشاه هر آنچه را که باید در سایر رعایا پیدا کند در او بیابد.
«پادشاه تمایل دارد این شخص را دوست داشته باشد.
او را تماشا می کند تا ببیند آیا ثابت قدم است تا مطمئن شود که کاری که قصد انجام آن را دارد آینده ای خواهد داشت.
همانا خودت را فدا کن و نیکی کن
برای یک روز آسان است،
اما انجام آن برای زندگی بسیار دشوارتر است.
اگر این اتفاق می افتد به این دلیل است که یک فضیلت الهی در آن فرد زندگی می کند.
وقتی پادشاه از آن شخص مطمئن شد،
- او را وادار می کند به قصرش بیاید و
-هر چیزی را که دوست داشت بتواند به همه رعایایش بدهد به او می دهد. با نادیده گرفتن دیگران، نسل جدیدی به دنیا میآید که اعضایش آرزوی دیگری جز این نخواهند داشت
--- مطابق میل او زندگی کنید
---- مانند نوزادانی که از شکم او متولد شده اند کاملاً مطیع او باشید.
دخترم، فکر نمی کنی این کاری است که من با تو انجام می دهم؟ دعوت های مداوم من برای زندگی در اراده من
تا اراده تو نباشد، بلکه خواست من در تو زندگی کند، و آرزوی من برای دیدن آن در همه جا در آفرینش جاری است.
- " دوستت دارم " شما،
- عبادات شما ه
- اعمال جبران شما
به آفریدگار به نام همه انسانها ، از اولین کسی که به زمین آمد تا آخرین آینده، به وضوح نشان نده
-اینکه از تو همه چیز میخواهم تا بتوانم همه چیز را به تو بدهم و
-که از همه چیز بالاتر می رود،
من می خواهم اراده من در تو احیا شود ،
همه زیبا و پیروزمندانه در آغاز بشریت؟
"مخلوقات وصیت من را نپذیرفتند، اگرچه در اصل در آن زندگی می کردند.
- با این حال، به طور کامل بازنشسته نشد
- او می خواهد فضای زندگی خود را در موجودات پیدا کند.
آیا نمی خواهید اولین فضای کوچک زندگی او باشید؟
خیلی مراقب باش.
اگر می خواهید یک کار را انجام دهید،
- این کار را به تنهایی انجام نده،
- اما از اراده من بخواهید که این کار را برای شما انجام دهد .
در واقع
-اگر خودتان این کار را انجام دهید، اشتباه به نظر می رسد، و
- اگر اراده من باشد که این کار را انجام دهد،
"صدای خوبی خواهد داشت"
"با بهشت هماهنگ خواهد بود"
"به لطف و قدرت الهی حفظ خواهد شد"
"نتیجه عملیات خالق در مخلوق خواهد بود"
"بوی الهی خواهد داشت"
«همه مخلوقات را با یک آغوش در آغوش میگیرد و
«همه در او عمل سودمند خالق را در میان مخلوقات احساس خواهند کرد».
فکر کردم:
"چرا چنین ترس بزرگی در من وجود دارد؟
مبادا وصیت اقدس الهی را به طور کامل و کامل انجام دهیم تا جایی که از آن بیهوش شویم؟
فکر شکست در این نقطه من را تحت تاثیر قرار می دهد.
چه اتفاقی خواهد افتاد
"اگر از اراده شایان ستایش خالقم بیرون بیایم، حتی برای یک لحظه، چه؟"
در حالی که من به این فکر می کردم، عیسی خوب من از درون من بیرون آمد و در حالی که دستانم را در دستانش گرفت،
او آنها را با عشقی غیرقابل بیان لعنت کرد و سپس آن را به سینه اش فشار داد
با مهربانی به من گفت:
«دخترم، چه زیباست وصیت من از دستان تو عمل می کند!
حرکات تو برای من زخم است، اما زخم الهی، زیرا از اعماق اراده من می آید که بر تو غالب و پیروز است. بنابراین، من احساس می کنم که از شخص دیگری صدمه دیده ام.
شما به حق می ترسید. اگر وصیت من را ترک کرده ای، حتی تنها
برای یک لحظه، چه سقوط غم انگیزی خواهید داشت!
تو از حالت آدم بی گناه به آدم گناهکار فرود می آمدی.
«از آنجایی که آدم رئیس همه نسلهای بشری بود،
- جدا شدن از اراده خالقش،
- اراده انسانی او کرمی را وارد ریشه درخت نسلها کرده است.
همه انسان ها بدین ترتیب تباهی را تجربه می کنند که این کرم اراده بشری از آغاز بشریت برای آنها به وجود آورده است.
هر عملی که توسط یک اراده انسانی انجام شود، به اراده خدا مرتبط نیست
- بین خالق و مخلوق فاصله افتضاحی ایجاد می کند
- در آنچه مربوط به تقدس، زیبایی، اشراف، نور، علم و غیره است.
« آدم با کناره گیری از اراده الهی از خالق خود کناره گرفت که تأثیر بسزایی داشت.
کمش کن
فقیر کردن آن و
عدم تعادل آن ،
و نه تنها او، بلکه تمام نسل های بشری پس از آن. وقتی بدی ریشه دارد، تمام درخت رنج می برد.
بنابراین، دخترم، چون تو را دعوت کردم تا در رأس مأموریت اراده ام قرار بگیری، اراده من باید پیوندهای بین تو و خالق را از نو بسازد .
- برای از بین بردن فاصله بین اراده شما و اراده او،
-تا بتوانم در تو ریشه درختی بسازم که شیره اش اراده من باشد.
اگر متعاقباً،
- تو در حال انجام عملی با اراده انسانی خود بودی که به اراده من مرتبط نیست،
تو یک کرم ناسالم را وارد مأموریتی که به تو سپرده ام و مانند آدم دوم ،
تو ریشه درخت اراده ام را که در تو می سازم آلوده می کنی و
شما تمام کسانی را که می خواهند به این درخت پیوند بزنند به خطر می اندازید.
" این من هستم که این ترس را در شما ایجاد می کنم،
- تا اراده من دائماً در تو حاکم باشد و
- که تمام جلوه هایی که برای تو ساخته ام در تو ثمری بی وقفه دارد
برای تشکیل ریشه، تنه، شاخه، گل و میوه
از درخت الهی که در تو می سازم، کاملاً در پناه اراده انسانی تو.
بنابراین،
به اصل خود باز خواهی گشت ،
همه چیز در آغوش خالق تو می درخشد.
و الوهیت با رضایت از کار اصلی خود برای خلق مردی که در شماست، افراد خود را که توسط
«ارادت تو همان گونه که در آسمان است در زمین نیز انجام شود».
پس دخترم حواست باشه
تا با کار اراده من در تو مخالفت نکنم.
-من این کار را خیلی دوست دارم،
- برای من آنقدر هزینه دارد که
با حسادت از همه امکاناتم استفاده خواهم کرد تا انسان تو هرگز زنده نشود.»
این سخنان عیسی مرا شگفت زده کرد و به وضوح تفاوت را دیدم.
-بین فعل در اراده انسان ه
- عملی در اراده الهی.
هنگامی که موجود به میل خود عمل می کند
- شباهت خود را به خالقش از دست می دهد،
-زیبایی را که در زمان خلقش داشت را می پوشاند،
- پوشیده از پارچه های بدبخت،
- پنجه را در چاه بکشید،
- شبیه شیطان است تا خدا، e
- از غذای کثیف تغذیه می کند.
تقریبا میلرزید،
من سعی کرده ام خود را عمیق تر در اراده الهی غرق کنم
از مادر بهشتی ام کمک خواستم
تا با هم و به نام همه مشیت الهی را بپرستیم. سپس بهشت گشوده شد و عیسی من که قلبش در جشن بود به من گفت:
"دختر اراده من، تو باید آن را بدانی
- هنگامی که اراده من در روح حاکم است،
- هر کاری را که این روح انجام می دهد تصاحب می کند.
بنابراین این شما نیستید که به مادرم متوسل می شوید، بلکه اراده من در شماست.
در مورد مادرم که احساس می کند توسط اراده الهی به چالش کشیده شده است
که در آن همیشه کامل و پیروز بوده است -
او متوجه شد که شخصی از خانواده بهشتی از او می خواهد که به زمین برود.
او بلافاصله به همه بهشت گفت:
«بیا، بیا، یکی از خانواده ماست
که ما را به انجام وظایف خانوادگی روی زمین فرا می خواند».
بنابراین همه آنها اینجا با ما هستند: باکره، مقدسین و فرشتگان، تا عمل پرستش را که ما می خواهیم انجام دهیم. و الوهیت برای دریافت این عمل وجود دارد.
"اراده من چنان قدرتی دارد که می تواند
- همه محصور شده است
- همه را در یک عمل کاری انجام دهید.
تفاوت میان
بزرگ است روحی که اراده من را سلطنت می کند و آن که از نفس خود زندگی می کند .
*در مورد اول،
- این اراده الهی است که دعا می کند، عمل می کند، فکر می کند، می نگرد و از طریق روح رنج می برد.
-به هر یک از حرکات این روح. آسمان و زمین به حرکت در آمدند،
به طوری که همه چیز
-احساس قدرت خداوند در مخلوق e
- در آن شرافت و تعالی خالق را بشناسد. همه در بهشت
از این روح محافظت کن،
کمکش کن،
از آن دفاع کن، ه
در آرزوی روزی است که در میهن بهشتی با آنها باشد.
"و درست برعکس است
کسی که به میل خود زندگی می کند - که کلید آن است
-جهنم،
- بدبختی ها ه
- ناهماهنگی -:
نمی داند چگونه خود را به روی چیزی غیر از شرارت بگشاید
-اگر کار خوبی می کند فقط در ظاهر است.
زیرا در او کرم اراده اوست که همه چیز را می جود.
بنابراین، حتی اگر به قیمت جان شما تمام شود، هرگز اراده من را رها نکنید.»
علاوه بر این که برای غیبت عیسی نازنینم بسیار رنج می برم،
انبوهی از افکار در ذهنم غرق شده بودم.
بین امید به اینکه او مرا برای مدت طولانی تنها نگذارد و ترس از اینکه دیگر او را نبینم تقلا کردم.
عیسی مهربانم مرا غافلگیر کرد،
- خودم را کاملاً از او پر کنم،
- آنقدر که دیگر خودم را نمی دیدم، بلکه فقط او را در میان دریای عظیم شعله های آتش می دیدم.
که نمایانگر تمام حقایق مربوط به الوهیت و اراده مهربان اوست.
می خواستم این همه شعله را بگیرم تا این کار را انجام دهم
- شناخت کامل کسی که برای من همه چیز است و
-به همه بشناسند.
در هر صورت، یافتن کلماتی برای بیان این چیزها برای من غیرممکن خواهد بود،
- از آنجایی که ذهن من محدودتر از آن است که همه آنها را در برگیرد،
- و همچنین گم شدن در مقابل عظمت الهی.
البته بعضی چیزها را کمی درک می کنم.
اما زبان آسمانی با زبان زمینی بسیار متفاوت است.
بنابراین، نمی توانم کلماتی را برای درک خودم پیدا کنم.
وقتی من با عیسی هستم، زبانم با او یکی است و همدیگر را کاملاً درک می کنیم.
اما وقتی خودم را در بدنم می بینم به سختی می توانم چند چیز را بگویم و مثل یک بچه لکنت می زنم.
در حالی که در این دریای شعله های آتش شنا می کردم، عیسی عزیزم به من گفت:
«درست است که نوزاد کوچک ویل من شرکت می کند
به سعادتمندان،
به شادی ها و
به سعادت کسی که آن را آشکار کرد .
تمام آن شعله هایی که در دریای اراده من می بینی نماد است
- سعادت های مخفی،
- شادی ها ه
- سعادت
موجود در وصیت نامه من
می گویم راز چرا
_je من هنوز تمام سعادت های مندرج در وصیت نامه ام را برای کسی آشکار نکرده ام،
از آنجا که هیچ موجودی وجود ندارد که برای دریافت آنها تمایلات لازم را داشته باشد.
« این سعادتها در الوهیت محصور میمانند تا زمانی که بتوانیم آنها را به کسی بسپاریم که بدون وقفه در اراده ما زندگی کند.
اراده او با ما یکی است،
- تمام درهای الهی به روی او گشوده می شود
- رازهای درونی ما را می توان برای او فاش کرد.
شادی ها و سعادت های بهشتی را می توان با موجودی تقسیم کرد تا جایی که بتواند آنها را دریافت کند.
هر جلوه ای که در مورد اراده ام به شما می کنم، سعادت از سینه ی الوهیت است.
نه تنها این سعادت ها شما را خوشحال می کند و شما را برای بهتر زیستن در اراده من آماده می کند،
اما آنها شما را برای آشنایی های جدید آماده می کنند.
علاوه بر این، تمام بهشت با این سعادت هایی که از رحم ما بیرون می آیند روشن شده است. اوه
-چقدر متبرک بهشت و
چقدر دعا می کنند که این مظاهر اراده ام را برای شما ادامه دهم!
این سعادت ها با اراده انسان در ما محصور شده است. هر عمل اراده انسان قفل آنها بود،
- نه تنها در طول زمان،
-اما در ابدیت.
"هر عملی از اراده من روی زمین انجام می شود
-در روح بذر یک سعادت
- چه کسانی در بهشت لذت خواهند برد.
بدون بذر آن نمی توان به گیاه امیدوار بود.
بنابراین من شما را بیشتر و بیشتر در اراده خود می خواهم.»
احساس می کردم در یک فضای آسمانی شگفت انگیز غوطه ور هستم، کاملاً غرق در اراده الهی.
- اراده خودشان را در من پیدا کنند،
تمام اعمال اراده الهی مرا بوسه داده است.
من آن بوسه را به آنها دادم و روی همه آنها "دوستت دارم" را چاپ کردم.
به نظر می رسید می خواستند توسط من شناخته شوند و تایید من را بگیرند. سپس عیسی نازنین من از درون من بیرون آمد.
با دستان الهی اش
او مرا به نوری که در آن قرار گرفتم گره زد تا دیگر عیسی، اراده او و تمام کارهایی که انجام می داد را نبینم.
چه لذتی، چه لذتی! عیسی نیز در حال جشن گرفتن بود.
او از دیدن من در وصیت نامه اش بسیار خوشحال به نظر می رسید.
که تنبل می خواست فقط با اراده اش کار کند ،
تا در من کامل شوی و بر همه چیز پیروز شوی ،
تا هدفی که همه چیز برای آن خلق شده است به طور کامل محقق شود.
سپس به من گفت:
«دخترم، نوزاد کوچک وصیت من، باید بدانی که هر که به وصیت من متولد شود.
-می تواند مادر باشد و
- برای به دنیا آوردن این همه فرزند به اراده من.
برای مادر شدن،
لازم است در درون خود آنچه را که لازم است برای شکل دادن به زندگی که می خواهد به نور نشان دهد، داشته باشد. از خون، گوشت و غذای او تشکیل شده است که به طور مداوم مصرف می شود.
اگر کسی بذر یا ماده کافی در خود نداشته باشد، نمیتواند امیدوار باشد که مادر باشد.
«چون در وصیت من به دنیا آمدی، بذر لازم باروری در توست.
می توانیم بگوییم
- که هر دانشی که به تو داده ام، بذری برای فرزندی از اراده من است.
- اعمال شما در وصیت من ادامه دارد
آنها غذای فراوانی هستند که به شما اجازه می دهند
"برای تشکیل این کودکان در شما"
«آنها را به وصیت خود عرضه کنم».
آنها برای همیشه شادی مادری خواهند بود که آنها را به دنیا آورده است.
"هر تجلی اضافی که برای شما می کنم به معنای است
تولد جدیدی که توسط ویل من تنظیم شده است،
یک زندگی جدید الهی به نفع مخلوقات، ه
زوال اراده انسان به نفع اراده الهی.
پس باید خیلی مراقب باشید
که هیچ چیز از تو فرار نمی کند،
نه حتی کوچکترین تظاهرات
چرا مرا از داشتن یک فرزند اضافی محروم می کنی؟
- اراده من را می شناسد،
-من می خواهم،
- تسلیم قدرت آن ه
- آن را اعلام کنید.
سپس، نمیدانم چرا، ترس همیشگیام را احساس کردم که اراده مقدس او را رها میکنم، حتی برای یک لحظه.
سپس عیسی مهربان من برگشت و با عشق تمام به من گفت:
دخترم چرا می ترسی؟
گوش کن، وقتی از ترس بیرون رفتن از اراده من نگران می شوی، مرا سرگرم می کند.
زیرا در دریای اراده من، جایی که تو هستی، آب بسیار است
-اینکه نمیتونی حد و مرزی پیدا کنی که بتونی ترکش کنی.
- هر جا که قدم هایت را هدایت کنی - راست، چپ، جلو یا عقب - راه می افتی، بله، اما همیشه در دریای اراده من خواهی بود.
«آب این دریا را خودت تشکیل داده ای.
در واقع، از آنجایی که اراده من نامحدود است،
- بسیاری از اعمال خود را در او انجام دهید،
-تو این دریا را ساخته ای که نمی توانی از آن فرار کنی.
و ترس شما از ترک اصل خود
امواجی را تشکیل می دهند که شما را بیشتر به این دریا می راند.
با این حال، من شما را سرزنش نمی کنم، زیرا می دانم شما کجا هستید و چگونه هستید. من صرفاً سعی می کنم به شما الهام بخشم که در اراده من در صلح زندگی کنید .
من شما را با چیزهای حتی باورنکردنی تر غافلگیر خواهم کرد
-که باعث می شود همه چیز از جمله ترس هایتان را فراموش کنید،
و در آرامش بر دریای اراده من کشتی خواهی کرد.
و من، کاپیتان الهی،
من از راهنمایی او که همه چیز را در اراده عالی ما زندگی می کند، خوشحال خواهم شد.
من بدبخت ترین موجوداتم.
جلال خداوند!
http://casimir.kuczaj.free.fr/Orange/perski.html